نقش دیالوگ در ارتباطات توسعهای به ویژه در جوامع حاشیهنشین بسیار حائز اهمیت است.
محبت محبی
مدرس دانشگاه
این مقوله مهم در قرن بیستویکم، نه تنها ارتباط برای توسعه، بلکه ارتباط درباره توسعه را در بر میگیرد. با وجود جایگاه ویژه زنان در توسعه، به خصوص در جوامع روستایی، نقش آنها در تصمیمگیریهای اجتماعی و فرایند توسعه در سراسر جهان چندان جدی تلقی نشده است و رسانههای خبری به صورت سیستماتیک سهم زنان را به صورت حاشیهای به تصویر میکشند. ناتوانی آژانسهای توسعه برای تبیین جایگاه غالب زنان به پدیدهای تبدیل شده است کههابرماس از دانشمندان مکتب فرانکفورت، از آن تعبیر به «استعمار مادامالعمر» مینماید سرینواس-آر. -ملکات و همکارش در کتاب خود تحت عنوان «ارتباطات و توسعه در جهان سوم»، رویکردهای متفاوتی را در زمینه تئوریهای ارتباطات و توسعه، مشتمل بر رویکرد تأثیر ارتباطات، رویکرد نشرنوآوری و رویکرد وسایل ارتباطات جمعی و مدرنیسم مورد بررسی قرار میدهند. در رویکرد تأثیر ارتباطات، رسانهها راهنمای قوی و قدرتمندی در یکسانسازی زندگی افراد در جامعه تلقی میشوند. رویکرد نشر نوآوری، ارتباطات در سطح محلی را دارای اهمیت میداند. این تئوری در ۴ مرحله آگاهی، ترغیب، تصمیم و تأیید ارائه میشود. در رویکرد وسایل ارتباط جمعی و مدرنیسم، به نقش رسانهها در انتقال عناصر مدرنیسم تأکید میشود که سبب انتقال ساختار زندگی، ارزشها و رفتارهای فرهنگ غالب جهانی به کشورهای در حال توسعه میگردد.
هابرماس راهکار غلبه بر پدیده یاد شده را انعکاس خود در شبکههای اجتماعی و فضاهایی میداند که اعضا قادرند درباره تناسب، صحت داشتن یا نداشتن سنتهای خود بحث کنند و درباره ضرورت داشتن یا نداشتن تغییر تصمیمگیری کنند.
بسیاری از محققان بر استفاده از عکاسی به عنوان ابزاری پژوهشی برای تبیین شیوههای گوناگون فرهنگی تأکید کردهاند. لاینبرگ (۲۰۰۹) چنین بیان کرد که رسانههای تصویری میتوانند برای گروههای اقلیت و حاشیهنشین، فرصتی برای تکثیر و درک دنیای خود در تقابل با نمایشهای مسلط جهان فراهم نمایند. عکسهای گرفته شده از سوی خود سوژههای انسانی، این مجال را فراهم میآورد تا پژوهشگران به حیطههای خصوصی راه یابند که در حالت معمول دسترسی به آنها امکان پذیر نیست. در این راستا پژوهشی درباره وضعیت زنان آفریقایی و نقش و جایگاه آنها در توسعه با استفاده از عکاسی انجام شد. این پژوهش درباره زنان قوم ماسای بود که از مشهورترین اقوام آفریقایی بوده، در مرز میان کنیا و تانزانیا زندگی میکنند و عمده زندگی خود را از طریق دامپروری و در قالب کوچنشینی میگذرانند. در این تحقیق که به روش کیفی و برای درک نوع زندگی زنان ماسای و درک آنها از توسعه و تغییرات اجتماعی انجام شد، ۶ زن در سنین ۲۳ تا ۲۸ سال برگزیده شدند. این زنان، دارای تحصیلات متفاوت- از فاقد سواد تا پایان دوم دوره مدرسه- بودند. دوربین دیجیتالی در اختیار سوژههای پژوهش قرار گفت و از آنها خواسته شد تا دو مجموعه عکس غیرحرفهای تهیه کنند: نخست مجموعهای مشتمل بر ۱۰ عکس درباره خصوصیات مثبت و منفی زندگی که در راستای توسعه اجتماعی حائز اهمیت بود و دوم مجموعه دیگری درباره اندیشه و احساس آنها در مواجهه با تغییرات اجتماعی. پس از ۳ روز زنان با عکسهای گرفته شده بازگشتند و مصاحبه کاملی با آنها انجام شد. درنهایت از زنان خواسته شد تا از هر مجموعه، ۲عکس را انتخاب کنند تا برای مراحل بعدی پژوهش مورد استفاده قرار گیرد. در خلال مصاحبه، زنان به دیالوگ بیشتر درباره عکسها و مباحث توسعهای از دیدگاه خود ترغیب و تشویق شدند. در چنین فضای پژوهشی، انعطافپذیری بسیار حائز اهمیت است چرا که محققان در تلاش هستند تا به دنیایی پا بگذارند که حساسیت ویژهای دارد و صدای سوژهها باید به دقت و باحوصله شنیده شود تا برای بررسیهای دقیق آتی مورد استفاده قرار بگیرد. حضور زنان بومی در تیم پژوهشی سبب شد که ارتباط با زنان ماسایی تسهیل گردد.
با این حال باید بیان کرد درک ذهنیت و معصومیت زنانه در فضایی چنین بدوی بسیار دشوار است. تجزیه و تحلیل مصاحبه و عکسها با دقت خاص انجام شد تا زیر متن هر تصویر یا کلمه نیز کشف شود. مراقبت از کودکان، همکاری، رعایت اصول اخلاقی و اهمیت دام در تأمین معاش به عنوان نقاط مثبت زندگی این زنان در عکسها به نمایش درآمده بود. در این عکسها به ویژه بر جایگاه مادری تاکید شد، اما با این حال در مصاحبه زنان از اینکه پدران وقت کافی برای فرزندان خود نمیگذاشتند وآن را صرفا» وظیفهای زنانه تلقی میکردند، رضایت نداشتند. عکسها همچنین ابزاری برای کاوش در مورد ویژگیهای منفی زندگی این زنان بود. در این پژوهش تلاش بر آن بود تا از دریچه نگاه و تجربه زیسته زنان محلی به توسعه و تحولات اجتماعی، پرداخته شود تا بازنمایی بصری دیدگاه و تجربیات آنها در دوره گذار انجام گیرد. ازدواجهای برنامهریزی شده از سوی خانوادهها، بیتوجهی به حقوق زنان، مشارکت نداشتن زنان در برنامهریزیهای خانوادگی و خشونتهای جنسی از جمله موارد منفی بود که در عکسهای زنان به نمایش گذاشته شد. یافتههای این پژوهش نشان داد که حتی در جامعه نمونه کوچک مورد بررسی، دیدگاههای مختلفی درباره زنان و توسعه وجود داشت و مضامین متفاوتی از عکسها درخور استخراج بود. در اکثر این تصاویر، همدلی نداشتن در روابط زناشویی با تأکید برمواردی، چون طرد و غفلت مورد تأکید قرار گرفته بود که ضرورت تحولات اجتماعی به ویژه در حوزه روابط را مشخص میسازد.
در ایران و در دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۱۳۹۳ و روز جهانی زن روستایی و در حاشیه برگزاری همایشی با این عنوان، نمایشگاه عکسی با حضور عکاسانی شاخصی، چون ساسان مویدی، اسحاق آقایی، حمید سلطانآبادیان، حمید سبحانی، صادق ذباح با نمایشگاهگردانی نگارنده برگزار شد که به اهمیت و جایگاه زنان در این حوزه میپرداخت. از جمله دیگر فعالیت هنری که به طور غیرمستقیم بر محوریت نقش زنان در توسعه روستایی در ایران تأکید داشته است، نمایشگاه ملی عکس زعفران تربت حیدریه و زاوه است که مراحل مختلف برداشت، فرآوری و بستهبندی زعفران را به تصویر میکشد. بسیاری از عکسهای منتخب این جشنواره که به ویژه برای موضوعی در سطح ملی و حتی بینالمللی بدیع و مورد توجه است، بر جایگاه زنان در اقتصاد زعفران متمرکز شده است که میتواند برای پژوهشهای کیفی محققان حوزه علوم انسانی مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. جایگاه ویژه زنان در توسعه روستایی و شهری، در نقاط مختلف جهان بسیار پردامنه است و پرداخت ویژه و عمیق رسانههایی را طلب میکند که در سطح جهانی در این وادی به دلایل گوناگون چندان موفق عمل نکردهاند.