چهارمین برنامه همرفیق حتی پیش از پخش هم خیلی جذاب به نظر میرسید. فاطمه یا آنطور که دوستانش او را صدا میکنند، سیمین معتمدآریا، برای اولینبار در طول فعالیت نزدیک به چهلسالهاش در تئاتر، تلویزیون و سینما، برای گفتگو روبهروی دوربینها ظاهر شد و برابر شهاب حسینی نشست.
محمدناصر حق خواه | شهرآرانیوز - یک ماه از اولین پخش برنامه پرسروصدای
همرفیق، که اولین تاکشوی ساختهشده در پلتفرمهای ویدئویی اینترنتی ایرانی است، میگذرد. در این ۴ هفته و ۴ برنامه، از اولین حضور نوید محمدزاده در یک گفتوگوی غیرسینمایی که هر دقیقهاش را میشد بهعنوان یک فراز جنجالی پررنگ کرد، داشتیم تا برنامه کمحاشیه و بیسروصدای هوتن شکیبا که میهمان اصلیاش انگار نه خود شکیبا که بهرام افشاری بود و البته گفتوگوی تکراری و حدسزدنی با
پژمان جمشیدی و سام درخشانی که در آن باز همان حرفهای همیشگی و خاطرات تلفیقی فوتبالی و سینمایی ردوبدل شد.
اما چهارمین برنامه همرفیق حتی پیش از پخش هم خیلی جذاب به نظر میرسید. فاطمه یا آنطور که دوستانش او را صدا میکنند، سیمین معتمدآریا، برای اولینبار در طول فعالیت نزدیک به چهلسالهاش در تئاتر، تلویزیون و سینما، برای گفتگو روبهروی دوربینها ظاهر شد و برابر شهاب حسینی نشست.
میهمان دیگر همرفیق که براساس قرارداد درون برنامه باید بهترین رفیق میهمان اصلی باشد، مرضیه برومند بود. این ترکیب بدون شک ذهنها را بهسمت دهه طلایی ۶۰ برای سینمای کودک و برنامهسازی برای کودکان میبرد و خاطرات فیلم سینمایی و برنامه تلویزیونی «مدرسهموشها» و برنامه «خونه مادربزرگه» و چندین اثر دیگر که بهقول خانم مرضیه برومند، این روزها به آثار کلاسیک تبدیل شدهاند. خاطرات آن روزها که با میانداری و خوشبیانی خانم برومند در برنامه تعریف میشد، بلافاصله به پارههای چند دقیقهای تبدیل و در اینستاگرام بهسرعت دستبهدست شد.
از علاقه عجیبوغریب معتمدآریای جوان به عروسکش در مدرسه موشها که آن را به هیچکس نمیداده و اگر کسی بهجای او عروسکگردانی میکرده، معتمدآریا گریه میکرده است! تا بامزگیها و شیطنتهای حمید جبلی و ایرج طهماسب که در روزهای جوانی و گمنامی زیر نظر خانم برومند کار میکردهاند. اما چرا این خاطرهها در این روزها که از درودیوار فضای مجازی، برنامه گفتوگومحور و خاطرهبازی میریزد، اینقدر مهم شده است؟ بحث اصلی اتفاقا شیرینی این خاطرهبازیها نیست، زیرا مثل آن و بامزهتر از آن را زیاد پیدا خواهید کرد.
بحث اصلی، اصالت و نفس گرمی است که این خاطرات از آن برمیآیند، از مهمترین بخشهای این گفتگو جایی بود که خانمبرومند از پولیشدن همهچیز و غالبشدن اصول بازار بر مناسبات سینمایی و تلویزیونی گفت و بیمیلی به مادیات و احترام به هنر و کار هنری در روزهای گذشته. چیزی که برای ما خاطرات شیرین آن روزها را زنده میکند و هنوز هم که هنوز است، دیدن یک قسمت از «خونه مادربزرگه» را برای خیلی از ما از تماشای سریالهای کیلویی این روزها جذابتر میکند. بهاحتمال همین اصالت بود که به هنرمند اجازه میداد در آرامش و بدون دغدغه پول، در اثرش غرق شود و پیامدآن، تماشاچی را هم با خود غرق کند، آنچنان که ۳۰ سال بعد بازهم یک برنامه را اینقدر پربازخورد میکند!