دوران نوجوانی در جبهه حق علیه باطل و در سرزمین دلیران -آبادان قهرمان- چشم و دست راست خود را در راه دفاع از وطن و سرزمین مادری اش از دست داد.
بهناز رحیمیان
دوران نوجوانی در جبهه حق علیه باطل و در سرزمین دلیران -آبادان قهرمان- چشم و دست راست خود را در راه دفاع از وطن و سرزمین مادری اش از دست داد و اکنون با سلاح دوربین در جبهه فرهنگی و هنری می کوشد تا یاد و خاطره ایثارگری و فداکاری همه آنانی را که در راه میهن اسلامی از جان خود گذشتند، زنده نگه دارد و تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را از زبان جانبازان، آزادگان و خانواده شهدا به روایت تصویر و مستند برای آیندگان ثبت و ضبط کند.
جانبازی در شانزده سالگی
«علی نجات عباسی» در سال ۱۳۴۴ در آبادان به دنیا آمد. او هشتمین فرزند خانواده بود و پدرش در پالایشگاه آبادان کار میکرد. از نخستین روزهای تجاوز دشمن بعثی به مرزهای میهن اسلامی و شروع دفاع مقدس به همراه برادرانش در خطوط مقدم جبهه آبادان حضور یافت. سال ۶۱، زمانی که هنوز ۱۶ سال بیشتر نداشت، با اصابت یک خمپاره مجروح شد و با از دست دادن دست راست و بینایی چشم راست و نیز سوختگی بخشی از صورتش، ۷۰ درصد جانباز شد.
او درباره حضور در جبهه و چگونگی جانبازی اش میگوید: پس از مجروح شدن در جبهه، پنج ماه هر دو چشمم بسته بود و بر اثر سوختگی شدید در ناحیه گردنم، چسبندگی ایجاد شده بود. چند ماهی در تهران بستری بودم و بعد برای معالجه به آلمان غربی اعزام شدم. دو سال در آلمان تحت درمان بودم و از پوست بخشهای دیگر بدنم به صورتم پیوند زده شد؛ البته ریه هایم نیز آسیب دیده بود و هنوز هم با کوچکترین آلودگی هوا حتی در حد دود سیگار به سختی تنفس میکنم و به تازگی شبها برای تنفسِ راحتتر باید از ماسک اکسیژن استفاده کنم.
این جانباز پس از بازگشت از آلمان با خانواده به مشهد، مهاجرت و در سال ۶۵ ازدواج میکند که ثمره این پیوند، سه فرزند پسر است.
آغاز فعالیت هنری با حمایت یک دوست
وی که پنج سال پیش، بعد از ۳۰ سال خدمت در نیروهای مسلح بازنشسته شد، اظهار میکند: پس از بازنشستگی بسیار علاقهمند بودم که با فعالیت در رشتههای هنری در جامعه مفید واقع شوم. یک دوست جانباز نخاعی به نام «حسین نوری» داشتم که در عین دارا بودن شخصیتی مذهبی و والا، نقاشی شاخص و چیره دست بود و با قرار دادن قلم مو درمیان دندان هایش در رشته نقاشی فعالیت میکرد. به دلیل علاقهای که به نقاشی داشتم، مدتی درکنار او در این رشته کار کردم و ضمن آموزش دیدن، از مصاحبت وی نیز بهرهمند شدم. حسین پس از مهاجرت به تهران، به من پیشنهاد کرد درباره جانبازان فیلم مستند بسازم و با توجه به اینکه پسرش نیز در این رشته فعالیت میکرد، قول داد از من حمایت کند.
این تشویق و حمایتها سبب شد عباسی به کمک کتاب و کلاسهای فشرده و اینترنت، آموزشهایی درزمینه ساخت فیلم مستند ببیند و با خرید یک دوربین فیلم برداری، اولین فیلم خود را با عنوان «امت واحده» درباره شهدای اهل سنت در خواف بسازد.
وی در ادامه میگوید: محور اصلی آثار من، جانبازان هستند. از جانبازی که در زمان مجروح شدن، کلاس سوم راهنمایی بود و اکنون پزشک شده تا جانبازی نخاعی که چندین کتاب نوشته است؛ البته در ژانر اجتماعی و درباره زندگی معلولان دیگر نیز فیلم ساخته ام. آثارم را دوستانم در مرکز صداوسیما میدیدند و ایرادات و اشکالات آن را تذکر میدادند. این کارگردان جانباز که ساخت ۳۵ فیلم مستند را در کارنامه خود دارد، به گفته خودش تقریبا صفر تا صد مراحل ساخت فیلم را به تنهایی انجام میدهد و آثار مستند او در شبکههای صداوسیمای خراسان رضوی و چند استان دیگر و نیز شبکه مستند پخش میشود. مستندهای «سردار جنوب»، «امیر آبادان»، «مشهد؛ پایتخت زیبایی» و «لاله در بهار» از کارهای اوست.
شهید آوینی؛ الگوی مستندساز
وی شهیدآوینی را الگوی خود در فیلم سازی میداند و میگوید: شهیدآوینی صحنههای حساس بسیاری را از جنگ، ثبت و ضبط کرد که مستند «روایت فتح» حاصل این کارهای باارزش است. مستندهای او بعدها جزو بهترین فیلمهای مستند حتی در سطح جهانی شد. گاهی فکر میکنم که اگر تلاشهای این جهادگر نبود، تصویر زیادی از جنگ نداشتیم. عباسی میافزاید: با ضبط و ثبت خاطرات ایثارگریهای جانبازان و آزادگان و نیز شهدا از زبان خانواده آنان درقالب فیلم مستند، سعی میکنم تاریخ انقلاب و جنگ را برای نسل آینده حفظ کنم، زیرا معتقدم در عصر کنونی، تاثیرگذاری فیلم بیشتر از کتاب است و برد زیادی نیز دارد. وی که سه روز در هفته به آسایشگاه جانبازان امام خمینی مستقر در پارک ملت سرمی زند، اظهار میکند: پس از شهادت این جانبازان از مراسم تشییع جنازه آنان فیلم برداری میکنم و با فیلمی که از خاطرات آنان در زمان حیاتشان گرفته ام، میکس میکنم و یک کلیپ مستند بیست وپنج دقیقهای میسازم.
این کارگردان جانباز که بیشتر فیلمهای خود را به سفارش بنیادشهید و ارتش و معمولا با هزینه شخصی میسازد، معتقد است که ساخت هر فیلم مستند برای او مانند تجربه یک سال درس خواندن در دانشگاه است که میتواند بر پیشرفت کارهای بعدی او تاثیر بسزایی بگذارد.
تلاش برای به روز شدن
وی از هر فرصتی برای به روز شدن و کسب اطلاعات جدید در این زمینه استفاده میکند و در این باره میگوید: با فرزندانم درباره مطالب اینترنتی مرتبط با فیلم سازی تبادل نظر میکنم. همچنین با عضویت در انجمن مستندسازان انقلاب اسلامی خراسان، آثار خود را برای دیگر اعضا که فیلم سازانی در سطح بالا هستند، ارسال میکنم تا نقد و بررسی شود. مطالعه مجلههای تخصصی در این رشته و نیز تماشای برنامههای صداوسیما در زمینه نقد فیلم مانند «هفت» و «نردبان»، از دیگر منابع اطلاعاتی من است.
این جانباز مستندساز، مصاحبه با فرزند شهید «صیادشیرازی»، شخصیت خراسانی و ملی، را از افتخارات کاری خود میداند و معتقد است که فعالیت در این رشته، او را با افراد مختلفی با سرگذشتها و خاطرات جالب و بکر آشنا میکند؛ مانند آزادهای که پنج سال در سلول انفرادی در عراق اسیر بوده است یا پدر و پسری آزادهای که با هم اسیر شدند و نیز خانمهایی که در زمان جنگ، جزو اسرا در اردوگاههای عراق بودند. وی اظهار میکند: با خانواده یکی از شهدای مدافع حرم برای ساخت یک فیلم صحبت میکردم. متاسفانه برخی مردم مسائل مادی و پول را انگیزه اصلی این رزمندگان در دفاع از حرم میدانند، اما صحبتهای پدر این شهید به قدری عرفانی، معنوی و زیبا بود که من شرم کردم درباره مسائل مادی و پول از آنان چیزی بپرسم.
سختیهای کار
عباسی که برای ساخت فیلمهای خود به شهرها و روستاهای مختلف سفر میکند، از سختیهای کارش چنین میگوید: تمام وسایل و ابزارهای کارم را خودم حمل میکنم و گاه مجبورم از پلههای زیادی بالا بروم. با دو دوربین کار میکنم که یکی ثابت است و صدا را ضبط میکند و دیگری متحرک است. به هرحال مشکلات جسمی من سبب میشود که دستم بلرزد و ایراداتی در فیلم به وجود آید که به مرور سعی میکنم با غلبه بر مشکلات جسمی، این ایرادها را رفع کنم. وی معتقد است که فعالیت در رشته فیلم سازی، انرژی مضاعفی به او میدهد و روحیه اش را تقویت میکند. او اضافه میکند: زمانی که باید از مراسم تشییع جنازه یک شهید فیلم بسازم، از ۸ صبح مجبورم از تمام مراحل آن مثل طواف در حرم مطهر و مراسم بهشت رضا (ع)، درمیان جمعیت و کاروان فیلم برداری کنم و برای تهیه یک فیلم بیست دقیقهای گاه تا پنج ساعت فیلم برداری میکنم، ضمن اینکه فیلم برداری برای ساخت مستند چنین مراسمی فقط یک بار امکان پذیر است. گاهی به دلیل اینکه باید از دهان تنفس کنم، خیلی زود دچار خشکی زبان و گلو میشوم، اما به دلیل عشق و علاقهای که به این کار دارم، همه این مشکلات را تحمل میکنم و از کارم لذت میبرم. برخی معتقدند باوجود این همه شبکه داخلی و خارجی، دیگر کسی شبکه استانی تماشا نمیکند، اما من معتقدم که این فیلمها بسیار ارزشی است و در آرشیو ثبت میشود و تفاوتی نمیکند امروز کسی آنها را ببیند یا نبیند. این جانباز ۷۰ درصد که خود سوژه فیلم ساز دیگری شده است، در این باره اظهار میکند: «علیرضا باغشنی»، کارگردان مشهدی، از مراحل کار من در ساخت یک مستند، فیلم مستندی با عنوان «من، سلاحم دردست» ساخت که در جشنواره ملی «عمار» مقام کسب کرد.
ساخت مستند جدید در طبس
وی اکنون بی صبرانه منتظر است که مستند جدید خود را درباره زندگی جانبازی در طبس بسازد که یک دست، یک پا و یک چشم خود را در جنگ از دست داده و اکنون توانسته است با راه اندازی یک کسب وکار، برای ۱۰۰ نفر کارآفرینی کند. عباسی که اکنون از تواناییهای جسمی خود حداکثر بهره را میبرد، معتقد است که معلولان نباید صرفا یک زندگی نباتی داشته باشند، بلکه باید استعدادهای خود را کشف کنند و منتظر نباشند که دولت برای آنها کاری انجام دهد.