صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

جزئیات تازه از سقوط مرگبار محمد بزرگی، چترباز معروف ایران + فیلم

  • کد خبر: ۵۶۶۱۹
  • ۰۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۵
  • ۱۰
دانیال وحدتی از دوستان صمیمی محمد بزرگی است، دوستی که درست در لحظات آخر، در سه ثانیه شوم، نظاره‌گر پرواز مرگبار رفیقش بود و حادثه سقوط محمد در صبح پنجشنبه ۲ بهمن‌ماه را روایت می‌کند.

به گزارش شهرآرانیوز، محمد بزرگی چترباز معروف کشورمان بود. به یاد شهدای ساختمان پلاسکو، جانش را داد. می‌خواست یاد آن‌ها را زنده نگه دارد، اما نمی‌دانست که این مراسم به بهای جانش تمام می‌شود. به ارتفاع رفت. از آن بالا هیجانش برای پریدن زیاد بود. مثل همیشه که از پرنده بودن خود لذت می‌برد، اما درست سه ثانیه با مرگ فاصله داشت. ۵۶ متر ارتفاع بود. ولی سقوط مرگبار او تنها سه ثانیه طول کشید. 

 

سه ثانیه تا مرگ

یک، دو، سه. دقیقا به اندازه همین سه عدد همه‌چیز ویران شد. آسمان و زمین برای محمد بزرگی یکی شد. همه چشم‌ها به بالا بود. همه نظاره‌گر این مرد پرنده بودند. قرار بود باز هم یکی از همان پرش‌های هیجان‌انگیز خود را انجام دهد. ساعت ۸ صبح بود. شرایط هوا کمی نامساعد بود، اما محمد می‌خواست با پریدن از بالای نردبان جرثقیل آتش‌نشانی با چتر به زمین فرود بیاید. دوست نداشت از این کار دست بکشد، اما ناگهان در فاصله ۵۰ متری زمین که قرار بود چترش باز شود چتر به دور خودش پیچید. گره خورد و این جوان به‌شدت روی زمین سقوط کرد.
 
محمد بزرگی متاهل بود و اطرافیانش درباره او می‌گویند که همواره تنهایی به چتربازی می‌رفته و اعتقاد داشته که می‌تواند کار‌های عجیب را انجام بدهد. این اتفاق در حالی رقم خورده که سازمان آتش نشانی و به خصوص مسئولان آتش نشانی شهرک اکباتان اعتقاد داشتند انجام چنین کاری از ارتفاع ۵۸ متری یک اقدام خطرناک محسوب می‌شود و به همین خاطر هم مخالفت‌های زیادی انجام دادند. اما با اصرار خودش به پریدن از ارتفاع پایین موافقت مسئولان را گرفت که درنهایت نیز منجر به مرگش شد.

می‌خواستیم مراسم را لغو کنیم

دانیال وحدتی از دوستان صمیمی محمد است. دوستی که درست در لحظات آخر، در سه ثانیه شوم، نظاره‌گر پرواز مرگبار رفیقش بود. او آن صبح پنجشنبه را برای ما اینطور روایت می‌کند: «شرایط آب‌وهوا مناسب نبود. آن روز همراه محمد بودم. جمعیت زیادی آمده بودند تا پرواز محمد را تماشا کنند. همسرش آنجا بود، من و یکی دو نفر از دوستان صمیمی‌اش هم آنجا بودیم. آتش‌نشانان هم حضور داشتند. مراسم در ایستگاه آتش‌نشانی در فاز یک اکباتان برگزار شد. مردم هم آمده بودند. به محمد گفتم شرایط هوا نامساعد است. گفت می‌دانم، ولی برای کنسل کردن خیلی دیر است. به این همه مردمی که آمده‌اند تا مراسم را تماشا کنند چه بگوییم. گفت خودم انجامش می‌دهم. می‌دانست که پرواز سختی را پیش رو دارد.»
 
 

بزرگ‌ترین آرزوی محمد بزرگی، مرد پرواز

محمد پیش از این هم بار‌ها خطر کرده بود. بار‌ها تا پای مرگ رفته بود. برای همین تصور می‌کرد که این بار نیز از پس آن برمی‌آید: «محمد گفت حالا که این جمعیت آمده نمی‌توانیم کنسل کنیم. او آماده شد و رفت برای پرواز. من با بیسیم از پایین شمارش معکوس می‌خواندم. یک، دو، سه. به کوتاهی همان یک دو سه رفیقمو از دست دادم. از داخل عینکم می‌دیدم دارد تلاش می‌کند تا چتر را باز کند. ولی کاری از دستم بر نمی‌آمد. انگار عزرائیل با شمارش معکوس من خودش را آماده کرده بود. باد ناگهان پیچید. محمد خیلی پرش داشت. او اصلا بی‌تجربه نبود. می‌دانست این کار خطرناکه، ولی عشقش را داشت. باد، پایلوت را روی صورتش قرار داد. چتر باز نشد. محمد همیشه می‌گفت اگه قرار باشد به زودی بمیرم دوست دارم در پرواز بمیرم. او به آرزویش رسید. اولین عزیزی بود که کنارش و بالای سرش بودم. دیدن آخرین نفس رفیقت بزرگ‌ترین درد دنیاست.»
 
 
محمد بزرگی و همسرش پریسا بختیاری
 

تمام مجوز‌ها را داشت

وحدتی در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «محمد متولد سال ۷۲ بود. او از سال ۹۴ پرواز را شروع کرد. البته تا پیش از آن خلبان پاراگلایدر بود. شغلش هم پیمانکار خطوط انتقال آب بود. ولی تمام عشقش پرواز بود. همسرش هم چترباز است. آن‌ها سال ۹۱ با هم ازدواج کردند. دو برادر هم دارد. پدرش هم در قید حیات نیست. در خانواده‌شان فقط محمد و همسرش چترباز بودند. محمد از هیچ خطری نمی‌ترسید. عاشق این بود که یک‌بار با لباس آتش‌نشانی این‌کار را انجام دهد. برای آتش‌نشانان احترام بسیار ویژه‌ای قائل بود. تمام دغدغه‌اش این بود که به یاد شهدای پلاسکو این کار را انجام دهد. تمام مجوزهایش را هم گرفته بود. از شهرداری، آتش‌نشانی و تمام ارگان‌های مربوط. خودش هم کلی هزینه کرد. یعنی نه تنها پولی در کار نبود، بلکه از جیب خودش هم هزینه کرد. در آخر هم به آرزویش رسید.»
 

ویدئو | ناگفته‌های علت سقوط مرگبار محمد بزرگی از زبان همسرش

 

عشق به لباس آتش‌نشانی

یکی دیگر از دوستان نزدیک محمد، روایت برگزاری این مراسم را توصیف می‌کند و می‌گوید: «از شیراز برمی‌گشتیم. محمد به من گفت می‌خواهم برای شهدای آتش‌نشان پلاسکو کاری انجام بدهم. از من خواست کنارش باشم. من هم گفتم با افتخار قبول می‌کنم. خواست تا با دوستان آتش‌نشانم هماهنگ کنم تا بتواند لباس عملیاتی آن‌ها را بپوشد و بپرد. من هم هماهنگ کردم. او رفت و لباس آتش‌نشانی را پوشید. نردبان را هم دید. خیلی ذوق داشت. به من پیام داد و گفت نمی‌دانی چه حالی دارم که این لباس مقدس را پوشیدم. بغض کرده‌ام. خلاصه کلی با هم حرف زدیم. رفت دنبال مجوز‌های این کار.
 
 
 
 
در تمام مراحل با او در تماس بودم. حتی یک بار گفت که روز جمعه هماهنگ شده تا بپرد. ولی بعد گفت به خاطر مشکلات پیش‌آمده در صدور مجوز، جمعه کنسل شد. من داشتم به سفر می‌رفتم. به من زنگ زد و گفت که خیلی ذهنش درگیر است. موانع زیادی وجود دارد. من هم گفتم هرچه  دلت می‌گوید. می‌گفت شاید اصلا بی‌خیال شوم. چند روز بعد تماس گرفت و گفت من پنجشنبه می‌پرم. گفت خیلی فکر کردم توکل برخدا می‌خواهم بپرم. از من خواست کنارش باشم، اما من در سفر بودم و نتوانستم پیش او بروم. تا اینکه این خبر را شنیدم. همیشه دلش می‌خواست در یکی از پرش‌هایش بمیرد نه در تصادف و مریضی.»
 
منبع: برترینها، رکنا


ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
مبینا
۱۵:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۷
واقعا خیلی کارهای دیگه ای هم بود که بخواد بیاد شهداپلاسکو انجام بده حتما باید پرش میکرد ؟روحش شاد
ناشناس
۱۸:۱۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۱
چه مرگ بی ارزشی..... متاسفانه اهداف رو درست معرفی نمیکنن اینه که اشتباها تسریع در مرگ رو مساوی با رسیدن به هدفشون قرار میدن.... پناه بر خدا از مرگ های بد.....
شاهین
۲۲:۴۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
روحت شاد،قهرمان،بزرگ مرد
درود برهمسر شجاعت
محسن
۱۰:۵۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
ارتفاع نردبان کم بوده.. باد هم بوده..
مثل فالیزوان شد..
و مثل پیمان ابدی.
قبلا هم یه چترباز دیگه در مراسم نیروهای مسلح سقوط کرد..
روحش شاد
یاور
۲۳:۰۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۶
سلام. بهیچوجه کار عقلانی و درستی نبوده. هیچ چتر نجاتی زیر سه ثانیه زیرش باد جمع نمیشه. چجور چتر بازی بود که درک نکرده بود. ضمنا مسئولین بی مسئولیتی کردند و مجرم هستند. حتی یک درصد هم این امکان رو میدادن حداقل چند تا تشکر ولی تور زیر پهن میکردند. واقعا برای همه متاسفم ک اینقدر ساده اندیش هستند.
ناشناس
۱۹:۵۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۵
اون همه آتش نشان آنجا و کار خطرناک. پس چرا یه تشک ننداختن
حسین والی
۲۳:۴۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۴
باسلام . روحش شاد و تسلیت
بنظرم مسیولین اتش نشانی بهیچوجه نمیبایست اجازه پرش دو از نردبان میدادن . این کارشون نابخشودنیس . دوما لااقل چادر نجات رو میبایست زیر نردبان پهن میکردن .
ناشناس
۲۱:۳۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۴
یادش گرامی
اما برای یک درصد خطای تجهیزات
بایستی آتش نشانی تشک ایمنی نجات را زیرش پهن می کرد
عقل هم خوب چیزی ...
یاشتر
۱۹:۱۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۴
روحش شاد
ناشناس
۱۴:۰۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۴
روحش شاد