سریال ژاپنی «آلیس در سرزمین مرزی»، ساخته شبکه «نتفلیکس»، مفهوم بازی «اتاق فرار» را به مرحله جدیدی میرساند؛ افرادی در توکیو -که به نام «سرزمین مرزی» شناخته میشود- گرفتار شده اند و برای زنده ماندن باید در بازیهایی مرگ بار رقابت کنند که هیچ تضمینی وجود ندارد از آنها جان سالم به در ببرند.
عاطفه همایونی | شهرآرانیوز - در دنیای بی دغدغه پیش از همه گیری کرونا، «اتاقهای فرار» (Escape rooms) یکی از بازیهای سرگرم کننده گروهی پرطرفدار بودند؛ جایی که افراد در اتاقی حبس میشدند و فقط با حل یک معما یا تکمیل پار های کارهای چالش برانگیز میتوانستند از آن اتاق فرار کنند.
سریال ژاپنی «آلیس در سرزمین مرزی»، ساخته شبکه «نتفلیکس»، مفهوم بازی «اتاق فرار» را به مرحله جدیدی میرساند؛ افرادی در توکیو -که به نام «سرزمین مرزی» شناخته میشود- گرفتار شده اند و برای زنده ماندن باید در بازیهایی مرگ بار رقابت کنند که هیچ تضمینی وجود ندارد از آنها جان سالم به در ببرند.
این سریال، اقتباسی از مانگایی -کمیک استریپ / داستان مصور ژاپنی- به همین نام، اثر
«هارو آسو» ست. جدا از ارجاعات واضح به داستان مشهور
«آلیس در سرزمین عجایب» که از همان عنوان اثر آغاز میشود، ردپای رمانهای «بازیکن شماره یک آماده»، «
سالار مگس ها» و حتی فیلم علمی تخیلی «مکعب» محصول ۱۹۹۷، به وضوح در این سریال مشاهده شدنی است، بااین حال «هارو آسو» با استفاده از این آثار، ایدهای بسیار نوآورانه را ارائه میدهد. این اقتباس تلویزیونی را
«شینسکه ساتو» کارگردانی کرده است که سال پیش نیز فیلم «قلمرو» را به نویسندگی
«هارو آسو» و «یاسکه کورامیتسو» ساخته بود.
داستان از این قرار است: «آریسو» -که در انگلیسی میتواند آلیس ترجمه شود- یک جوان بیکار و شیفته بازیهای ویدئویی است که پس از دعوا با پدر و برادرش، تصمیم میگیرد خانه را برای همیشه ترک کند. درپی این اتفاق «آریسو» با دوستانش، «کاروبه» -که به تازگی از کار اخراج شده است- و «چوتا» -یک کارمند آرام و بی حاشیه- کنار هم جمع میشوند تا بار زندگی ناامیدکننده و کسل کننده شان را باهم به دوش بکشند. شیطنتهای ناخواسته آنها در خیابان، توجه پلیس را جلب میکند و آن سه برای فرار از دست پلیس به دستشویی عمومی ایستگاه مترو پناه میبرند. پس از یک قطعی مرموز برق، آنها خود را در توکیو یی ترسناک و خالی از سکنه مییابند. انگار تمام جمعیت این شهر به یک باره محو شده اند. اما این تمام ماجرا نیست.
با فرارسیدن شب، چراغهای نئونی پرنور در بخشی از شهر، آنها را به جایی که «محل مسابقه» نامیده شده است، هدایت میکنند. به محض ورودشان به محل مسابقه، گوشیهای هوشمندی، دستورالعمل بازی را دراختیارشان میگذارد و آنها حتی قبل از اینکه بدانند اوضاع از چه قرار است، وارد مرحله اول بازی شده اند؛ اتاقهایی که راه ورودی آنها قفل شده است و آنها باید بین دو در باقی مانده، گزینه صحیح را برای خروج انتخاب کنند. انتخاب اشتباه، برابر با مرگ است. آنها پیش از اینکه بتوانند پیروزی در یک مرحله را جشن بگیرند، به مرحلهای جدید از بازی وارد میشوند که پیچیدهتر و اضطراب آورتر است.
بازیها هرشب بعد از غروب آفتاب برگزار میشود. پس از هربازی، یک کارت به برندگان تعلق میگیرد که متناسب با شماره روی آن، بازیکنان میتوانند چند روز از شرکت در بازیها خلاص شوند. اما پس از اتمام مهلت، آنها بالاجبار باید در بازیها شرکت کنند، زیرا در غیر این صورت به طرز مرموزی جان خود را از دست میدهند، پس همه شرکت کنندگان انگیزه فراوانی برای برد دارند.
بیشترین تنش دراماتیک سریال «آلیس در سرزمین مرزی» از ابتکارات سادیستی (لذت بردن از درد کشیدن و رنج دیگران) بازیها نشئت میگیرد. یکی دیگر از قوتهای سریال، شخصیتهایی با داستانها و پس زمینههای مختلف است که احتمال مرگ هرکدامشان، مخاطب را درگیر خود میکند.
روند پیش روی داستان، بی وقفه و پر از پیچ وتابهای غیرمنتظره و صحنههای غافلگیرکننده است. در این بین، اما هرازگاهی شاهد لحظات آرامی هستیم که به خوبی زمان بندی شده اند تا به بیننده اجازه بدهند نفسی تازه کند و بعد، دوباره شرایط به سرعت وارد مراحل پرتنش میشود.
به لطف نویسندگی حرفه ای، این شرایط تا قسمت آخر که در آن چندین رشته داستانی به پایان میرسد و بیننده را برای فصل دوم آماده میکند، ادامه دارد. بازیکنان باقی مانده در انتهای فصل اول، به مرحله بعد بازی صعود کرده اند، اما ما هنوز هیچ پیش زمینهای درباره هویت بازیگردانان این بازی مرگ بار نداریم.
منبع: آرس تکنیکا