صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی به زندگی و شعر یحیی جواهری | جواهری که دغدغه مردم داشت

  • کد خبر: ۶۱۸۳۷
  • ۲۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۳:۰۲
به بهانه درگذشت «یحیی جواهری» شاعر افغانستانی که در مزارشریف زندگی می‌کرد و با خیابان‌های مشهد آشنا بود. یحیی جواهری شاعر افغانستانی روز سه شنبه در مزارشریف و به دلیل بیماری از دنیا رفت.

سید محمدرضا هاشمی | شهرآرانیوز؛ روز سه‌شنبه جامعه ادبی و فرهنگی افغانستان سوگوار «یحیی جواهری» شاعر غزل‌‌گویی شد که غریبانه در روزهایی که همه چشم به راه بهار هستیم، در شهر مزارشریف از دنیا رفت.

 

استاد جواهری سال‌ها در مشهد زندگی کرد و در «رادیو دری» در بخش برون‌مرزی صداوسیمای خراسان رضوی فعالیت کرد. او دوستدار صلح و آرامش بود و در روزهایی که افغانستان در تلاش است تا به صلح و ثبات دست یابد، از این دنیا پرکشید.

 

از او هشت مجموعه شعر به یادگار مانده و سه مجموعه شعر آماده چاپ است. در گفت‌وگو با چهره‌های فرهنگی افغانستانی ساکن مشهد درباره ویژگی‌های شعری و شخصیتی او صحبت کرده‌ایم.

 

چراغ شعر جواهری در سال‌های اخیر روشن شد

سید ابوطالب مظفری شاعر و پژوهشگر نام‌آشنای افغانستان ساکن مشهد درباره شعر و شخصیت یحیی جواهری گفت: به نظر من آقای جواهری دو دوره در شعر خود داشت، دوره اول از ابتدای شاعری او تا اوایل دهه هشتاد بود، روزهایی که بیشتر اشعار او کلاسیک بود و شعرهای او زیاد دیده نشد. در آن سال‌ها تمرکز استاد جواهری بیشتر به کارهای فرهنگی و اجرایی بود. اما در دو دهه اخیر تمرکز او بر روی شعر بیشتر شد و شعرهایش رنگ و بوی عاشقانه و جوان‌پسندانه گرفت و نو شد و کارهای خود را در همین دوره منتشر کرد. شاید این به شرایط زندگی او ارتباط داشت، او در سال‌های اخیر تنها شده بود و این شرایط روی شعرش تأثیر گذاشته بود. به یک معنا این شرایط اجاقی روشن کرد، شاعران وقتی در بزرگ‌سالی اتفاقی در شعرشان می‌افتد می‌گویند؛ چراغ روشن شده است.

 

استاد جواهری بیشتر عمرش را در افغانستان به‌سر برد، وقتی طالبان وارد مزار شد به ایران آمد و در روزهایی که شرایط بهتر شد به وطن بازگشت، این نشان می‌دهد که او وابستگی به وطن داشت و به همین دلیل اینجا زیاد دوام نیاورد. درگذشت آدم‌هایی مثل استاد جواهری و به‌خصوص استاد زریاب ناگوار است. استاد جواهری شاعری بود که بیشتر منزوی بود و با جوانان ارتباط آموزشی نداشت. حضور این افراد در جامعه تأثیرگذار است و نبودشان یک خلأ، ولی این قانون طبیعت است. نگرانی اصلی ما رفتن یک شاعر یا نویسنده نیست، نگرانی اصلی این است که در جامعه ما کمتر ارزشی برای ادبیات، هنر و شعر قائل هستند، این‌ها جایگاه اجتماعی و بنیان اقتصادی و فرهنگی خود را ندارند، وقتی این‌گونه است بود و نبود آن‌ها یک نوع معطل ماندن است و این مشکل اصلی ماست.

 

درونش متلاطم و پر از شعر بود

زینب بیات، شاعر و مجری «رادیو دری» که سابقه همکاری با استاد جواهری را در رادیو داشته درباره شخصیت او گفت: صحبت کردن برای استاد جواهری مثل نشستن کنار یک چشمه است، وقتی شما کنار یک چشمه می‌نشینید، از زیبایی‌های آن لذت می‌برید. استاد جواهری شخصیت بسیار آرامی داشت، ظاهرش آرام بود، اما درونش متلاطم و پر از شعر بود، پر از غزل و پر از حرف‌های ناگفته‌ای که در مورد مردم خودش می‌دید، جنگ و ناامنی و صدای گلوله و تفنگ روح بزرگ استاد را آزار می‌داد.

 

او همواره دغدغه مردم را داشت، شما وقتی اشعار او را می‌خوانید متوجه می‌شوید که چقدر دوست دارد یک جهان آرام را برای مردم خود به تصویر بکشد. فضایی که همه بتوانند به زندگی خود با آرامش بپردازند. ولی دریغ و درد که او به آرزوی خود نرسید و در شرایطی که جنگ همچنان در افغانستان جولان می‌دهد در آستانه بهار پر کشید و رفت. او زمان مناسبی را برای رفتن انتخاب کرده بود.

 

دغدغه بزرگ و عمیقش درد جامعه بود

نصیر مجاب، از فرهنگیان و همکاران استاد جواهری در رادیو دری با اشاره به اینکه او شخصیتی بود که دغدغه بزرگ و عمیقش درد جامعه بود گفت: خوشبختانه من سال‌ها این فرصت را داشتم که در رسانه همکار ایشان باشم، او کار خودش را با تمرکز انجام می‌داد و در کار رسانه‌ای خیلی جدیت داشت. به عنوان کسی که پیشکسوت ما بودند خیلی چیزها از او یاد گرفتم. همکاری با او خیلی لذت‌بخش بود، جواهری در کار خیلی فنی بود. موضوعی که او همیشه به دنبال آن بود، ارتباط از نزدیک با مردم بود، به همین دلیل کار در رسانه و رادیو دری را انتخاب کرد. برای اینکه مشکلات و دغدغه‌های مردم خودش را با پوست و استخوان درک کند به شهر مزارشریف رفت، در آنجا هم در سنگر رسانه در کنار مردم ماند. اینکه آدم در وطن خود طعم غربت را بچشد، درد جان‌سوزی است، زمانی هم که با نگاهی والا به قضایا نگاه کنی تحمل این درد سخت‌تر می‌شود چیزی که استاد جواهری در سال‌های آخر زندگی به آن دچار بود.

 

در شعرهای اخیر او که برای ما به یادگار مانده شاهد واگویه‌ها و گله‌هایی از سویش هستیم با آن همه هیچ‌گاه دست از تلاش برای رسیدن به اهدافش برنداشت. متأسفانه ما عادت کرده‌ایم که وقتی یک عزیزی را از دست می‌دهیم به طرف شناخت او حرکت می‌کنیم، من امیدوار هستم این شیوه را تغییر دهیم و تا این بزرگواران را داریم قدرشان را بدانیم.

 

قلم و شعر او در خدمت به مردم بود

به گفته وحیده حسینیان، مجری رادیو دری در مشهد و خواهرزاده استاد جواهری او از سال‌های آغاز جوانی به شعر روی آورده بود و در سال‌های اخیر اشعار و به‌خصوص غزل‌هایش طرف‌داران زیادی داشت. او همواره درد مردم خود را با استفاده از کلمه و در قالب شعر بیان می‌کرد، در کنار آن، این سال‌ها در عرصه رسانه هم فعال بود.

 

یکی دیگر از ویژگی‌های استاد جواهری این بود که قلم و شعرش همواره در خدمت مردم بود و از آن برای بیان مشکلات و دغدغه‌های مردم استفاده می‌کرد و در نهایت هم برای مردم ماند. در حالی که شاید می‌توانست به کشور دیگری مهاجرت کند. همین مردم‌داری او باعث شد بعد از سال‌ها زندگی در ایران به مزارشریف بازگردد. ما وقتی عزیزی را از دست می‌دهیم، تازه یادمان می‌آید که چه جواهری را از دست داده‌ایم. درباره استاد جواهری حق مطلب ادا نشد و اهالی ادبیات افغانستان و مسئولان این کشور وام‌دار او ماندند. او در سال‌های اخیر به دلیل دوری از عزیزانش رنج زیادی کشید. به قول سعدی:

 

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

 

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.