صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو با ارشاد روح بخشیان، دارنده بیشترین مدال بوکس کشور

  • کد خبر: ۵۹۲۱۷
  • ۰۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۴
آرام و قرار ندارد. مدام به این طرف و آن‌طرف می‌دود. در سالن ورزشی تعداد محدودی ورزشکار در حال گرم کردن هستند. رینگ بوکس خالی است. ارشاد به هر کدام از ورزشکاران دستور خاصی می‌دهد. در بین افرادی که در باشگاهش تمرین می‌کنند، علی مشهدی، نویسنده و کارگردان معروف شهرمان هم دیده می‌شود.
محبوبه فرامرزی | شهرآرانیوز؛  آرام و قرار ندارد. مدام به این طرف و آن‌طرف می‌دود. در سالن ورزشی تعداد محدودی ورزشکار در حال گرم کردن هستند. رینگ بوکس خالی است. ارشاد به هر کدام از ورزشکاران دستور خاصی می‌دهد. در بین افرادی که در باشگاهش تمرین می‌کنند، علی مشهدی، نویسنده و کارگردان معروف شهرمان هم دیده می‌شود.
 
جواد خواجوی که دوبله مشهدی‌اش آوازه زیادی پیدا کرده است هم در باشگاه این جوان بوکسور زمان می‌گذراند. این چهره بوکس کشورمان با وجود مشغله زیاد مصاحبه‌مان را پس از گذشت نزیک به ۳ ماه پیگیری می‌پذیرد و مقابلمان می‌نشیند.
او بناست از سال‌ها تلاشش در عرصه ورزش و درخشش نامش در کتاب گینس بگوید.

 

پدر قهرمان

متولد ۱۳۶۰ است. قهرمانی انگار در خون خانواده روح‌بخشیان وجود دارد: «از وقتی به خاطر دارم پدرم در رینگ‌های بوکس مقام می‌آورد و قهرمان بود. همیشه دلم می‌خواست من هم مثل او بوکسور شوم. ما دو برادریم و ۷ خواهر. پدرم در بیست‌و چهار سالگی ورزش را بوسید و کناری گذاشت. آن موقع پدرم قهرمانی بزرگسالان، جوانان و ارتش‌های کشور را در کارنامه داشت. برای همین در اوج دستکش‌های بکسش را کنار گذاشت و به تدریس در دبیرستان پرداخت. در همان خردسالی دلم پر می‌زد که دستکش بوکس بپوشم و روی رینگ مشت بزنم. ۷ یا ۸ سال بیشتر نداشتم که عشق بوکس رهایم نمی‌کرد؛ اما هر چه من مشتاق بودم پدرم مخالف بود.»

پدر و مادر ارشاد هر دو تحصیل‌کرده و دبیر آموزش پرورش بودند و دلشان می‌خواست پسرشان هم درس و مدرسه را پیش بگیرد و راه رفته پدر را دوباره تکرار نکند. «پدرم می‌گفت من تا قهرمانی رفته‌ام خبری نیست تو درست را بخوان؛ اما گوش من به این حرف‌ها بدهکار نبود. به پدرم می‌گفتم من قهرمان آسیا می‌شوم شاید هم قهرمان جهان شدم. او در جوابم می‌خندید. چون قدکوتاه و چاق بودم فکر می‌کرد دارم خیال‌بافی می‌کنم. به قول خودش به این داستان‌ها نمی‌خوردم برای همین هر بار که می‌گفتم قهرمان آسیا می‌شوم و... نیشخند تحویلم می‌داد.»

ارشاد در هشت سالگی به باشگاهی می‌رود که پدرش در آن تمرین می‌کند و مخالفت‌های پدر باعث می‌شود دیگر نتواند در آن باشگاه تمرین کند «بدون اینکه پدر و مادرم خبردار شوند در باشگاه دیگری ثبت‌نام کردم. اوایل با پول توجیبی‌ام شهریه‌ام را پرداخت می‌کردم؛ اما مدتی بعد باشگاه بهتری پیدا کردم که شهریه سنگینی هم داشت. دیگر آن پول توجیبی‌ها کفاف شهریه را نمی‌داد.»

 

برای پرداخت شهریه باشگاه کار می‌کردم

ارشاد مشکل مالی ندارد؛ اما برای رسیدن به هدف مجبور است خودش را به خانواده ثابت کند. «پدرم مخالف باشگاه رفتن و ورزش کردنم بود کاری هم با شهریه‌ام نداشت. می‌گفت برو ببینم چه کار می‌کنی. فکر می‌کرد خسته می‌شوم. کار به جایی رسید که دوره راهنمایی از مدرسه روزانه بیرون آمدم و در مدرسه شبانه ثبت‌نام کردم. خانواده‌ام با خبر شده بودند؛ اما همچنان من را به حال خودم رها کرده بودند تا ببینند کی دست از پا درازتر برمی‌گردم. صبح تا عصر در یک مغازه سیم‌کشی ساختمان کار می‌کردم گاهی هم سر ساختمان سیم‌کشی انجام می‌دادم. عصر‌ها هم به مدرسه می‌رفتم. معمولا کلاس آخر مدرسه را می‌پیچاندم و به باشگاه می‌رفتم» (می‌خندد.)

ارشاد با وجودی که کار می‌کرد؛ اما باز هم برای پرداخت شهریه مشکل داشت «۳ شب در هفته باید باشگاه می‌رفتم؛ اما فقط یک شب را داخل رینگ تمرین می‌کردم و ۲ شب دیگر فقط می‌نشستم و به تمرین بقیه نگاه می‌کردم. یک شب مربی از من پرسید چرا فقط یک شب با خودم لباس تمرین می‌برم برایش که توضیح دادم پول ندارم و... گفت بیا تمرین کن نگران هزینه باشگاه نباش. قبول نکردم گفتم باید آن‌قدر خوب باشم که قهرمان استان شوم و هزینه باشگاهم رایگان شود.»

 

لوح سومی استان را قاب کردم

ارشاد بالاخره سال ۷۱ اولین عنوانش را در مسابقات استانی کسب می‌کند «در اولین مسابقه‌ای که شرکت کردم مقام سوم استان را به دست آوردم. آن‌قدر ذوق کرده بودم که حد نداشت.۱۱ سال بیشتر نداشتم واز خوش‌حالی لوحم را قاب کردم و روی دیوار اتاقم زدم. پدرم چشمش که به لوحم افتاد خندید و گفت لوح قهرمانی کشورم زیر فرش خاک می‌خورد سومی استانت را قاب گرفته‌ای و روی دیوارت کوبیدی؟ گفتم این اول قهرمانی است یک روز المپیک می‌روم یک روزی بالاخره قهرمان جهان می‌شوم.»

این بوکسور از سال ۷۴ تا ۷۹ هر سال در رشته‌اش قهرمان استان می‌شود؛ اما او را برای هیچ‌کدام از مسابقات انتخابی تیم ملی با خود نمی‌بردند. «قدم کوتاه بود می‌گفتند استایل مناسبی برای بوکس نداری. پدرم هم بی‌نقش نبود. او آشنا‌های زیادی در رشته بوکس داشت و از رفتن من به این مسابقات جلوگیری می‌کرد. بالاخره ناامید شدم. تصمیم گرفتم کلا دستکش‌ها را کنار بگذارم و دیگر مسابقه ندهم. سال ۷۹ ازدواج کردم. دفترچه سربازی‌ام را هم گرفتم و ناامید از رسیدن به جایگاهی در بوکس، به زندگی عادی برگشتم. به نوعی می‌شود گفت شکست را قبول کردم.»

 

مربی ازبک؛ شروعی دوباره

روح‌بخشیان جوان، از دوستان بوکسورش می‌شنود مربی اهل ازبکستانی آمده و تیم را تمرین می‌دهد «از روی کنجکاوی رفتم ببینم مربی ازبک کارش چطور است و بچه‌ها در تمرین چه کار می‌کنند. سر تمرینشان رفتم. اجازه گرفتم تا به کیسه مشت بزنم. با خودم لباس تمرین نبرده بودم. کمی که تمرین کردم مترجم مربی ازبک صدایم کرد. به من گفت مربی می‌گوید کارت خوب است چند مقام کشوری و... داری گفتم با اینکه چند مقام قهرمانی استان دارم؛ اما من را برای هیچ مسابقه‌ای نبردند برای همین بوکس را کنار گذاشته‌ام.

مترجم گفت مربی می‌گوید ۱۲ سال با مربی ایرانی تمرین کردی ۲ ماه با مربی خارجی تمرین کن اگر به جایی نرسیدی برای همیشه بوکس را کنار بگذار. ۲ ماه بعد در مسابقات کشوری که در مشهد برگزار شد به عنوان پدیده مسابقات شناخته شدم و مدال برنز گرفتم. در دوره آموزشی سربازی بودم که به تیم ملی دعوت شدم. یک ماه و نیم بعد با وجودی که سرباز بودم تمرین می‌کردم و در مسابقات انتخابی تیم ملی، قهرمان مسابقات بین‌المللی را یک طرفه کردم.»

این مربی بوکس واژه یک طرفه کردن را انصراف طرف مقابل از مسابقه وقتی خیلی زیر فشار است معنی می‌کند.

ارشاد مدرک تحصیلی‌اش فوق دیپلم است. او اکنون دانشجو است و دارد ادامه تحصیل می‌دهد؛ اما در رشته ورزشی‌اش از دانشگاه تایلند دکترای افتخاری دارد. او در دانشگاه ملی تایلند تدریس می‌کند و به صورت تئوری و عملی بوکس را به دانشجو‌های تربیت‌بدنی آموزش می‌دهد. «همه معمولا یک استایل را در رشته بوکس دنبال می‌کنند؛ اما من مدل آمریکایی بوکس را از پدرم یاد گرفتم و مدل روسی و کوبایی آن را هم خودم آموزش دیدم برای اینکه به سه شیوه بوکس تسلط دارم برای تدریس از من دعوت می‌شود.»

 

پرمدال‌ترین بوکسور ایران

او وقتی برای مسابقات حرفه‌ای بوکس به کشور‌های مختلفی مانند قطر، امارات، پاکستان و... دعوت می‌شد برای تأمین هزینه‌های زندگی‌اش مسافرکشی می‌کرد «برای گرفتن سهیمه المپیک می‌جنگیدم مدام در حال تمرین بودم؛ اما برای خرج و مخارج زندگی‌ام مجبور بودم مسافرکشی کنم. چاره‌ای نداشتم. پسرم کوچک بود و زندگی هم خرج‌های خودش را دارد. اگر برایتان از سختی‌هایی که کشیدم بگویم یک کتاب پر می‌شود.»

ارشاد از سال ۸۰ تا ۹۰ عضو ثابت تیم ملی بوکس کشورمان می‌شود «در این مدت به عنوان پرمدال‌ترین بوکسور کشور شناخته شدم. چون ۲۴۸ مسابقه رسمی داشتم که از این تعداد ۲۳۱ پیروزی، ۱۵ باخت و ۲ مساوی داشته‌ام.»
او مدتی به عنوان مربی بدنسازی تیم ملی قطر انتخاب می‌شود مدتی هم برای تیم النصر امارات مسابقه می‌دهد.

 

قهرمان مسابقات اروپا-آسیا

این قهرمان بوکس کشورمان با وجودی که در مسابقات انتخابی تیم ملی مقام اول را کسب می‌کند؛ اما باز هم برای مسابقات قهرمانی اروپا - آسیا او را با خودشان همراه نمی‌کنند. در این مسابقات قهرمانان اروپا و آسیا روی رینگ بوکس مقابل هم قرار می‌گیرند به همین دلیل این رقابت‌ها از اهمیت زیادی برخوردار است. «با اصرار و وساطت افشین داوری، سرپرست فدراسیون بوکس آن زمان، به تاجیکستان اعزام شدم. برای شرکت در مسابقات در ۴۸ ساعت ۸ کیلوگرم وزن کم کردم. در این مسابقات با اینکه از طرف تیم ملی خودمان حمایت نمی‌شدم؛ اما همه مسابقات را یکی پس از دیگری بردم. جالب اینجا بود که بعد از هر برد از تلویزیون تاجیکستان با من مصاحبه می‌کردند، مردم تاجیک برایم گل می‌فرستادند، افغانستانی‌ها من را در آغوش می‌گرفتند و خوش‌حالی می‌کردند. بعد از قهرمانی در مسابقات آسیا- اروپا با هواپیمای شخصی وزیر ورزش تاجیکستان به دوشنبه رفتم و آنجا برایم جشن قهرمانی گرفتند.»
او در این سال‌ها در بوکس حرفه‌ای کمربند آسیا دریافت کرده و مربی تیم‌های مختلفی در آسیا بوده است.

 

وقتی پدرم به من افتخار کرد

بالاخره پدر ارشاد قبول می‌کند که پسرش در بوکس استعداد دارد و باورش می‌کند «وقتی مدال طلای کشور را گرفتم پدرم دیگر با تمسخر نمی‌خندید. آنجا بود که به زبان آورد به من افتخار می‌کند؛ البته برای به دست آوردن این باور خیلی تلاش کردم. همین‌قدر برایتان بگویم که به مدت ۷ سال یعنی ۱۸ تا ۲۵ سالگی فقط ۲ ساعت می‌خوابیدم. شب تا صبح با ماشین مسافرکشی می‌کردم و در طول روز هم فقط تمرین و تلاش.»

برایم سؤال می‌شود که آیا ارشاد در دعوا و درگیری قدرت بوکسش را به رخ می‌کشد؟ «تا حالا فقط دو بار این اتفاق افتاده است. در این دوبار هم واقعا چاره‌ای نداشتم یعنی آن‌قدر به من زور گفتند که صبرم لبریز شد. یک بارش را برایتان تعریف می‌کنم؛ سرباز که بودم بالاخدمتی‌ای در آسایشگاه بود که به همه دور و بری‌هایش زور می‌گفت دوسه نوچه داشت که همیشه همراهش بودند. جو بالا خدمتی بودن او را گرفته بود و گاهی به من هم امر و نهی می‌کرد. من هم گوش می‌کردم و حرفی نمی‌زدم. یک بار توهین کرد هر چه خواستم نشنیده بگیرم نشد آن سرباز کنار نوچه‌هایش نشسته بود یک مشت به او زدم که با صورت روی تخت افتاد و بیهوش شد. دوسرباز دیگر از ترس دست و پایشان را گم کرده بودند برای همین خودم جلو رفتم و بلندش کردم و روی تخت خواباندم. آب روی صورتش ریختند و آن سرباز به هوش آمد. چند روز بعد من را در آسایشگاه دید و از من پرسید که بوکس کار می‎‌کنم وقتی با سر تأیید کردم دست داد و با هم آشتی کردیم. تا سال‌ها با او در ارتباط بودم و با هم دوست‌های خوبی بودیم.»

 

رکورد جهانی برعکس دویدن

این بوکسور پرافتخار کشورمان مدتی مربی ورزش معاونان شهردار تهران بود. آن دوره باعث شد به زدن رکوردی جالب فکر کند «دوره‌ای که آقای قالیباف، شهردار تهران، بود من مربی ورزش معاونانش بودم. آن‌ها با من ورزش می‌کردند. وقت دویدن، آن‌ها نفس کم می‌آوردند. برای اینکه به آن‌ها فرصت دویدن بدهم تا به من برسند برعکس می‌دویدم. آرام آرام در این نوع دویدن مهارت پیدا کردم. وقتی بنا بود بوستان ولایت تهران افتتاح شود دور آن بوستان را برعکس دویدم. دور بوستان ۲۴ کیلومتر بود. من در زمانی مناسب دور این بوستان را به همان سبک دویدم و رکورد نفر سوم دنیا را شکستم. سال ۹۱ می‌خواستم در پارک ملت رکورد دومی دنیا را بشکنم می‌خواستم ۳۸ کیلومتر بدوم؛ اما آن‌قدر مردم حمایت کردند در مسیرم برایم کف زدند و تشویقم کردند که ۴۷ کیلومتر و ۲۵۰ متر را در ۲۵ دقیقه دویدم و رکورد دنیا در برعکس دویدن را شکستم. از آن موقع هنوز کسی نتوانسته رکوردم را در دنیا بشکند.»

 

پله نوردی با یک پا؛ ثبت در کتاب گینس

این بوکسور پرمدال کشورمان نامش در کتاب گینس ثبت شده است. او این ثبت را در حوزه پله نوردی با یک پا انجام داده «گاهی به کوه‌های آب و برق که می‌رفتم با یک پا مسیر را بالا و پایین می‌رفتم. در این زمینه هم تکرار و تمرین و قوای بدنی بالایی که دارم باعث شد به ذهنم برسد برج میلاد را با یک پا بالا بروم. شهردار تهران موافقت کرد. من در ۲۲ دقیقه یک‌هزار و ۶۹۳ پله را به صورت لی لی بالا رفتم. رکورد زمانی تا آن موقع ۵۹ دقیقه بود من این رکورد را به ۲۲ دقیقه کاهش دادم. این رکورد در گینس ثبت شد و بازخورد‌های داخلی و خارجی زیادی هم داشت.»

یک سال بعد ارشاد جفت پا بالارفتن از پله‌های برج میلاد تهران را امتحان می‌کند «سال ۹۲ تصمیم گرفتم با طرح جدیدی بالا رفتن از برج میلاد را به نمایش بگذارم. این بار جامپینگ یا جفت پا پریدن را انجام دادم. ۱۲ طبقه را در ۲۶ دقیقه و ۵۹ ثانیه بالا رفتم. رکورد دنیا در این زمینه ۴۰ دقیقه بود. جفت پا بالا رفتن از لی لی هم سخت‌تر بود. آن موقع باید ۳ هزار دلار پرداخت می‌کردم تا فیلم این رکورد را برای گینس می‌فرستادم این پول را نداشتم و فیلم را هم نفرستادم. البته اگر بنا بود کارشناسان خارجی برای ثبت به ایران بیایند ۱۳ هزار دلار می‌گرفتند.»

ارشاد معتقد است تلاش هر محدودیتی را به فرصت تبدیل می‌کند «ریزنقشم درست است؛ اما همیشه بلندپرواز بودم و هستم برای رسیدن به هدفم به صورت شبانه‌روزی تلاش می‌کنم. هیچ وقت به خودم نگفتم بوکسور باید قدبلند باشد به خودم گفتم من می‌توانم پس توانستم. همیشه نظرم این بود که طبع آدم و تفکرش باید بلند باشد قد و هیکل به تنهایی نمی‌تواند تأثیری در رسیدن به موفقیت داشته باشد.»

 

استعداد، زیر ذره بین

این مربی بوکس استعداد ورزشکارانش را زیر ذره‌بین می‌برد «در اطرافیانم گاهی استعداد‌های خاصی می‌بینم آن‌ها را راهنمایی می‌کنم بعضی‌هایشان خوب گوش می‌کنند مثلا در پیست موتورسواری حمید محمدخانی را دیدم که خوب تک چرخ می‌زد تشویقش کردم که در این‌باره آن‌قدر تمرین کند که رکورد بزند. خاطرم هست محمد خندید و گفت به دلیل همین موتورسواری همیشه پلیس دنبالمان است حالا تو تشویقم می‌کنی که رکورد بزنم؟ او را راضی کردم. خودم مدیر برنامه اش شدم. بعد از یک سال او اولین رکورددار کشورمان در کراس روی آسفالت شد. با اینکه ۴۸ ساله بود؛ اما موفق شد ۱۱ کیلومتر را روی آسفالت تک چرخ بزند. اتفاقا برنامه عصر جدید هم رفت و برنامه خوبی اجرا کرد.»

ارشاد روح‌بخشیان بناست سال آینده از «برج بایوکه» در بانکوک تایلند بالا برود. «برج بایوکه آسمان خراشی ۸۵ طبقه به ارتفاع ۳۲۸ متر با کاربری هتل است. این برج در شهر بانکوک تایلند قرار دارد. هماهنگی‌ها انجام شده و بنا است از این برج هم به صورت لی لی بالا بروم. علاوه بر این قرار است ازبرج «سی ان تاور» که سومین برج جهان است و در تورنتوی کانادا قرار دارد هم بالا بروم. این برج ۵۵۳ متر ارتفاع دارد و ۱۴۷ طبقه است. امیدوارم این دو برج را هم با رکوردی خوب بالا بروم.»
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.