صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی به شکل‌گیری و سیر تاریخی «ادبیات علمی تخیلی»

  • کد خبر: ۵۳۶۴۲
  • ۰۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۸
ادبیات از گذشته تا به امروز محملی بوده برای رؤیاپردازی‌ها و آرزو‌های بلندپروازانه انسان که بعضا در گذر زمانْ رنگ و بوی واقعیت به خود گرفتند. این رؤیا‌ها با پیشرفت‌هایی که بشر در سده نوزدهم در ادامه انقلاب صنعتی و در زمینه‌های فنی و ابزارآلات کارخانه‌ها و حمل و نقل به دست آورد، به اوج خود رسیدند.
فرشاد جابرزاده | شهرآرانیوز - ادبیات از گذشته تا به امروز محملی بوده برای رؤیاپردازی‌ها و آرزو‌های بلندپروازانه انسان که بعضا در گذر زمانْ رنگ و بوی واقعیت به خود گرفتند. این رؤیا‌ها با پیشرفت‌هایی که بشر در سده نوزدهم در ادامه انقلاب صنعتی و در زمینه‌های فنی و ابزارآلات کارخانه‌ها و حمل و نقل به دست آورد، به اوج خود رسیدند.
 
ابعاد زندگی انسان مدرن سراسر زیر سایه پیشرفت‌های علمی قرار گرفته بود و ادبیات و هنر نیز از این تأثیر‌ها مستثنا نبود. نویسندگان و روشن فکران با این پرسش رو به رو شدند که حال چه اتفاقی قرار است بیفتد. آیا روح انسان زیر چرخ صنعت و دانش له خواهد شد و از او تنها جسمی توخالی باقی خواهد ماند یا این چرخ‌ها به سود ما خواهند چرخید و انسان را به والاترین درجه‌های شناخت خواهند رساند؟ داستان گویان شروع به نگارش داستان‌هایی با درونمایه علمی کردند که قرار بود آینده سیاه یا سفید را برای مخاطبانشان ترسیم کنند. در سده نوزدهم نویسنده‌ای به نام ژول ورن در فرانسه سر برآورد که پیش گویانه از پرواز با نوعی فضاپیما تا سفر به ژرفای دریا با شکلی از زیردریایی را در رمان‌های خود آورد. کمی آن سوتر، هربرت جرج وِلْز انگلیسی بر خلاف رقیبش، ورن، با نگاهی بدبینانه به عاقبت بشر، درباره سفر با ماشین زمان، و در جایی دیگر درباره امکان نامرئی شدن انسان و باز راجع به درگیری با مریخی‌ها نوشت. در سده بیستم، نویسندگانی، چون کارِل چاپک از پادآرمانشهر‌هایی سخن می‌گفتند که انسان را تهی از معنویت خواهند کرد و گروهی دیگر مثل آیزاک آسیموف آینده روشن تری برای پیشرفت علم می‌دیدند، هرچند گروه اول معمولا بیش از گروه دوم مورد توجه دوستداران ادبیات قرار می‌گرفتند.

ژانری به قدمت تاریخ!

آیزاک آسیموف (۱۹۲۰–۱۹۹۲) در توصیف ادبیات علمی تخیلی می‌گوید: «داستان علمی تخیلی را می‌توان شاخه‌ای از ادبیات دانست که به واکنش انسان در برابر تغییرات علم و فناوری می‌پردازد.» برخی از این ژانر به عنوان شاخه‌ای جدید در ادبیات یاد می‌کنند که عمر چندانی ندارد، اما این باور دقیق نیست. ژانر علمی تخیلی، که آن را باید از شاخه‌های ادبیات گمانه زن به حساب آورد -که در شماره‌های پیش، به یکی از شاخه‌های دیگر آن موسوم به ادبیات وحشت پرداختیم- تاریخچه‌ای طولانی و مفصل می‌تواند داشته باشد. در واقع، با نگاهی آسان گیر، می‌توان پیدایش این ژانر را تا نخستین پیشرفت‌های انسان در دنیای کهن و قصه گویی اقوامی، چون سومری‌ها و رومی‌ها و یونانیان باستان عقب برد: داستان‌ها و متون کهنی مانند افسانه گیلگَمِش، بیوولف، نمایشنامه‌های آریستوفان و اوید و .... البته این ادعا با پیش فرضی که امروزه از این ژانر در ذهن ما وجود دارد، هم خوانی ندارد، اما کافی است تخیل فوق العاده آن افسانه‌ها را از سویی و دغدغه‌های شبه علمی برخی را از سوی دیگر در نظر بگیریم. برای نمونه، دغدغه جاودانگی و بی مرگی در افسانه گیلگمش که می‌توان آن را با دغدغه دانش برای مقابله با مرگ در طول اعصار مقایسه کرد.


باز هم هزار و یک شب

 

 

همچون داستان‌های جنایی که در هشتمین شماره هزاردستان به آن پرداختیم، ردپای شهرزاد قصه گو و «هزار و یک شب» در این ژانر نیز به چشم می‌خورد. شاید واضح‌ترین داستان این کتاب کهن که ما را کم و بیش به یاد آتلانتیس و شخصیت آکوامن می‌اندازد، قصه «عبدا... ماهیگیر و عبدا... مردماهی» باشد. در این داستان شخصیت اصلی توانایی تنفس زیر آب را به دست می‌آورد و به اعماق دریا می‌رود، جایی که جامعه‌ای دریایی با ریزه کاری‌های خاص خود بنا شده است.
 
بسیاری از دیگر قصه‌های ادبیات کهن دنیا نیز تا اندازه‌ای به مسائلی از قبیل دانش و فناوری اشاره دارند، اما تفاوت اصلی آن‌ها با آنچه امروز به ادبیات علمی تخیلی شناخته می‌شود، در رویکردشان به مقوله داستان است. بیشتر آن آثار از لحاظ نوع سازه‌ها و باورپذیری و دغدغه‌های انسانی، داستان به مفهوم امروزی محسوب نمی‌شوند یا از لحاظ غنای ادبی، سطح بالایی ندارند. برای نمونه، قصه‌های هزار و یک شب را نمی‌توان از لحاظ پیچیدگی و پرداخت با آثار نویسندگان عصر طلایی این ادبیات نظیر فیلیپ کی. دیک (۱۹۸۲-۱۹۲۸) مقایسه کرد. آن نوشته‌های کهن صرفا جنبه سرگرمی دارند و از طرفی سنگ بنایی هستند برای اتفاقاتی که قرن‌ها بعد و با ظهور مری شِلی (۱۷۹۷ –۱۸۵۱)، اچ. جی. ولز (۱۹۴۶-۱۸۶۶) و ژول ورن (۱۹۰۵-۱۸۲۸) رخ می‌دهند.


پدیدار شدن دانشمند دیوانه

 

 

در سده‌های هفدهم و هجدهم شاهد رویکرد تازه‌ای به علم هستیم. پیش از آن دوران تاریکی اروپا یا همان قرون وسطی و سپس دوره نوزایی (رنسانس)، پایان یافته باشد و حال، در عصر روشنگری، مردم و روشن فکران بیش از پیش به دانشمندان اهمیت می‌دهند، مسئله‌ای که البته باعث اتفاقی بامزه و ابداع یک تیپ شخصیتی می‌شود که در ادبیات علمی تخیلی امروز به عنوان بن مایه‌ای تکرار شونده می‌شناسیم: دانشمند دیوانه!

در عصر نوزایی دانشمندی به نام یوهان گئورگ فاوست در آلمان می‌زیست. گفته شده که زندگی او و ظهور و سقوطش است که بعد‌ها دستمایه آثار نویسندگانی، از کریستوفر مارلو گرفته تا گوته و توماس مان، شد و بعضی فاوست را نخستین دانشمند دیوانه دنیای ادبیات می‌دانند. افسانه‌های زیادی راجع به زندگی فاوست در طول قرن‌های هفدهم و هجدهم روایت شد که شخصیت دانشمند دیوانه نقش پررنگی در آن‌ها داشت. طبق این افسانه‌ها فاوست روح خود را به شیطان می‌فروشد تا به علم و جایگاه والاتری در جهان مادی دست یابد که این معامله به جنون وی منجر می‌شود.

 

قرن نوزدهم، عصری جدید

 

 

در سده نوزدهم نیز شاهد حضور دانشمندان دیوانه مانند شخصیت فرانکشتاین در شاهکار مری شلی انگلیسی هستیم که شاید یکی از مشهورترین نمونه‌های این تیپ در ادبیات علمی تخیلی باشد. او دانشمندی است که با سر هم کردن تکه‌های کالبد مرده‌ها و بهره گیری از نیروی الکتریکی، موجودی ترسناک پدید می‌آورد. شماری از آثار داستانی این قرن به سبب حال و هوای گوتیک، فصل مشترک دو شاخه ادبیات علمی تخیلی و ادبیات وحشت هستند. در هر صورت، در اینجا بحث تفاوت رویکرد هم در میان است. نویسندگانی همچون مری شلی با نگارش داستان گوتیک و هراس آور این باور را به مخاطبشان القا می‌کردند که از دانش عموما برای اعمالی با نیت شیطانی یا ماورایی استفاده می‌شود، و نویسندگانی مانند ژول ورن به جنبه‌های نیک و سودآورش اشاره می‌کردند. نباید فراموش کرد که در آن عصر و در غیاب رسانه‌های تصویری، کتاب تأثیر بسزایی در نوع دیدگاه مردم درباره هر مسئله‌ای داشته و دست روشن فکران برای جریان سازی ضد یک اندیشه یا دفاع از آن بازتر بوده است.


پدران داستان علمی تخیلی

از اچ. جی. ولز در کنار ژول ورن و هوگو گرنسبک (۱۹۶۷-۱۸۸۴)، ناشر نخستین مجله با محتوای داستان‌های علمی تخیلی، به عنوان پدران آنچه امروز ژانر علمی تخیلی شناخته می‌شود یاد می‌کنند. ولز و ورن یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اختلافات دیدگاهی در تاریخ ادبیات را داشتند و شاید اگر این اختلافات وجود نداشت، هیچ وقت شاهد پویایی و پیشرفت ژانر علمی تخیلی نبودیم. ژول ورن نگاهی رمانتیک و خوش بینانه به علم داشت. تمرکز او در داستان هایش روی مسئله علم بود که باعث ایجاد داستان علمی تخیلی سخت شد. در چنین داستان هایی، نویسنده به برجسته سازی مسائل علمی و فناوری روی می‌آورد و عمده پیچیدگی‌های داستان در توصیفات بدیع و نوآورانه او از فناوری خلاصه می‌شود. اما آثار ولز مملو از ارتباطات انسانی و برخورد آدم‌ها با فناوری هستند که داستان علمی تخیلی نرم نامیده می‌شود. در این قصه‌ها نویسنده آن فضای تخیلی را ساخته است، اما بار اصلی متن روی دوش علوم اجتماعی و اعمال و امور انسان هاست، نه فناوری ها. ادبیات به مرور شاهد تلفیق این دو سبک بوده و عموما آثار مدعی و برترْ حاصل تلفیق دو نوع سخت و نرم این داستان‌ها هستند.


از زمان غافل نشوید!

 

 

ولز در رمانَک درجه یک خود، «ماشین زمان»، یکی از بهترین نمونه‌های داستان علمی تخیلی را به مخاطبان عرضه می‌کند. شخصیت اصلی داستان دانشمندی است که به آینده‌ای نامعلوم سفر می‌کند و شاهد نبرد میان دو گروه اشرافیان روی زمین و کارگران ساکن در زیر زمین می‌شود. چنین ایده‌ای برای ما شاید بسیار ساده بنماید، اما ولز در زمانه خود با تلفیق سیاست و علم و به یاری ابزاری به نام داستان، توانست اثری چندلایه خلق کند که مانند رمان «۱۹۸۴» ارول مشکلات یک جامعه پادآرمان شهری را نمایان می‌ساخت. این کتاب سبب توجه چشمگیر مردم به مقوله زمان شد و حتی دستگاه یا ماشین زمان که ولز پیش‌تر در یکی از داستان‌های کوتاهش هم به آن اشاره کرده بود، مورد استفاده بسیاری از نویسندگان و فیلم سازان در دهه‌های مختلف پس از انتشار کتاب قرار گرفت.


عصر طلایی

در نیمه دوم سده نوزدهم و آغاز سده بیستم، ادبیات علمی تخیلی مقبولیت بیشتری نسبت به قبل پیدا کرد چنان که می‌توانیم در برخی از آثار نویسندگانی مثل مارک توین (۱۹۱۰-۱۸۳۵) و ناتانیل هاثورن (۱۸۶۴-۱۸۰۴)، رگه‌هایی از این ژانر را ببینیم. در اوایل قرن بیستم، نظیر آنچه در ادبیات وحشت و جنایی این سده رخ داد، داستان‌های علمی تخیلی کم مایه و بازاری بسیاری نوشته شدند. یکی از علت‌های اصلی رشد توجهات به این ژانر در میان مردم، تأسیس و توسعه مجله «داستان‌های خارق العاده» به دست هوگو گرنسبک بود که تنها آثار علمی تخیلی را در مجله اش به چاپ می‌رساند. بسیاری از رمان‌ها و داستان‌های عامه پسند این دوران را بعد‌ها سینماگران مورد اقتباس قرار دادند. برای نمونه، می‌شود فیلم اکسپرسیونیستی و مشهور فریتز لانگ، «متروپولیس»، را ذکر کرد که اقتباسی از رمانی به همین نام و به قلم ته آ فُن هاربو (۱۸۸۸-۱۹۵۴)‌ی آلمانی بود.
 
در اروپا کارل چاپک (۱۸۹۰–۱۹۳۸) چک تبار رمان‌هایی مانند «جنگ با سمندرها» و «کارخانه مطلق سازی» و نمایشنامه «روبات‌های جهانی رسوم» را نوشت و به این ترتیب، زمینه رواج واژه «روبات» را فراهم کرد. درباره چاپک در شماره پیشین هزاردستان توضیحات بیشتری داده شده است.
 
در دهه ۱۹۳۰، ویلیام کلایتون (۱۸۸۴-۱۹۴۶) ناشر مجله‌های عامه پسند، مجله «داستان‌های گیج کننده علوم اعلا» را منتشر می‌کند. از طرف دیگر، سه غول ادبیات علمی تخیلی ظهور می‌کنند: آرتور سی. کلارک (۱۹۱۷-۲۰۰۸)، آیزاک آسیموف و رابرت هینلین (۱۹۸۸-۱۹۰۷). اما مردی که در پشت صحنه، این عصر طلایی را کارگردانی می‌کرد، جان دبلیو. کمپل (۱۹۷۱-۱۹۱۰)، ویراستار سرشناس مجله «کلایتون»، بود. کمپل نخستین آثار نویسندگانی را منتشر کرد که به غول‌های ادبی دوران بدل شدند. او به آن‌ها برای بهبود داستان هایشان کمک فراوانی رساند. کمپل جمله‌ای معروف داشت: «برای من مخلوقی بنویس که به خوبی انسان می‌اندیشد، یا حتی برتر از او می‌اندیشد، اما شبیه به او نمی‌اندیشد.» این ویراستار تأثیرگذار به گونه ای، دوباره توجه نویسندگان را به پیچیدگی‌های فضایی و نوآوری در خلق موجودات و ... متمرکز کرد و اساسا می‌توان گفت که نقش بسزایی در شکل گیری داستان‌های علمی تخیلیِ سخت داشت. او حوصله فلسفه بافی نویسندگان را نداشت و دنبال سرگرمی بود، زیرا داستان را در وهله اول رسانه‌ای می‌دانست که مخاطب را سرگرم می‌کند، می‌ترساند، می‌خنداند و غافل گیر می‌کند. با این دیدگاه، قرار نیست حتما با داستانی همراه شویم که جز ملال چیزی ندارد و خبری از اتفاقات جالب و تعلیق نیست. کمپل داستان‌ها و شخصیت‌های پرکشش و جذاب می‌خواست و نه اضافه گویی‌های فیلسوف مآبانه.


 

جریان نو و ادبیات علمی تخیلی در عصر حاضر

 

 

با موفقیت‌هایی که نصیب امثال آسیموف و کی دیک شد، نگاه مردم و منتقدان بیش از پیش به ژانر علمی تخیلی معطوف شد. خصوصا که در پی پیشرفت فناوری، فیلم ساز‌ها نیز دست بازتری برای بازتاب تخیلاتشان و ساخت فیلم‌هایی در این ژانر داشتند و بسیاری از آثار پرفروش گیشه‌ها فیلم‌های علمی تخیلی بودند. کم کم با گذر سده بیستم از نیمه و ظهور پسانوگرایی، نویسندگان بیش از سابق توان گریز از چهارچوب‌های متعارف را پیدا کردند و همه چیز عصری تازه در ادبیات و سینما را نوید می‌داد. نویسندگان این عصر با پیشینیان خود فرقی اساسی می‌کردند. آن‌ها نگاه تاریک تری به آینده و پیشرفت‌های انسان داشتند.
 
فضا‌های آخرالزمانی، پادآرمان شهر‌های تاریک و سیاست‌های دیکتاتورمحور بن مایه‌هایی هستند که در آثار امثال جِی. جی. بالارد (۱۹۳۰-۲۰۰۹) و ارسولا کی. له گوئین (۱۹۲۹-۲۰۱۸) می‌بینیم. برای نمونه، در رمان مشهور بالارد، «برج»، جامعه‌ای مدرن در آسمان خراشی عظیم زندگی می‌کنند. از دور همه چیز در این برج خوب و خوش به نظر می‌رسد، اما وقتی همراه یکی از ساکنان در زندگی انسان‌های برج کند و کاو می‌کنیم، شاهد زوال معنوی، فساد اخلاقی و اختلافات طبقاتی آن‌ها می‌شویم.
 
چنین نگاه بدبینانه‌ای را می‌توان به خاطر وقایعی مثل جنگ‌های جهانی و جنگ سرد و ظهور رژیم‌های دیکتاتوری دوران معاصر دانست که روشن فکران را هرچه بیشتر به پیشرفت صنایعی نظیر اسلحه سازی و ساخت دیگر جنگ افزار‌ها بدبین می‌کرد. مسائل ایدئولوژیک که به مناقشه‌های منطقه‌ای کوچک و بزرگ در سرتاسر دنیا انجامیدند، از دیگر بحران‌های جهان بود که در «تلماسه»، شاهکار حماسی فرانک هربرت (۱۹۸۶-۱۹۲۰)، جلوه یافته است. هربرت در رمان پرفروشش آینده‌ای ترسیم می‌کند که درگیر مشکلات سیاسی متعدد در تمام کهکشان است و شاید بتوان گفت نمونه‌ای منبسط از وضعیتی است که ما اکنون در سیاره زمین داریم. در نهایت، باید اضافه کرد که ادبیات علمی تخیلی محصول آمال و آرزو‌هایی است که ما داریم. بسیاری از این آرزو‌ها و خیال پردازی‌ها در طول زمان رنگ واقعیت به خود دیدند و بسیاری دیگر شاید در آینده‌ای دور یا نزدیک رخ دهند. آنچه اهمیت دارد، نگاه ژرف و بدیع نویسندگان به مقوله بی نهایت علم است که امروزه همه را درگیر خود کرده و ادبیات نیز هم چنان به نوعی با آن ارتباط دارد.
 

 
پانوشت:

Speculative fiction

Beowulf

Aristophanes

Ovid

 

Atlantis: شهر افسانه‌ای زیر دریا که مورد توجه نویسندگان بسیاری نظیر توماس مور قرار گرفت و از نخستین نمونه‌های جامعه آرمانی محسوب می‌شد.

 

Aquaman: شخصیت داستانی در کمیک بوک‌های انتشارات Dc Comics

 

Philip K. Dick

Mad Scientist

Johann Georg Faust

 

Hugo Gernsback: جایزه معتبر و ادبی هوگو که هرسال به آثار برتر علمی تخیلی داده می‌شود در واقع ادای دینی به گرنسبک است.

 

Hard science fiction

Soft science fiction

Mark Twain

Nathaniel Hawthorne

Thea von Harbou

Robert A. Heinlein

John W. Campbell

Postmodernism

J. G. Ballard

Ursula K. Le Guin

 

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.