صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی کوتاه به زنان در شاهنامه | دختر «کید هندی» و عروس روم

  • کد خبر: ۵۶۷۸۱
  • ۰۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۹
آن هنگام که کید بر سرزمین‌های هند حکمرانی می‌کرد، اسکندر به ایران حمله کرد، پس از آن عازم سرزمین‌های کید هندی شد.
نفیسه زمانی | شهرآرانیوز - آن هنگام که کید بر سرزمین‌های هند حکمرانی می‌کرد، اسکندر به ایران حمله کرد، پس از آن عازم سرزمین‌های کید هندی شد. کید هندی دختری زیباروی داشت که آفتاب نیز در پیش روی او از نور تهی می‌گشت. قد و بالایی، چون سرو داشت. خرد دختر کید هندی برتر از روی ماه‌گون او بود و شرم و حیا در رفتارش موج می‌زد.
 
چون اسکندر وارد سرزمین کید شد، نامه‌ای به کید نوشت که، چون فرستاده نامه نزد تو رسید، درنگ نکن و سر فرمان برای ما تعظیم کن. کید، چون نامه را خواند، فرستاده را عزیز دانست. ارادت خود را به اسکندر ابراز کرد و فرمود: «من سر به فرمان اسکندرشاه هستم.» بدین‌سان، نامه‌ای نوشت که شایسته نیست سر از فرمان شاه بزرگ بپیچم و هرچه دارم از شاه شاهان دریغ ندارم. در ادامه نوشت: «مرا ۴ چیز در دنیا هست که عزیز دارم. آن ۴ چیز را پیشکش اسکندر بزرگ می‌کنم.» فرستاده نزد اسکندر بازگشت و نامه را تقدیم کرد. اسکندر در پی دانستن آن ۴ چیز، فرستاده را دوباره نزد کید رهسپار کرد. کید به فرستاده گفت: «مرا دختری هست در نهان که از آفتاب زیباتر است و اگر خورشید روی او را ببیند، تیره گردد در پیش چهره نورانی دخترم.» و از دختر بسیار نیکو سخن راند.

کمند است گیسوش هم‌رنگ قیر/ همی آید از دو لبش بوی شیر
خم آرد ز بالای او سروبن/ در افشان کند، چون سراید سخن

کید در کنار نام دخترش نام جامی را آورد که، چون از آب سرد پر شود، از آن تهی نشود و، چون کسی جام را در دست گیرد، در بزم ده‌ساله نیز آبش کم نشود. علاوه بر جام، از پزشکش که در طب چیره‌دست است نام برد و از فرزانه‌ای که سرنوشت را پیش‌گویی می‌کند. فرستاده نزد اسکندر رفت و آنچه شنیده بود به شهریار خود گفت. دل اسکندر برای داشتن دختر کید هندی و آن ۳ چیز دیگر بتپید و گفت: «اگر همان که کید گفته است حقیقت باشد، سرزمین او تا ابد از حمله ما در امان خواهد ماند.» و ۹ مرد خردمند را برای دیدار دختر کید هندی و دیگر داشته‌های عزیر کید رهسپار کرد. فردای آن روز که مردان رومی رسیدند، تختی بیاراستند. دخت ماه‌روی کید بر آن نشاندند و ۹ مرد رومی را نزد او آوردند. چون چهره تابنده او را دیدند، مبهوت وی شدند و بر زیبایی‌اش زبان به تعریف گشودند. هر یک نامه‌ای جدا به اسکندر نوشت و در آن، یکی از حسن‌ها و زیبایی‌های دخت را ستود. اسکندر، چون نامه‌ها خواند، امر کرد دختر کید را به همراه آن ۳ چیز دیگر به روم برند و گزندی به کید نرسانند. دختر کید خون گریست و چاره‌ای جز جدایی از خانواده برایش نمانده بود. دختر کید، چون پای به سرای اسکندر گذاشت، اسکندر نیز بر زیبایی بی‌مانند او آفرین گفت و زر و جواهر بسیار پای او ریخت.

همی گفت کاینت چراغ جهان/ همی آفرین خواند اندر نهان
بر آن دادگر کاو سپهر آفرید/ بر آن‌گونه بالا و چهر آفرید
 
 
 
برای خواندن درباره دیگر زنان شاهنامه روی تصویر کلیک کنید
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.