صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

چرا تحصیل‌کرده‌ها به‌سختی می‌توانند در کشور شغلی پیدا کنند؟

  • کد خبر: ۵۶۳۰۴
  • ۰۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۷
وضعیت کتاب‌های درسی را هم که می‌بینید. حجم زیادی از مطالب به فرزندان ما آموزش داده می‌شود که هیچ تأثیری در زندگی‌شان ندارد. انگار فقط نوشته می‌شوند تا تبدیل به تست و وسیله‌ای شوند برای سودآوری کسانی که کتاب‌های قطور چاپ کنند و برای یک ساعت تدریس، پول‌های آن‌چنانی بگیرند.
فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ «نمی‌خواست بره دانشگاه. حوصله درس‌خوندن نداشت. پی کار بود. بهش گفتم پسرم، اگه برای خواهرت یه خواستگار پا پیش بذاره که حداقل لیسانس نداشته باشه، توی این خونه، حتی راهش نمی‌دم، چه برسه که بهش دختر بدم. تو هم که دو روز دیگه بخوای ازدواج کنی، وضعت همینه. دانشگاه نری کسی بهت زن نمی‌ده.»

مادر، خوشحال است از اینکه محمد را به ادامه تحصیل در دانشگاه مجاب کرده؛ هر‌چند در رشته‌ای به‌اصطلاح باکلاس در دانشگاهی معتبر، قبول نشده، اما دانشگاه، دانشگاه است دیگر و مدرکی را که باید بدهد، می‌دهد. اینکه در‌میان جوان‌های تحصیل‌کرده فامیل، پسر یکی‌یک‌دانه او، دیپلمه‌ای هنرمند باشد، برایش کسر شأن بوده. نمونه‌کار‌های هنری فرزندش را می‌بینم که تحسین‌برانگیز است و البته، کاملا بی‌ارتباط با رشته تحصیلی دبیرستان و دانشگاه او. مادر معتقد است هنر نان و آب ندارد، اما جوابش برای سؤال «رشته نظری که الان در آن درس می‌خواند، نان و آب دارد؟»، «چه می‌دانم» است.

پدر و مادر این جوان، تحصیلات دانشگاهی ندارند و این، حسرت پنهانی است که در‌میانه گفت‌و‌گوی ما با مادر، خود را نشان می‌دهد. آن‌طور‌که تعریف می‌کند، او و همسرش برای اجبار فرزندشان به انتخاب رشته ریاضی و فیزیک در دبیرستان هم به چنین ترفند‌هایی متوسل شده‌اند؛ اینکه «پول توی مهندسی است و اگر فلانی و فلانی، در فامیل اسم و رسمی دست و پا کردند، از همین رشته بوده است.»
محمد، ترم سوم مقطع کارشناسی را می‌خواند. با دست و دلی که دیگر به درس‌خواندن نمی‌رود و برنامه‌ای که برای پیگیری علایقش ندارد، پیوستن او به جرگه دانش‌آموختگان بیکار، دور از انتظار نیست.


باید مهاجرت می‌کردم

«بیکاری بچه‌های رشته فیزیک تقصیر کیه؟ راستش این سؤال خیلی پیچیده ا‌ست.» آن‌قدر شسته‌رُفته حرف می‌زند که انگار دارد از روی کتاب می‌خوانَد. سی و‌چهارساله است و امسال، رساله دکترایش را در همین رشته دفاع کرده است. تعداد دانش‌آموختگان این رشته در مشهد، آن هم در مقطع دکتری، کم است؛ برای همین مایل نیست نامش را بنویسیم تا مبادا شناخته شود. در این چند‌سالی که میان درس‌خواندنش وقفه افتاده بود، رنج بیکاری، درست مانند راه‌رفتن روی برگ‌های پاییزی، شادی‌هایش را خرد کرده است.
 
برای همین، حال بد تمام بیکاران دانش‌آموخته دانشگاهی را می‌فهمد، به‌ویژه آن‌ها که مثل خودش با عشق، رشته تحصیلی‌شان را انتخاب کردند. «حداقل ۹۰‌درصد ماجرا، تقصیر بی‌عُرضگی مسئولانه. می‌دونم ممکنه نتونید حرفام رو بنویسید، اما من می‌گم. مسئولانی که نه نیاز‌ها رو می‌شناسند، نه برنامه‌ریزی در لغت‌نامه‌شون مفهوم داره. از مردم نمی‌شه انتظار داشت که آگاهی کامل داشته باشند و با پیش‌بینی نسبت‌به آینده بازار کار، رشته دانشگاهی انتخاب بکنند. تا چند سال پیش، رشته‌های پزشکی، مهندسی و ... روی بورس بود، اما الان کاملا اشباع شده و اوضاع اقتصادی مملکت هم روی رکودشون اثر داشته.»‌

می‌پرسیم: این‌ها یعنی سهم خود دانش‌آموخته در بیکاری‌اش صفر است؟ ابتدا دوستان فارغ‌التحصیلش را مثال می‌زند که با رزومه‌های پژوهشی خوب، با شرایط کاری‌ای که «افتضاح» توصیف می‌کند، به‌صورت حق‌التدریسی کار می‌کنند و با این ظرفیت‌های اندک استخدامی، پارتی، برگ بَرنده است؛ «در مورد سهم من و دوستام توی این مشکلات، حداقل در‌مورد خودم می‌تونم بگم واقعا این رشته رو که کاملا نظری و پژوهش‌محور هست، دوست داشتم. باید آگاهانه‌تر برخورد می‌کردم و اینجا دنبال این رشته و این گرایش نمی‌رفتم. باید مهاجرت می‌کردم.»


به روایت مرکز آمار

«بچه‌های دانشگاه همه‌ش دنبال تعطیلی و دو‌دَر کردن کلاس‌ها بودن. نمی‌گم همه، اما بودن استادایی هم که همراهی می‌کردن. معلومه که از همچین دانشگاهی چی درمی‌آد.» «لیسانس زبان انگلیسی دارم. حقوق تدریس خیلی پایین بود. بعد یه مدت بیکاری، توی خونه کار هنری می‌کنم. حیف عمر و هزینه‌ای که پای این رشته گذاشتم.» «توی دانشگاه در بهترین حالت بهت درس یاد می‌دن. نه چیز‌های دیگه‌ای که برای پیدا‌کردن کار، خیلی مهمه مثل مهارت‌های ارتباطی.» «چهار سال حقوق خوند و چند سالی بیکار بود. زنش خرجی خونه رو می‌داد. مجبور شد سوپرمارکت بزنه. الان بیکار نیست، اما آخه چه کاری!»

برخلاف برخی موضوع‌ها که پیداکردن افراد مبتلا‌به آن، کاری سخت است، تقریبا همه برای گفتن از آسیب‌های نظام آموزشی مثال‌هایی دارند؛ گفتن از عمر و سرمایه‌هایی انسانی که به باد رفته و بیکاری، فقط گوشه کوچکی از آن است. بر‌اساس گزارش اخیر مرکز آمار ایران که مربوط‌به پاییز امسال است، سهم بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی از بیکاران کشور، به ۴۰.۲‌درصد رسیده است. عدد، آ‌ن‌قدر بزرگ است که با‌وجود کاهش ۳.۱‌درصدی آن نسبت به مدت مشابه سال گذشته، همچنان می‌توان زنگ این آسیب را گوش‌خراش توصیف کرد. کاهش یادشده، نشانه بهبود شرایط نیست و دلیل آن را می‌توان در کاهش نرخ مشارکت اقتصادی جست‌و‌جو کرد.

با وجود پایین‌تر بودن نرخ بیکاری دانش‌آموختگان در نقاط شهری، سهم آن‌ها از بیکاران در نقاط شهری بالاتر و معادل ۴۳.۴‌درصد در‌برابر سهم ۲۷‌درصدی در روستاهاست.
این گزارش می‌گوید ۱۴.۳ از جمعیت فعال فارغ‌التحصیل آموزش عالی، بیکار بوده‌اند. این میزان از نرخ بیکاری ۹.۴ درصدی جمعیت پانزده‌ساله و بیشتر، بالاتر است. نرخ یادشده (۱۴.۳ درصد) در بین زنان نسبت‌به مردان و در نقاط روستایی نسبت‌به شهری بیشتر است.


بیکاری دانش‌آموختگان یعنی شکست نظام آموزشی

صحبت‌هایش را بی‌تردید و، اما و اگر بیان می‌کند. حمید‌رضا همت‌آبادی پژوهشگر مسائل اجتماعی است و سال‌هاست که در‌زمینه آسیب‌های اجتماعی و نظام آموزشی مطالعه می‌کند؛ «سهم زیاد دانش‌آموخته‌های دانشگاهی از بیکاران کشور، یک چیز را نشان می‌دهد؛ نظام آموزشی ما شکست خورده است.»

او ادامه می‌دهد: قرار بود نظام آموزشی، افراد را برای زندگی آماده کند، اما وقتی در مدت ۱۶‌سال از بهترین سال‌های زندگی هر فرد، نتواند مهارت‌های پایه در زندگی را آموزش دهد، جز شکست‌خورده چه صفت دیگری را به این نظام می‌توان نسبت داد؟ ناکارآمدی آموزش‌ها، صرفا در بیکاری دانش‌آموختگان هم خلاصه نمی‌شود و مصداق‌های متعدد دیگری هم دارد؛ از اعتیاد و فرهنگ رانندگی گرفته تا رفتار‌های ضد‌محیط‌زیستی، خشونت خانوادگی و‌....

او معتقد است: ما درباره پراید به‌درستی متوجهیم که کارخانه، کارش را درست انجام نداده است، اما در‌مورد تعلیم و تربیت هنوز باور نکرده‌ایم که متهم اصلی، نظام آموزشی است و با تحلیل فردی و نسبت‌دادن آن به اینکه جوان، خودش عُرضه نداشت کار پیدا کند، سهم عوامل کلان اجتماعی را نادیده می‌گیریم. وقتی که با سهم ۴۰ درصدی دانش‌آموختگان دانشگاهی از بیکاری کشور مواجهیم، یعنی مسئله فردی نیست و عمومیت دارد.

همت‌آبادی اضافه می‌کند: به همان علت که دانش پیشگیری از بیماری کودک را از والدین انتظار نداریم و آموزش والدین را مسئولیت نظام پزشکی می‌دانیم، نظیر اتفاقی که در مقابله با کرونا رخ داد، برای تعلیم و تربیت هم باید مطالبه از نظام آموزشی کشور باشد؛ بنابراین به‌جای اینکه در نرخ بالای بیکاری، همه تقصیر‌ها را گردن جوان و خانواده‌اش بیندازیم یا به امور واسطه‌ای مثل انتخاب رشته منتسب کنیم، به ریشه این اتفاقات یعنی فقدان رشد مهارت‌های زندگی در دانش‌آموزان و دانشجویان برگردیم.

این کارشناس مسائل آموزشی می‌گوید: بحران آموزش ابعاد متفاوتی دارد که هر‌کدام، سازنده بخشی از مسئله است؛ مثلا در سطح سیاسی، دوپاره‌شدن نظام آموزشی کشور میان وزارت آموزش‌و‌پرورش و وزارت علوم، یکی از آسیب‌های جدی کشور است؛ «دو وزارتخانه، دو وزیر، انبوه معاونان و مدیران کل، این همه کارکنان با کلی بگیر و ببند، که چه؟ آن هم با این وضعیت بودجه در کشور. بودجه‌ای که در آموزش و پرورش، بیش از ۹۷‌درصدش، فقط صرف حقوق و مزایای کارکنان می‌شود. وضعیت کتاب‌های درسی را هم که می‌بینید. حجم زیادی از مطالب به فرزندان ما آموزش داده می‌شود که هیچ تأثیری در زندگی‌شان ندارد. انگار فقط نوشته می‌شوند تا تبدیل به تست و وسیله‌ای شوند برای سودآوری کسانی که کتاب‌های قطور چاپ کنند و برای یک ساعت تدریس، پول‌های آن‌چنانی بگیرند.»

مردم در‌برابر این وضعیت چکار کنند؟ سؤالمان را کوتاه و روشن جواب می‌دهد: ابتدا انتظارشان را از نظام آموزشی اصلاح کنند و به‌جای کاغذ‌پاره‌ای حاوی نمره‌های بیست، در پایان هر سال تحصیلی، فرزندی سالم‌تر، مستقل‌تر، شجاع‌تر، شادتر و در‌مجموع توانمندتر را بخواهند. این بحران رنج‌آور در نظام آموزشی ما می‌تواند مبارک باشد، به شرط آنکه مردم مطالبه کنند و متولیان نظام آموزشی را به چالش بکشند.
 
 

۵۰۰ حرفه بی­‌تقاضا!

مدیرکل فنی و حرفه­­‌ای استان: فرهنگ کار آسیب دیده است
یک جا درس می‌خوانی، یک جای دیگر باید مهارت یاد بگیری به این امید که در جای سومی، مشغول به کار شوی. جدا بودن آموزش‌های مهارت‌محور فنی‌و‌حرفه‌ای از نظام آموزش عالی همین‌قدر طنز است. با افشین رحیمی، مدیر کل فنی و حرفه‌ای خراسان رضوی، به‌عنوان دستگاهی که تربیت نیروی انسانی ماهر، نخستین مأموریتش است، گفتگو می‌کنیم تا ببینیم با تمام مضیقه‌های موجود، برای جبران این قبیل ریل‌گذاری‌های غلط در کشور، چه تلاش‌هایی کرده‌اند.

چه درصدی از مهارت‌آموزان فنی و حرفه‌ای استان، دانشجو یا دانش‌آموخته مراکز آموزش عالی هستند؟

از حدود ۱۳۰‌هزار نفری که به‌صورت سالانه، آموزش‌های مهارتی را در مراکز ما یاد می‌گیرند، حدود ۵۵‌درصد، دانشجو یا دانش‌آموخته دانشگاهی هستند. علاوه‌بر‌این، ۷ درصد از ظرفیت آموزشی‌مان را به‌صورت مجزا صرفا برای برگزاری دوره‌های مهارت آموزی رایگان، در مراکز جوار دانشگاه اختصاص داده‌ایم؛ در‌مجموع می‌شود ۶۲‌درصد.

این میزان تعامل فنی و حرفه‌ای و دانشگاه‌ها کافی است؟‌

نمی‌گویم کافی است، ولی حضور ما به استقبال طرف مقابل هم بستگی دارد. آموزش‌های ما مثل مدارس، اجباری نیست. ما در ۵۰ دانشگاه استان اعم از غیر‌انتفاعی، دولتی، آزاد و پیام نور، در‌قالب «مراکز جوار» یا در قالب تفاهم‌نامه حضور داریم. دانشگاه، فضایی در‌اختیار فنی و حرفه‌ای می‌گذارد تا دانشجویان در‌حین کسب علم، مهارت را هم یاد بگیرند. مثلا دوره‌های کسب‌و‌کار و کارآفرینی یا برای دانشجویان مهندسی، آموزش برخی نرم‌افزار‌های کاربردی را داریم. برای دوره‌های سخت‌افزاری، باید ذیل همان ۵۵‌درصد قرار بگیرند، چون جابه‌جایی امکانات فنی نه برای ما و نه فضای دانشگاه‌ها، مقدور نیست.

چند درصد از این افراد، جذب بازار کار می‌شوند؟

در نمونه آماری‌ای که می‌گیریم و هر سال رهگیری می‌کنیم، درصد کارجویانی (و نه مهارت‌آموزان) که با تأخیری حدود یک سال، وارد بازار کار می‌شوند، در حد ۵۰ تا ۶۰‌درصد بوده است. در رهگیری‌ای که پارسال انجام دادیم، این عدد به ۷۰‌درصد رسیده است. این را هم نمی‌گویم که شغلشان الزاما مرتبط با آموزش‌های ما بوده است. منظورم از کارجو کسی است که بیکار است و آمده تا مهارتی را کسب کند تا بتواند کاری پیدا کند. دانشجویی که محصل است و کارت پایان خدمت ندارد، دانش‌آموز، زندانی، سرباز و دیگر قشر‌هایی که آموزش می‌بینند، اما شرایط حضور در بازار کار را ندارند، در تعریف ما کارجو نیست. به بیان دیگر ۳۳ درصد از کل مهارت‌آموزان فنی و حرفه‌ای استان وارد بازار کار می‌شوند.

به نظرتان چرا همچنان آمار بیکاری فارغ‌التحصیلان بالاست؟

بضاعت ما همین است که گفتم. از حداکثر ظرفیتمان استفاده کردیم و با افتخار می‌گویم که از استان‌های پیشرو هستیم. آموزش‌های مهارتی گران هستند و نه پشت‌میزی و نیازمند یک وایت‌برد و ماژیک. با این حال هیچ درخواست و نیازی نبوده که از جامعه دریافت کنیم و جواب ندهیم. یا خودمان جور کردیم یا از خیران و صنایع خواستیم به ما کمک کنند و مسئولیت اجتماعی‌شان را انجام دهند. به‌هر‌حال باید تقاضا از‌سوی جامعه هم باشد.

یعنی تقاضا نیست؟

بگذارید مثال بزنم. ۵۰۰‌مورد تقاضای نیروی کار از صنایع و کارخانه‌های مختلف داریم که ریخته‌گر، تراشکار و... می‌خواهند، اما متقاضی ورود به این حرفه‌ها را نداریم. باید فرهنگ کار را تقویت کنیم. نمی‌شود همه‌اش گفت که کار نیست. برخی دانش‌آموختگان، در رشته‌هایی که بازار دارد حاضر نیستند کار کنند؛ در رشته تحصیلی‌شان هم بازار ظرفیت پذیرش ندارد. اینکه چرا در رشته‌هایی که ظرفیت پذیرش ندارد، دانشجو می‌پذیریم، پاسخی ندارم، چون متولی این حوزه نیستم.
 
می‌گویم فرهنگ کار ما آسیب دیده است. فردا حضوری بیایید این رشته‌ها را می‌گذارم جلویتان. متقاضی سراغ داشتید، بنده فنی‌و‌حرفه‌ای آموزش می‌دهم تا با قانون کار استخدام شود. این درخواستی است که مدیران عامل کارخانه‌ها، نامه می‌زنند و می‌گویند؛ درخواست نیروی کار با بیمه و قانون کار.

شما این فرصت‌ها را اطلاع‌رسانی کرد‌ید و متقاضی نداشتید؟

بله. ما به کمیته امداد و بهزیستی هم نامه زدیم که افراد تحت پوشش را معرفی کنید تا ما آموزش بدهیم و به صنایع متقاضی معرفی کنیم. جواب‌هایی داده‌اند، اما کافی نیست.

چطور ممکن است متقاضی نباشد آن هم وقتی برخی دانش‌آموخته‌های ما از بیکاری به کار در تاکسی‌های اینترنتی رو آورده‌اند؟

ممکن است؛ چون در کار فنی باید از صبح زود بیدار شوی و تا ۴‌بعد‌از‌ظهر با حقوق قانون کار، کار کنی. برای تاکسی اینترنتی هر وقت بخواهی، می‌روی و هر وقت خواستی می‌آیی و می‌توانی دوبرابر این مبلغ را هم در‌بیاوری.
اصلا شهرآراپای کار بیاید. در روزنامه فراخوان می‌زنیم برای رشته‌های مورد تقاضا و آموزش‌های منجر به شغل.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.