سیدجواد اشکذری روزنامهنگار، منتقد، پژوهشگر، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر است. او نخستین فعالیتهای فرهنگی و هنری خود را از نوجوانی در سالهای میانی دهه شصت آغاز کرد و اکنون که در واپسین سال سده چهاردهم خورشیدی هستیم، تجربههای فراوانی در عرصههای عروسکگردانی و کارگردانی و نویسندگی و رسانهای و مدیریتی در کارنامه خود دارد.
به گزارش شهرآرانیوز، هرچند او نمایشنامهنویسی را بهطور ویژه از ابتدای دهۀ هشتاد آغاز و نام خود را در شمار نویسندگان تئاتر ثبت کرده است، اما اهالی فرهنگوهنر خراسان او را علاوه بر نمایشنامههایش، با روزنامهنگاری و نقدنویسی و تاریخنگاری تخصّصی تئاتر خراسان نیز میشناسند.
از جواد اشکذری تاکنون در عرصه پژوهش تاریخ تئاتر، رسانه و نیز نمایشنامه، ۲۴ کتاب بهصورت فردی و گروهی منتشر شده است. نمایشنامههای «بارون و باروت»، «هیس؛ اینجا چند مانکن خوابیدهاند»، «مردی که لب نداشت»، «مرد اثیری»، «مرد کاغذی»، «آناناس»، روزهای اشتباه»، «ترس و تشنگی»، «ننه خورشید»، «فواره و عبور»، «زندگی، شاید همین حالا»، «شرم و دغدغه»، «من یک مادر ابراهیم»، «عکاسباشی» و «وسط پاییز» از مهمترین آثار او به شمار میآید.
بهتازگی مجموعه نمایشنامه «وسط پاییز» از این نویسنده پرکار مشهدی با مقدمهای از دکتر قطبالدین صادقی و طراحی جلد رعنا پرتوی، توسط انتشارات «آراد توس» منتشر شد.
آنچه در ادامه میخوانید، گفتگوی سید جواد اشکذری درباره مجموعه نمایشنامه «وسط پاییز» است:
شما سالهاست بهعنوان منتقد و روزنامهنگار در عرصه تئاتر فعالیت داشتید که سابقه مدیریت در انجمن و دبیری چند جشنواره هم در کارنامه شما وجود دارد. چی شد که در سالهای اخیر به سمت پژوهش آمدید؟
من در هر دهه فعالیتم برنامهریزی میکنم که در تئاتر شهر و کشور کجا و چطوری میتوانم مفید باشم. دهه شصت و هفتاد زندگی من بیشتر به بازی در تئاتر و آموزش و مطالعه گذشت. دهه هشتاد را با نقد و فعالیتهای روزنامه نگاری شروع کردم و احساس کردم تئاتر شهرم نیاز بیشتری به من در عرصه روزنامه نگاری وجود دارد و با راهاندازی سایتهای «مشهدتئاتر» و «مشهدگیشه» هم تلاش کردم در ایجاد و رونق اقتصاد تئاتر مشهد موفق باشم. اینها بخشی از فعالیتهای فرهنگیام به شمار میآمد و من بهعنوان یک هنرمند رسالت هنری هم برای خودم مدنظر داشتم؛ بنابراین در این ۲۰ سال، نمایشنامههای بسیاری نوشتم که اغلب چاپ شده است.
ولی امسال تمرکز شما برروی کارهای پژوهشی بیشتر بود...
هر چند امسال دبیر سه جشنواره تئاتر در سطح کشور بودم، ولی تمرکزم بیشتر در عرصه نگارش نمایشنامه و پژوهش بود. من امسال یک سه گانه در حوزه نشر دارم. دو کار پژوهشی شخصیت محور و یک مجموعه نمایش. کتاب «سایه همایون» آخر تابستان امسال منتشر شد که درباره زندگی و اندیشهها و آثار زندهیاد منصور همایونی میباشد. کتاب دوم امسال من «وسط پاییز» بود که در وسط پاییز امسال منتشر شد که دارای سه نمایشنامه است و کتاب «تمام استاد» هم بزودی منتشر میشود.
دلیل پرکاری شما در سال ۹۹ چی میتواند باشد؟
البته نگارش این نمایشنامههایم از اواخر سال ۹۷ آغاز شد و دو کتاب آخر پژوهشی من در سال ۹۸ انجام گرفت. دلایل متفاوتی دارد که مهمترینش، استعفایم از هیئت مدیره انجمن هنرهای نمایشی خراسان رضوی و نیز استعفایم از مسئولیتم در روزنامه شهرآرا است. تا بتوانم با آرامش بیشتر در میدان دیگری از عرصه هنر و پژوهش مفید واقع شوم. ولی بهطورحتم شرایط کرونایی در پرکاری من هم بیتاثیر نبوده است.
الآن هم از این شرایطی که ویروس کرونا ایجاد کرده، استفاده میکنید؟
بله. الآن درگیر دبیری نخستین جشنواره و کارگاه فضای مجازی نمایشنامهنویسی رضوی و نیز فعالیتهای فرهنگی در موسسه شهرآرا هستم، ولی به طورحتم از پژوهش غافل نیستم و نگارش جلد پنجم و ششم از سری کتابهای دیروز و امروز تاریخ تئاتر مشهد هم آغاز کردم.
از این مجموعه کتابهای پژوهشی برایمان بگویید!
نگارش پژوهشهای تئاتری را از سال ۸۹ شروع کردم. کتابهای «بر بسیط بارش مهتاب»، «صدای آقای خاطرهانگیز» و «سایۀ همایون» سه کتاب از مجموعۀ «تاریخ شفاهی تئاتر دیروز و امروز مشهد» است که به ترتیب شناختنامه اساتید به نامی، چون زندهیادان فریدون صلاحی، رضا رضاپور و منصور همایونی میباشد. این آثار را بهعنوان نذر فرهنگی و با هدف آگاهیدهی و هویتبخشی به نسل جوان تئاتر مشهد و خراسان منتشر کردهام و در قالب آنها تلاش میکنم از طریق چهرهنگاری آدمهای تأثیرگذار تئاتر که در تاریخ صدسال اخیر مشهد کم نیستند، به زوایای مختلف تاریخ شفاهی تئاتر این مرز و بوم نیز بپردازم. جلد چهارم این مجموعه با عنوان «تمام استاد» است که درباره زندگی و اندیشههای دکتر محمدعلی لطفیمقدم، پدر تئاتر خراسان میباشد که یکی از بزرگان تئاتر و سینمای کشور مقدمه آن را نوشته است. این کتاب مجوزهای لازم را گرفته و امیدوارم انشاالله بهزودی منتشر شود.
نگارش جلد پنجم و ششم از سری کتابهای دیروز و امروز تاریخ تئاتر مشهد هم به شناختنامه استاد داوود کیانیان و زندهیاد حسن حامد میپردازد که روشم در این دو کتاب، نسبت به چهار جلد قبلی کاملا متفاوت است و تحلیلیتر به زندگی این دو بزرگ تئاتر مشهد و کشور پرداختم.
در کنار زندهکردن یاد این بزرگان، یکی از اهداف شما برای انتشار این کتابها تأثیر بر نسل آینده و هویتبخشیدن آنهاست. فکر میکنید نسلی که از مطالعه فاصله گرفته است، به خواندن ایندست کتابها علاقه نشان میدهد؟
متأسفانه این واقعیت وجود دارد که هنرمندان جوانتر زیاد اهل مطالعه نیستند. اما این آثار قرار نیست الان خوانده شود، نسلهایی که از این به بعد روی کار خواهند آمد، مخاطب این کتابها خواهند بود. اینها برای نسلهای بعد باقی میماند و در حافظه تاریخی تئاتر مشهد حفظ میشود. بهطور قطع این متون برای نسلهای بعد جذاب خواهد بود. آنها روزی مجبور خواهند شد به تاریخ رجوع کنند. آنها روزی بهدنبال هویت خود خواهند رفت، مثل بسیاری از ما که دنبال هویت در تئاتر هستیم. آنها هم روزی از بیهویتی خسته خواهند شد؛ بنابراین باید سند و کتابی برای رجوع آنها وجود داشته باشد. چون این اشخاص هستند که تاریخ را شکل میدهند. آنها هستند که تاریخ را ساخته و باعث شدهاند تاریخ اهمیت پیدا کند. تاریخ تئاتر مشهد بزرگان بسیاری دارد. بهنظرم باید از طریق افراد به تاریخ برسیم نه برعکس. این افراد هستند که به تاریخ هویت و بُعد میدهند. تاریخ تئاتر مشهد نیز در ۱۱۰ سال عمر خود ابعاد مختلفی یافته است. حالا میشود به این تاریخ پرداخت. هرچند تاریخنگاری درباره افراد یا پرترهنگاری تاریخی درباره بزرگان تئاتر مشهد به دلایلی که ابتدا گفتم کار دشواری است.
به تازگی دومین کتاب امسال شما منتشر شده است؟
بله. «وسط پاییز» شامل نمایشنامههای «شرم و دغدغه»، «وسط پاییز» و «من یک مادرم، ابراهیم» است. این سه نمایشنامه بر اساس سه واقعیت اجتماعی با سه روایت متفاوت از جامعه در سه سال مختلف در دهه ۹۰ نوشتهام.
-رویکرد شما در این سه نمایشنامه چگونه بوده است؟
این ۳ نمایشنامه، هر یک رویکرد متفاوتی از رویارویی زن با زندگی و پدیدههای اجتماعی دارد که بهنوعی منجر به مرگ میشود. سه مادر در سه موقعیت متفاوت و در نبود پسرشان، دچار احساسهایی نظیر «ترس و تردید»، «عشق» و «انتظار» میشوند که هر یک بهعنوان تم نمایش، جذابیتهایی برایم داشته است.
هر سه این آثار، جدیدترین نمایشنامههای شما بهشمار میآید؟
نه. نمایشنامه «شرم و دغدغه» در سال ۹۳ نوشتم. نمایشنامه «وسط پاییز» در سال ۹۷ و نمایشنامه «من یک مادرم، ابراهیم» هم در سال ۹۸ نوشتم.
درباره موضوعات و مضامین نمایشنامههای کتاب «وسط پاییز» کمی برایمان بیشتر بگویید...
«مرگ» مسئلۀ مشترک در این سه نمایشنامه است و نمود پررنگی دارد که گاهی در «شرم و دغدغه» در روایتی از مرگ برادر کوچک بهدست برادری که در انتظار اعدام است، بازگو میشود و گاهی هم در داستان «وسط پاییز» از یک ازدواج که شرط رهایی پدر از مرگ میشود و گاهی هم در داستان «من یک مادرم، ابراهیم» در قصّۀ مرگ مادری که شهادت پسرش را باور ندارد، نمود پیدا میکند.
این نمایشنامهها روی صحنه رفتند؟
فقط نمایشنامه «شرم و دغدغه» با نامهای مختلف مانند «ضلع پنجم یک مربع» یا «کوچ شبانه» در شهرهای مختلف کشور روی صحنه رفته است، اما خودم آنرا در سال ۹۴ تولید کردم که بعد از گذراندن اجراهای عمومی در مشهد، در جشنواره تئاتر استانی خراسان رضوی حضور پیدا کرد و به عنوان اثر برگزیده به سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر راه یافت و با توجه به اینکه سالن مناسب اجرای این نمایش نبود، اما نمایشنامه «شرم و دغدغه» توانست در جشنواره تئاتر فجر در بین ۴ نامزد برتر نهایی قرار بگیرد.
انگیزه نگارش «شرم و دغدغه» در آن زمان چی بود؟
نمایشنامه «شرم و دغدغه» براساس بزرگترین قتل خانوادگی کشور در سال ۹۱ در مشهد نوشته شد که من طرح آنرا از گزارشی با تیتر «جنایت در پلاک ۵۴» که در روزنامه خراسان خواندم، نوشتم. در آن زمان که مسئول کارشناس تئاتر حوزه هنری خراسان رضوی بودم، شورای نمایشنامهنویسی «از ایده تا نگارش نمایشنامه» راهاندازی کردم و طرح را در آن جا با دیگر دوستان درامنویسم مطرح کردم و سال بعد هم آن را نوشتم.
فکر میکنید این اثر بعد از چند سال که از نگارش آن گذشته است، چاپ آن در حالحاضر هم همان تازگی را دارد؟
بله، چون آن را بر اساس یک واقعیت اجتماعی نوشتهام و نسبت به اتفاقات دیگر تاریخ مصرف ندارد. این نمایشنامه قرار بود توسط حوزه هنری خراسان رضوی در کتابی به چاپ برسد که متاسفانه صورت نگرفت.
به نظر شما انتشار اینگونه آثار براساس مستندات و واقعیات اجتماعی چقدر میتواند به رشد درامنویسی کشور کمک کند.
خیلی. درامنویس فرزند جامعه خودش است و نمیتواند از آنچه در پیرامون خود اتفاق میافتد، راحت بگذرد. یکی دیگر از نقاط اشتراک این سه نمایشنامه کتاب «وسط پاییز» این است که داستان هر سه ما به ازای اجتماعی دارد و مستندگونه نوشته شده است.
این نگاه مستندگونه از نوع نگاه ژورنالیستی شما برخواسته است؟
شاید. من به شدت روزنامهخوان هستم و اخبار رسانهها را دنبال میکنم. در این سه اثر هم تلاش کردم، هر سه داستان نیز فضایی واقعگرایانه داشته باشند و علاوه بر جذابیتهای داستانی، روح مستندگونه خود را هم حفظ کنند. بدون شک نگاه ژورنالیستی من در آثارم مشهود است.
-منشاء ایده نمایشنامه «وسط پاییز» از کجاست؟
این نمایشنامه براساس رسم و رسوم قبیلهای نوشته شده است و داستان عشق و نفرت یک زوج جوان لر به نامهای التاش و روشناست. من این اثرم را که به ارتباط روانکاوانه یک زن و شوهر در بستر جامعه میپردازد خیلی دوست دارم و معتقدم نگارش اینگونه نمایشنامهها که برایم حُکم تجربه را دارد میتواند در مسیر سبک زندگی به خانوادهها هشدارهای بسیاری دهد.
این نمایشنامه در جشنوارهای هم شرکت کرده است؟
نه هنوز، ولی نمایشنامه «من یک مادرم، ابراهیم» که بر اساس زندگی مادر شهید ابراهیم هادی نوشتم در جشنواره ملی نمایشنامهنویسی گام دوم نامزد جایزه شد. البته نمایشنامه «عکاسباشی»
از من در بخش خیابانی برگزیده شد.
نمایشنامه «من یک مادرم، ابراهیم» یک کار اقتباسی است؟
بله. اقتباسی از کتاب «سلام بر ابراهیم» داشتهام. «من یک مادرم، ابراهیم» بعد از نگارش نمایشنامه «فوّاره و عبور» دومین اثرم در حوزۀ ادبیات نمایشی دفاع مقدّس بهشمار میآید؛ البته باز هم با درونمایهای کاملاً اجتماعی.
در بیشتر آثار شما مانند نمایشنامههای کتاب «وسطپاییز»، زن با روایت دراماتیک داستان شما گره خورده است...
بله، کاملا درست است. نمایشنامههای «مرد اثیری»، «بارون و باروت»، «وسط پاییز»، «من یک مادرم ابراهیم»، «دختران» و «بهاتّفاق بانو» را با موضوع زنان و در ادامۀ نگاه جامعهگراییام نوشتهام؛ بنابراین در آثارم تلاش کردم نگاه فمینیستی نداشته باشم و زن را در بستر جامعه و بدون نگاه جنسیتیاش ببینم.
جایگاه درامنویسی مشهد را در کشور چگونه میبینید؟
به نظر من جایگاه خوبی دارد و بدونشک درامنویسی مشهد از قطبهای اصلی و تاثیرگذار نمایشنامهنویسی کشور محسوب میشود. ما نویسندههای خوبی داریم. در همه نسلها. اما در پرورش درامنویسان جایگزین، کمتر تلاش کردیم.
شما در حوزه درامنویسی فعالیتهای آموزشی هم داشتید؟
بله. در دانشگاه فردوسی مشهد و نیز برخی از آموزشگاهها تدریس میکنم. ولی به همگرایی درامنویسان معتقدم. به همین دلیل بود که در حوزه هنری خراسان رضوی تلاش کردم شورای نمایشنامهنویسی متعددی برگزار شود. اغلب درامنویسان مشهدی از درون این چند شورا، آثار بسیاری را نوشتند که اغلب چاپ شد.
آیا این آثار چاپی روی صحنه تئاتر مشهد هم جان میگیرد؟
بیشتر آثار چاپی روی صحنه میروند، چون کارگردانان برای آنها کمتر هزینه میپردازند. کارگردانان در بیشتر شهرستان کمتر به سمت آثار نویسندگان بومی شهرشان میروند.
دلایل این عدم توجه کارگردانان چیست؟
اجرای یک اثر دسته اول از یک نویسنده بومی به نظر من یک افتخار است، اما برخی از کارگردانان فکر میکنند اجراکردن چنین متنهایی، لطفی به حق نویسنده بومی است. در حالی اینگونه نیست. چون آنها حاضرند به تمام گروهشان دستمزد بدهند به غیر از نویسنده. به همین دلیل است که انگیزههای نمایشنامهنویسان شهرستانی تا حدودی کمرنگ شده است. اگر برای حضور در جشنوارهها و مسایقات نمایشنامهنویسی اثری تولید کند.
در این شرایط کرونایی، در حال نگارش نمایشنامه هستید؟
چند طرح برای نمایشنامه آماده دارم که به زودی نگارش آنها را شروع خواهم کرد که با آثار دیگرم بسیار متفاوت خواهند بود. به طورختم «از پشت شیشههای کدر»، «بچّهخوره» و «فرزند» محصول چهارمین دهۀ فعّالیتم در عرصه نمایشنامهنویسی میباشند.
منبع: ایرانتئاتر