صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ناگفته‌هایی از روزهای کرونایی پرستاران بیمارستان اکبر | پرستارانی که تلاش را معنای تازه بخشیده‌اند

  • کد خبر: ۵۳۱۳۰
  • ۲۹ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۸
اینجا بیمارستان اکبر است. بیمارستانی که چندسالی است در کنار بیمارستان شیخ با خدمات فراتر و بیشتری برای کودکان راه‌اندازی شده است. بیمارستانی که بیماران آن بچه‌های خردی هستند که بعضی‌هایشان هنوز دست‌وپایی بندانگشتی دارند.

جانقربان| شهرآرانیوز- یاد گرفته‌اند با درد مدارا کنند، ببینند و بشنوند و رنج بکشند، اما خم به ابرو نیاورند. یاد گرفته‌اند ناله‌های وقت‌وبی‌وقت و گاهی هم فراتر از ناله، حرف‌های بی‌ربط بیماران و همراه آن‌ها را بشنوند و بدون هیچ گله‌ای بگویند که باید حال آن‌ها را درک کنند. آن‌ها یاد گرفته‌اند که رنج و درد را طور دیگری معنی کنند و دل‌خوشی‌شان این باشد که بیمارشان با پای خودش بیمارستان را ترک کند.

 

اینجا بیمارستان اکبر

اینجا بیمارستان اکبر است. بیمارستانی که چندسالی است در کنار بیمارستان شیخ با خدمات فراتر و بیشتری برای کودکان راه‌اندازی شده است. بیمارستانی که بیماران آن بچه‌های خردی هستند که بعضی‌هایشان هنوز دست‌وپایی بندانگشتی دارند. بیمارانی که هیچ توضیحی را قبول نمی‌کنند و تعریفی از درد و درمان ندارند و فقط اشک می‌ریزند و آه و ناله می‌کنند و گاهی هم فریاد می‌کشند تا یکی به داد دردشان برسد، بیمارانی شش‌ماهه، شش‌ساله و کمی بزرگ‌تر و کوچک‌تر.

 


به بهانه روز پرستار، در این روزهای سختی که کرونا امان مردم را بریده است، راهی بیمارستان کودکان اکبر می‌شویم تا خاطرات پرستارانی را بشنویم که نه‌تنها با بیماران کوچک و بی‌زبان طرف هستند، بلکه با بیمارانی برخورد دارند که از روپوش سفید و تخت و آمپول و بدتر از همه از آنژیوکت می‌ترسند و زیاد مقاومت می‌کنند. مقاومتی که اشک مادران را درمی‌آورد و گاهی باعث رفتارهای خاصی با پرستاران هم شده است!

اما این پرستاران فقط به یک هدف می‌اندیشند و آن هم درمان است تا جایی که در این روزهای کرونایی ماسک‌های طرح حیوانات به صورت زده‌اند تا بچه‌ها هراس کمتری از چهره پوشیده آنها داشته باشند! یکی از پرستاران که ماسک زرافه به صورت زده است به شوخی می‌گوید: من خانم زرافه هستم! به بچه‌ها گفته‌ام اگر فامیلم را فراموش کردند همین خانم زرافه که روی ماسکم هست صدایم کنند.

 

 

درک معنی پرستاری واقعا سخت است! پیش از این با خودم می‌گفتم پرستاران از بس که درد و مرگ را دیده‌اند، برایشان این موضوع تکراری شده است، اما وقتی در کنار تابلویی از نقاشی بچه‌ها چشم‌های سرخ پرستار بخش را دیدم، تکرار برایم معنی دیگری پیدا کرد. اینجا پرستاران هر روز خاطرات بچه‌ها را با نقاشی‌هایشان مرور می‌کنند و یادشان هست که کدام دختربچه کدام نقاشی را برای آن‌ها کشید و با کدام آرزوها یک روز از این دنیا چشم فروبست.

 

 

یادشان هست که کدام پسربچه نارسایی کبد داشت و به پیوند نرسید و بعد از کلی خاطره تلخ کدام بچه با پای خودش از بیمارستان بیرون رفت. این پای خودش برای تک‌تک پرستاران مانند یک پیروزی است، پیروزی‌ای که از سلامت بیمار در چشم‌های آن‌ها چراغی روشن می‌کند. چراغی که با همه وعده‌های عملی‌نشده، آن‌ها را هر روز راهی بیمارستان می‌کند، بیمارستانی که این روزها از بیم کرونا بسیاری از ما حتی حاضر به عبور از کنار آن هم نیستیم!

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.