صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

چیستان‌های به جامانده از گذشتگان تا چه اندازه بیانگر فرهنگ و سبک زندگی دیرین  هستند؟

  • کد خبر: ۵۳۹۳۸
  • ۰۸ دی ۱۳۹۹ - ۱۸:۲۳
پژوهشگران ادبیات شفاهی و عامه معتقدند باید چیستان‌ها را حفظ و به آیندگان منتقل کرد. درباره دلیل حفظ چیستان‌ها در گزارش پیش رو نوشته ایم. هم ‎چنین به دنبال پاسخ این پرسش رفته ایم که محتوای چیستان‌ها تا چه اندازه به فرهنگ و نوع زندگی مردمان قدیم اشاره دارد.
فاطمه خلخالی استاد | شهرآرانیوز - مردمان قدیم مثل حالا نبودند که انواع و اقسام سرگرمی‌ها و بازی‌های فکری توی دست و بالشان باشد. نه خبری از پدیده شگفت انگیز رایانه بود و نه گوشی همراه و نه حتی اسباب بازی‌های فکری. وقتی همه دور هم جمع می‎شدند، بزرگ تر‌ها آواز سرمی دادند یا داستان و قصه بر زبان می‌آوردند یا چیستان طرح می‌کردند. چیستان‌ها از جذابیت خاصی برخوردار بودند، چون بین افراد رقابت ایجاد می‌کردند و هر فردی تلاش می‌کرد زودتر به جواب دست پیدا کند. از طرفی، آوازخواندن و داستان گفتن حس و حال و حوصله خاصی می‌طلبید که به وقتش به گوینده دست می‌داد، اما چیستان گفتن ساده بود و هیجان انگیز.
 
ردپای این سرگرمی در کودکی‌های ما هم هست، در پیک‌های نوروزی و دورهمی‌های خانوادگی. محبوب بود و پرکاربرد. اینکه چیستان در بین کودکان امروز جایگاه سستی دارد، اتفاقی طبیعی است. قدرت بازی‌های رایانه‌ای و فکری، چیستان را به کناری زده است. با این حال، پژوهشگران ادبیات شفاهی و عامه معتقدند باید چیستان‌ها را حفظ و به آیندگان منتقل کرد. درباره دلیل حفظ چیستان‌ها در گزارش پیش رو نوشته ایم. هم ‎چنین به دنبال پاسخ این پرسش رفته ایم که محتوای چیستان‌ها تا چه اندازه به فرهنگ و نوع زندگی مردمان قدیم اشاره دارد.

 

موسیقایی بودن چیستان‎‌ها

خیلی از ضرب المثل‌هایی که از قدیم به یادمان مانده اند، موزون و آهنگین هستند: «بالای آن جای حساب است، پایین آن بازی تاب است» یا «عجایب صنعتی دیدم در این دشت که بی جان در پی جان دار می‌گشت».

به نظر می‌رسد این موزون بودن در مناطقی که فرهنگ موسیقایی غنی‌ای دارند شدت بیشتری دارد. دکتر غلامرضا بهرامپور، پژوهشگر ادبیات عامه، با توجه به تحقیقی که در منطقه تربت جامص و مناطق اطراف آن (صالح آباد، باخزر، فریمان، تایباد و خواف) انجام داده است می‌گوید: «ادبیات شفاهی این مناطق که من آن‌ها را جلگه جام می‌نامم چند ویژگی دارد. مهم‌ترین ویژگی آن موسیقایی بودن آن است. دلیلش هم این است که مردم این منطقه از دیرباز به کشاورزی و دامداری اشتغال داشته اند و هردوی این کار‌ها به شدت با موسیقی مأنوس است.
 
در کار دامداری چوپان‌ها نی می‌نواختند و با صدای زنگوله گوسفند‌ها ترنمی می‌کردند، یا در ایام بیکاری آواز می‌خواندند، از لالایی گرفته تا آواز‌های محلی چهاربیتی. مردم منطقه با ساز دوتار مأنوس بودند و هنگام درو نیز آواز می‌خواندند. این وجه موسیقایی فرهنگ، به تکیه کلام‌ها و چیستان‌ها و ضرب المثل‌ها و کنایه‌ها هم راه پیدا کرده است.»
 
موسیقایی بودن ضرب المثل ها، چیستان‌ها و کنایه‌ها باعث می‌شده است مردم به آسانی آن‌ها را حفظ کنند و به خاطر بسپارند. بهرامپور با اشاره به این موضوع می‌گوید: «شما نمی‌توانید یک ضرب المثل یا چیستان را به سادگی در چند صد سال در یک منطقه رواج بدهید، آن هم بی آنکه مکتوب شده باشد. این عبارات زمانی بر ذهن سوار می‌شود و در خاطر مردم می‌ماند که موسیقایی شده باشد. برای نمونه، چیستان «مَرغوتی مرغوتی، دو روغن به یک قوطی» به دلیل آهنگین بودنش راحت‌تر به ذهن سپرده می‌شود.»

 

جادوی واژگان زائوم

به گفته این پژوهشگر، بعضی چیستان‌ها واژه‌هایی مهمل دارند، آنچه در ادبیات روسیه به آن زائوم می‌گویند و به معنای فراخِرَد و فرااندیشه است: «برای نمونه، کلمات «اتل متل توتوله» زائوم هستند و در ظاهر هیچ معنایی ندارند. این کلمات فراعقلی که معنای خاصی در خودشان ندارند، در چیستان‌ها و ضرب المثل‌ها و کنایه‌ها نقش وزن پرکن را ایفا می‌کنند. از طرفی، این واژه‌ها تأثیر خاصی را روی مخاطبان می‌گذاشتند. برای نمونه، کسانی که در گذشته افسون خوان بودند، این اصلاح اَجی مَجی لاترجی را به عنوان ورد جادوگری به کار می‌بردند که هیچ معنایی ندارد. باور من این است که این واژه‌ها ناخودآگاه تأثیری جادویی بر مردم می‌گذاشته اند. این کلمات زائوم در چیستان‌ها هم وجود داشتند.»
 
پرسشی که در این بین مطرح می‌شود این است که چیستان‌ها تا چه اندازه می‌توانند بازتاب فرهنگ یک منطقه و شیوه زندگی مردمان قدیم باشند. این پژوهشگر معتقد است کارکرد چیستان یا لغز بیشتر سرگرمی است تا اینکه بازگوکننده فرهنگ مردمان قدیم باشد. با این حال، در بعضی از این چیستان‌ها به طور ناخودآگاه گویش مردم و زیست آن‌ها نمایان شده است. این مسئله در کنایه‌ها و ضرب المثل‌ها بسیار برجسته‌تر است. او می‌گوید: «به طور تقریبی، در کمتر از ۵۰ درصد چیستان‌ها انعکاس زیست مردم را می‌توانیم پیدا کنیم که ناخودآگاه جلوه کرده است. علتش هم این است که چیستان برخلاف کنایه، برای رسیدن به معنا و مقصود طراحی نمی‌شده اند. در واقع، ما در چیستان‌ها بیشتر نشانه‌های زبان شناسی پیدا می‌کنیم، اما کنایه ‎ها و ضرب المثل‌ها آینه تمام نمای فرهنگ مردم هستند.»


سفر کردن چیستان‌ها از یک منطقه به منطقه‌ای دیگر

از آنجا که سرگرمی‌ها به سرعت رواج پیدا می‌کنند، چیستان‌ها هم در مقایسه با ضرب المثل‌ها زودتر بین مردم دست به دست می‌شده اند و مناطق نزدیک به هم که گویش یکسانی داشتند، چیستان‌های مشابهی را به کار می‌بردند. بهرامپور می‌گوید: «مردم کوچ نشین یا دامداران همیشه سیار به جا‌های مختلف که می‌رفتند چیستان‌ها و ضرب المثل هایشان را هم می‌بردند و بعد‌ها مردمان آنجا این عبارات را در قالب واژگان و گویش خودشان درمی آوردند.» با توجه به اینکه در دنیای امروز بازی‌های فکری و برنامه‌های سرگرمی پیشرفته تری برای کودکان وجود دارد، آیا لزومی بر حفظ و نگهداری چیستان‌ها هست؟ بهرامپور معتقد است حفظ چیستان‌ها می‌تواند به حفظ گویش و لهجه مردمان قدیم کمک کند، ضمن اینکه آن مقدار اندکی از فرهنگ و سبک زندگی که در محتوای چیستان‌ها نمایان است به این شکل محفوظ می‌ماند: «یکی از وظایف مردم شناسان و جامعه شناسان این است که سرگرمی‌های مردمان قدیم را جست وجو کنند و بشناسند، زیرا شناخت آن‌ها به شناخت مردم گذشته و نوع تفکرشان کمک می‌کند.»


مادران؛ آفریننده چیستان‌ها

یکی دیگر از پژوهشگران ادبیات عامه معتقد است از آنجا که چیستان و معما جزئی از فولکلور یک منطقه است، بخشی از شناسنامه یک قوم نیز به حساب می‌آید. دکتر مهدی خوشباف می‌گوید: «اگر یک قوم شناسنامه نداشته باشد، بی ماهیت و بی هویت است؛ بنابراین ما باید چیستان‌ها را ثبت و به نسل‌های بعد منتقل کنیم. از طرفی، از آنجا که چیستان‌ها واژگان قدیم را در خود دارند، انتقال آن‌ها به آیندگان باعث می‌شود زبان گذشتگان حفظ شود و ما بتوانیم با متون قدیم ارتباط برقرار کنیم.» دکتر مهدی خوشباف درباره دیگر ویژگی چیستان می‌گوید: «وادارکردن مخاطب به تفکر در ذات چیستان نهفته است. خلق چیستان توسط عامه مردم به ویژه مادران از دیگر ویژگی‌های این بخش از ادبیات شفاهی است. در واقع، مادرانی که چند فرزند قد و نیم قد داشتند، آن‌ها را دور هم جمع می‌کردند و با طراحی چیستان هم آن‌ها را سرگرم می‌کردند و هم به فکر وامی داشتند. می‌توان گفت جرقه تفکر و پژوهش را مادران در ذهن فرزندان خردسالشان ایجاد می‌کردند.»


چیستان‌های کویری و دریایی و روستایی

مادران دیروز به گونه‌ای چیستان می‌ساختند که فرزندانشان نتوانند پاسخ صحیح را پیدا کنند. شاید می‌خواستند بچه‌ها را برای مدت بیشتری به فکر وادار کنند تا سر جایشان آرام بنشینند و خودشان به کار‌های خانه و زندگی برسند. خوشباف دراین باره می‌گوید: «غرض از دشوار بودن چیستان ۲ چیز بود: یکی اینکه بچه‌ها بیشتر تفکر کنند و دوم اینکه خود مادر در نهایت پاسخ درست را بگوید و به این ترتیب، برتری خود را در دانش نشان فرزندانش بدهد. برای نمونه، مادر مطرح می‌کند «سینی پرگوشواره، صداش نعره شیره.» هرقدر فکرکنی به جواب نمی‌رسی و بعد مادر می‌گوید جوابش آسمان پرستاره است.»
 
به نظر این پژوهشگر قطعا چیستان‌های هر منطقه به آداب و رسوم و فرهنگ همان منطقه ارتباط دارد. برای نمونه، در منطقه‌ای که شغل مردمانش کشاورزی و دامداری است، چیستان هایشان برگرفته از همین فرهنگ است یا در منطقه‌ای که صید و ماهیگیری رواج دارد، به طبع مادران چیستان‌هایی را طرح می‌کنند که به همین مشاغل برمی گردد. در زندگی کویری هم مضامین چیستان‌ها به آسمان و خشکی و باران برمی گردد. دلیلش ه چیستان‌ها به فرهنگ و سبک زندگی مردم گذشته اشاره می‌کنند، چون ذات ضرب المثل‌ها ریشه در داستان دارد. خوشباف دراین باره مثال می‌زند: «وقتی می‌گوییم فلانی «دسته گل به آب داده»، این ضرب المثلی است که ریشه در داستان دارد و پس از واکاوی، ماجرای آن معلوم می‌شود. یا وقتی می‌گوییم «این جنسش الکی است»، الکی بودن داستان دارد. در قدیم، پارچه‌ای در یزد می‌بافتند که وقتی تار و پودش خیلی از هم فاصله پیدا می‌کرد و کارکرد پارچه بودنش از دست می‌رفت، آن را به عنوان الک استفاده می‌کردند.» این مثال‌ها نشان می‌دهد چیستان‌ها قصه‌ای در دل خود ندارند، اما آن طور هم نیست که بی بار و بی بهره از فرهنگ مردمان قدیم باشند.

 

اِلِنگ و بِلِنگ شیش پا و دو لنگ

بخش اول چیستان یادشده تنها برای ایجاد وزن و قافیه با تساوی و هماهنگی با بخش دوم آن ساخته شده است. در تداول فرهنگ عامه منطقه جام، به طور معمول، نام آوا‌ها و حتی الفاظ بی معنای موسیقایی یا جزو توابع و اضافات در سخنان ویژه همچون اشعار و امثال و چیستان‌ها هستند یا اینکه خود به عنوان کفه‌ای از ترازوی شعر یا عبارت موزون به کار می‌روند.
 
در نمونه یادشده، بخش اول سخن هم افزاینده موسیقی کلام است هم نوعی جادوی کلمات را در خود دارد، چنان که در برخی اوراد ساختگی نیز نمونه‌های مشابه آن یافت می‌شود (اجی مجی لا ترجی!) با این توضیح، مفهوم و مقصود چیستان یادشده «ترازو» است، بدین گونه که در بخش دوم سخن، منظور از ۶ پا، ۲ سری زنجیر‌های سه گانه است که هرکدام یک کفه ترازو را نگه می‌دارند تا از ۲ طرف، به چوب یا میله افقی متصل شوند. منظور از لنگ نیز همان پای انسان است که اشاره به کفه‌های ترازو دارد. گوینده چیستان زنجیر‌های شش گانه را ۶ پا یا پایه فرض کرده و هر یک از کفه‌ها را نیز همانند یا مشابه کف پای انسان دانسته است.
 
از دیگر سو، در موسیقی واژگان «النگ» و «بلنگ» نوعی حرکت الاکلنگی تداعی می‌شود که نشان دهنده حرکات بالا و پایین ۲ کفه ترازوست.

 

کاله‌ی درم پربره هیچ که نیه سر بُره

کاله یا کرت و باغچه‌ای پربره تصویری از دشت‌های پر از رمه‌های گوسفند است که روستاییان همیشه با آن آشنا و مأنوس بوده اند. سر بریدن بره‌ها نیز یادآور حمله گرگ به رمه و به اصطلاح به کارد آمدن گوسفندان است، چون در اتفاقاتی این چنین، گاه لازم می‌آمده است عده‌ای کاردبه دست برای سربریدن گوسفندان نیمه جان و به اصطلاح حلال نمودن آن‌ها به کمک چوپان یا شخص رمه دار بروند.
 
اما این چیستان خاص و گمراه کننده تا اندازه‌ای از معنای اصلی دور است و تنها کسی آن را درمی یابد که با امور و اتفاقات تصویری مشابه آن آشنا باشد. اگر کسی گذشته‌های دور زندگی روستایی و فقدان بهداشت و مشکلات تهیه آب را در مناطق روستایی و دور افتاده درک کرده باشد، لابد به خاطر می‌آورد که در بیشتر منازل بزرگ روستاها، هنگام بالا آمدن آفتاب، برخی مادران در کنار دیوار خانه می‌نشستند و سر پسران و دختران خود را بر زانو نهاده، با خیال راحت مو‌های آنان را می‌جوریدند (می جستند) و شپش‌های فراوان لانه کرده لابه لای مو‌های بلندشان را می‌کشتند.
 
رسم شپش کشی اگرچه اکنون دشوار به نظر می‌آید، یکی از رفتار‌های معمول و حتی نوعی سرگرمی خوشایند برای خانواده‌ها بوده است؛ بنابراین اگر این چیستان شعرگونه و آهنگین را برای رسم شپش کشی بر سر فرزندان ساخته اند، جای شگفتی و تعجب نیست، زیرا هر مسئله‌ای را باید در ظرف زمان آن بررسی و داوری کرد. گاهی نیز این چیستان به شکل: خنه‌ی درم پربره، هیچ که نیه سر بره (خانه‌ای پر از گوسفند دارم. کسی نیست آن‌ها را بکشد.) یاد می‌شده است. برخی باور داشتند منظور اصلی هندوانه بوده است که مثل خانه‌ای پر از بره‌های سیاه (تخم هندوانه) تصویر می‌شده است.
 


دکتر غلامرضا بهرامپور: پژوهشگر فرهنگ عامه
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.