مهیار صداقت، تیرانداز المپیکی کشورمان، معتقد است ورزشکاران این رشته رها شدهاند و وضعیت آنها برای کسی مهم نیست. او از تمرین در کنار یک مربی زن احساس خوبی دارد و میگوید حس مادرانه خانم هاشمی به او اعتمادبهنفس داده است.
سعیده فتحی/شهرآرانیوز، تصمیم گرفت جای جوانی کردن و همراه دوستانش خوش گذراندن، راه و هدفی را برای خودش ترسیم کند که انتهای آن رسیدن به المپیک باشد؛ بزرگترین رویداد ورزشی جهان.
برای پیمودن این راه در کمترین زمان ممکن سخت تلاش کرد. وقتی حتی روزهای تعطیل هم برای تمرین او تیراندازی تعطیل نبود و ۶ صبح با صدای زنگ موبایلش از خواب بلند میشد با خود این جمله را تکرار میکرد «المپیک حق من است». مهیار صداقت حالا با ۲۴ سال سن نه تنها المپیکی شده بلکه به کسب مدال هم فکر میکند و این روزها با خود میگوید: «مدال المپیک حق من است». خوب است بدانید که رسیدن تیرانداز کشورمان به این جایگاه و داشتن چنین طرز فکری از یک سرمربی زن نشات میگیرد. صداقت تنها ورزشکار مردی است که توانسته با سرمربیگری یک زن سهمیه المپیک کسب کند. او حالا میخواهد در کنار الهام هاشمی، مدال خوشرنگ المپیک را نیز بر گردن بیاویزد.گفت و گوی ما را با این قهرمان المپیکی تیم ملی تیراندازی در زیر می خوانید.
آقای صداقت این روزهای کرونایی را چطور میگذرانید؟ در خانه میتوانستید تمرین کنید؟
چند ماه اول که شرایط برای تمرین کردن در سالن وجود نداشت سعی کردیم در خانه با شبیه سازی تمرین کنیم. بعد هم که شرایطی فراهم شد تا در سالن زیر نظر مربی تمرین کنیم و تا حدودی به حالت قبل بر گشتیم. تمرین در منزل خیلی سخت بود و شرایط برای تمرین عالی در آن زمان فراهم نبود.
شرایط تیم ملی تیراندازی الان چطور است؟
وضعیت این روزهای تیراندازی چندان خوب نیست و چندین هفته تمرین رسمی نداشته ایم و انفرادی هر کسی برای خودش به صورت خودجوش تمرین میکند. شرایط اصلا خوب نیست و در حال حاضر مربی و سرمربی نداریم. متاسفانه به ورزش ما به چشم یک رشته پر مدال دیده نمیشود و هنوز مسئولان باور ندارند که در تیراندازی میتوانیم در المپیک مدالهای رنگارنگ کسب کنیم. انگار ورزش ما فراموش شده است و هیچ کس به فکر ما ورزشکاران المپیکی نیست. میتوانم بگویم تمام زحمتهایی که تا اینجا کشیده ایم فراموش شده و دیگر کسی به دنبال نتیجه در المپیک نیست و گویی ما را رها کرده اند و فراموش شده ایم.
سال هاست تیراندازان ما با کمبود مشکل فشنگ مواجه هستند شما با این معضل چه میکنید؟
این مسئله کمبود فشنگ همیشه برای ما وجود داشته و رفته رفته سختتر هم میشود، ولی برای یک تیم المپیکی مسئولان باید فکری کنند و چارهای بیاندیشند. مسلما ما در المپیک با حریفانی باید مبارزه کنیم که روزانه ۳۰۰ الی ۴۰۰ فشنگ میزنند و این در حالی است که ما در بهترین حالت شاید روزی ۵۰ فشنگ بزنیم که آن هم خیلی کم اتفاق میافتد و معمولا مجبوریم با شبیه سازی در رشته خفیف کار کنیم. خیلی از ورزشکاران دنیا هم از این شیوه استفاده میکنند منتهی آنها در کنار فشنگی که دارند این تمرین را هم انجام میدهند.
اگر میشود درباره شبیه سازی کمی توضیح دهید تا آنهایی که زیاد در جریان تیراندازی نیستند مطلع شوند.
شبیه سازی در واقع یک وسیلهای است که روی سلاح سوار و به لپ تاب وصل میشود. سیبل را شناسایی میکند و تیرانداز با قلقهایی که میزند مرکز سیبل را برای خودش کدگذاری میکند و بعد از آن هر حرکتی که روی سیبل انجام گیرد در مانیتور دیده میشود. با یکسری اعداد و ارقام میگوید که تیری که زده اید کجا بوده و چقدر لرزش داشته اید.
شما به عنوان ورزشکاری که باید راهی المپیک شوید امروز چه دل نگرانی و مشغلهای دارید؟
ما مسلما برای رسیدن به اینجا از خیلی چیزها زده ایم و الان مشغله مان این است که رقبای ما این روزها با فکر راحت و امکانات زیاد به سمت المپیک میروند، اما ما در ایران درگیر مسائل کوچک و حاشیهای شده ایم. آرامشی که باید داشته باشیم نداریم و الان به این فکر میکنیم که مربی مان عوض میشود یا نه و این بزرگترین نگرانی ماست.
شما شاید تنها ورزشکار مردی باشید که در ایران زیر نظر یک مربی زن توانسته سهمیه المپیک بگیرد، درباره کار با خانم هاشمی برایمان بگویید. تجربه کار با یک سرمربی خانم برای شما چطور بود؟
من از حدود ۹ سال قبل خانم هاشمی را میشناختم و وقتی هم که از ایران رفتند من با او در ارتباط بودم. خانم هاشمی یک حس آرامش و دلگرمی را به بچهها میدهند دقیقا مثل حسی که یک مادر به فرزند خود منتقل میکند و این حس به بازیکنان و به خصوص من منتقل شد. خانم هاشمی بدون شک یکی از بهترین مربیان دنیاست و برای اثباتش همین که ایشان از ژاپن که میزبان المپیک است پیشنهاد داشته کافی است. ایشان طوری رفتار کردند که من هیچ وقت به عنوان یک مرد معذب نبودم و همیشه سعی کردم خیلی راحت تمام مسائل را با ایشان در میان بگذارم و خیلی هم کمک حال من بوده اند. تجربه واقعا فوق العادهای است که توانستیم با یک سرمربی زن کار کنیم و موفق هم باشیم.
چه فرقی احساس میکنید بین خانم هاشمی با بقیه مربیانی که داشتید؟
تمام مربیانم به من کمک کرده اند تا به اینجا برسم و در آخر خانم هاشمی تمام تکنیکها و چیزهایی که من یاد گرفته ام را به بهترین نحو تکمیل کردند تا بتوانم بهترن نتیجه را بگیرم. هر مربی سبکش با مربی دیگر فرق میکند و از هر مربی کلی چیز یاد گرفته ام و خانم هاشمی هم مرا به سمت موفقیت هل دادند.
تیراندازی به نظر میرسد برعکس بقیه رشته هاست و در آن بین ورزشکار مرد و زن فرقی قائل نمیشوند. چه بسا تیراندازان زن از آقایان هم موفقتر بودند و تعداد بیشتری راهی المپیک خواهند شد، کمی هم درباره فضای موجود در این رشته برای مان بگویید.
دقیقا همین طور است و خانمها در تیراندازی بهتر ظاهر شده اند، هم رکوردهای بالاتری میزنند و هم اینکه سهمیه المپیک بیشتری گرفته اند. شاید برای تان جالب باشد که بدانید مردان کمتر از دختران به سمت رشته تیراندازی میآیند. جوانان هم سن و سال من الان بیشتر سعی میکنند برای خود شغلی دست و پا کنند و برای همین دغدغه پسرها از دختران کمی بیشتر است و سختتر به سمت این رشته میآیند. آنها بعد از ۱۸ سالگی باید دنبال سربازی باشند و من هم این روزها را طی کردم و به سختی به اینجا رسیدم.
شما باید جزو جوانترین ورزشکاران ما باشید که راهی المپیک شده اند، فکر میکنید حضور در المپیک برای شما چطور باشد و چه هدفی را در توکیو دنبال میکنید؟
مسلما در المپیک خیلی تحت فشار خواهم بود و از الان هم دارم روی آن کار میکنم تا با احساس راحتی بیشتری راهی المپیک شوم. هدف مان کسب مدال است. البته نمیشود قول داد، اما مطمئنا تمام تلاشم را برای کسب مدال میکنم.
وقتی تازه تیراندازی را شروع کردید فکر میکردید یک روز راهی المپیک شوید؟
من وقتی جوانتر بودم و اوایل ورودم به تیم ملی بود هیچ وقت فکر نمیکردم به سطح خیلی بالایی برسم و بخواهم به المپیک بروم، ولی بعد از گذشت مدتی و وقتی که اولین کاروان المپیک را دیدم یک حسی به من گفت که در کاروان بعدی المپیک خواهم بود و از همان زمان هم تمام تلاشم را کردم تا سهمیه المپیک را کسب کنم. با تلاش و پشتکار هر انسانی میتواند به آرزوهایش برسد. من روزهای تعطیل هم ساعت ۶ صبح از خواب بلند میشدم و به تمرین میرفتم. رسیدن به المپیک اتفاق نشدنی نیست و اگر هدف ورزشکاری باشد و برای رسیدن به آن تلاش کند میتواند به آن برسند.
از تیراندازی درآمدی هم دارید؟ چقدر فدراسیون به شما حقوق میدهد؟
متاسفانه درآمدی از تیراندازی نداریم البته تا چند سال پیش من در لیگ برتر قراردادهایی داشتم، اما آنقدر پایین بود که نمیتوانم مقدار آن را بگویم و هر چقدر هم تلاش کردیم که کمی رقم قراردادها را بالاتر ببریم موفق نشدیم. هیچ حقوقی هم در طول حدود ۹ سالی هم که در تیم ملی بودم از فدراسیون دریافت نکرده ام. شاید فقط قبل از چند مسابقه مهم حقوق کمی به ما داده باشند. تا به اینجا تمام هزینهها از حساب شخصی خودم پرداخت کرده ام.
شده تا به حال در بین دوستان و فامیل بشنوی که تیراندازی هم شد ورزش؟! خیلیها تصور میکنند اگر در رشتهای دویدن وجود نداشته باشد پس آن را نمیتوان ورزش نامید! نظرت در این باره چیست؟
برای من در فامیل پیش نیامده است. برخی از دوستانم البته گفته اند و من هم به آنها گفته ام که یک روز با من به سالن تیراندازی بیایند و آنجا سعی کنند تیراندازی کنند و آن زمان احساس میکنند که تیراندازی چقدر سخت است. همینی که شما میبینید ما یک جا میایستیم و تیراندازی میکنیم مستلزم ساعتها بدنسازی است، چون با وزن زیادی که سلاحهای ما دارند اگر از لحاط بدنی آماده نباشیم باعث ایجاد آسیب دیدگی در نواحی مختلف بدن میشود. شاید کسی نداند ساعتها ایستادن و تمرکز کردن تا چه اندازه میتواند سخت باشد، چون علیرغم اینکه ساعتها تمام عضلات بدن تان درگیر است ذهن تان هم در حال فعالیت است و این انرژی زیادی را از بدن میگیرد و به نظرم از دویدن خیلی سختتر است.
شما برای اینکه به مهیار صداقت امروز تبدیل شوید و به المپیک برسید چه سختیهایی را تحمل کردید ؟
من برای رسیدن به المپیک سختی زیادی کشیدم. یادم است وقتی در اوج زمان تیراندازی ام بودم باید پیش دانشگاهی ام را هم میگذراندم و همیشه از سمت مدرسه هم تحت فشار بودم. خیلی برایم سخت بود هم درس بخوانم هم تمرین کنم. خیلی سخت توانستم درسم را ادامه دهم و از یکسری تفریحاتم گذشتم تا به هدفم برسم. مسابقات ما طوری بود که با کنکور ارشد من همزمان میشد و برای همین نتوانستم کارشناسی را در رشته مورد علاقه ام ادامه دهم.
اصلا چرا تیراندازی؟ چه شد که بین این همه رشته تفنگ را انتخاب کردید؟ اغلب پسرها عاشق پابه توپ شدن هستند. البته شاید هم شما جزو آن پسرهایی بودید که تفنگ بازی را به بازی فوتبال ترجیح میدادند؟
من حقیقتا با تیراندازی آشنایی نداشتم، اما از آنجا که همه پسرها عاشق تیراندازی هستند من هم عاشق تفنگ بودم و از بچگی هم علاقهای به توپ و فوتبال نداشتم. خیلی اتفاقی در یک سالن شروع کردم به تمرین و مربی که آنجا بود از استایل من خوشش آمد و گفت تو میتوانی آیندهای خوبی داشته باشی و از آنجایی که خودم هم خوشم آمده بود ادامه دادم.
اوقات فراغت چه میکنید؟
اینکه هم ورزشکار حرفهای باشی و هم دانشجو متاسفانه خیلی نمیتوانی اوقات فراغت داشته باشی، ولی اگر زمانی اضافه بیاورم دوست دارم در کنار خانواده ام باشم و فیلم دیدن را خیلی دوست دارم.
از چی بیشتر عصبانی میشوید و وقتی عصبانی شدید چه میکنید؟
از نامردی و ناحقی کردن خیلی عصبانی میشوم. از دورویی هم خیلی بدم میآید و فقط سعی میکنم از این مسائل دوری کنم تا حالم بهتر شود.
وقتی میخواهید شلیک کنید چطور تمرکز میکنید و به چه چیزی فکر میکنید؟
معمولا سعی میکنم چشمانم را ببندم و خودم را تصور میکنم که خیلی عالی دارم تیراندازی میکنم و تمام تکنیک هایم را روی اصول پیاده میکنم و بعد هم طبق تصوراتم شلیکم را انجام میدهم.
و در آخر اهل شکار هم هستید؟ به عنوان یک تیرانداز با شکار حیوانات موافقید؟
من اهل شکار نیستم و خارج از دنیای تیراندازی که در ورزش دارم حتی برای خودم تفنگ شکاری هم ندارم و به نظرم درست نیست که یک موجود زنده را بخاطر تفریح بکشد و از تیراندازی کردنش لذت ببرد.