صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره سریال «نوروز رنگی» که با تکیه بر لهجه مشهدی توانست توجه بینندگان تلویزیونی را جلب کند

  • کد خبر: ۶۳۲۸۲
  • ۱۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۰
«نوروز رنگی» با آن لهجه شیرین مشهدی، پرداختن به نوستالژی‌های دهه ۶۰ و صد البته در بستر یک روایت کمدی توانست در نوروز ۱۴۰۰ پدیده سیمای ملی باشد.
مرتضی اخوان | شهرآرانیوز - سه گانه قومی، هویتی سریال‌های سیمای ملی در نوروز ۱۴۰۰ اگرچه با ۲ قسمت پایانی فصل ششم «پایتخت» ناامیدکننده آغاز شد، اما در ادامه با «نون خ ۳» و «نوروز رنگی» توانست به خوبی هم خلأ یک نوروز شاد با سریال‌های مردم پسند را پر کند و هم فصلی جدید در سریال سازی رسانه ملی را بنیان نهد. چند سالی است که بر خلاف گذشته سریال سازان تلویزیون به سراغ سوژه‌های داستانی در دل لوکیشن‌های بومی و محلی می‌روند. شاید «پایتخت» ساخته سیروس مقدم بارزترین این آثار در این چند سال بوده که تلاش کرده در دل داستان پرکشش و جذاب قهرمان هایش، فرهنگ و آداب و رسوم مردمان خطه مازندران را به نمایش عمومی ۸۰ میلیونی بگذارد. «نون خ» هم در این سال‌ها به کارگردانی سعید آقاخانی فرهنگ مردمان دیار کرد را به رخ کشید.
 
اما جدیدترین و شاید غافل گیرکننده‌ترین این جریان، دست کم برای مردم مشهد پخش تلویزیونی سریال نوروزی «نوروز رنگی» به کارگردانی علیرضا مسعودی بود که تلاش کرد شاید برای اولین بار در این شکل و اندازه، فرهنگ، آداب و رسوم و لهجه مردم مشهد در دهه ۶۰ را به تصویر بکشد. پیش از این جسته گریخته در برخی سریال‌ها از جمله همین پایتخت که «اوس موسی» خراسانی را داشت یا سال‌ها قبل در «پلیس جوان» که استوار کریمی مشهدی را به تصویر می‌کشید، شخصیت‌هایی نماینده لهجه مشهدی بودند، اما حقیقت آن است که هیچ کدام آن‌ها نتوانسته بودند نماینده فرهنگ غنی خراسانی باشند. «نوروز رنگی» با آن لهجه شیرین مشهدی، پرداختن به نوستالژی‌های دهه ۶۰ و صد البته در بستر یک روایت کمدی توانست در نوروز ۱۴۰۰ پدیده سیمای ملی باشد.


 

جاه طلبی در خیابان پنجتن مشهد

نویسنده مشهدی «ارث بابام»، «کوچه اقاقیا»، «قرارگاه مسکونی»، «سه در چهار»، «سه دنگ سه دنگ»، «آقا و خانم سنگی» و «آخر خط» اگرچه خرداد سال پیش اولین تجربه مستقل کارگردانی اش را با «آخر خط» بر روی آنتن شبکه سوم سیما برد، اما واقعیت این است که دومین ساخته تلویزیونی علیرضا مسعودی یعنی «نوروز رنگی» که پیش‌تر قرار بود با نام «هشت آباد» به روی آنتن برود نه تنها موفق‌تر از «آخر خط» بود بلکه چالشی بومی و جذاب برای او به شمار رفت.
 
علی مسعودی مشهور به علی مشهدی از دهه ۷۰ و با نوشتن آیتم‌هایی از «ساعت خوش» به قول خودش کاملا غریزی نویسنده شد، اما مردم او را با استندآپ کمدی در خندوانه شناختند. مشهدی ۴۸ ساله‌ای که این بار دست به چالشی بزرگ زد و با ساخت یک سریال مشهدی در لوکیشن محله پنجتن مشهد نه تنها خود را در معرض قضاوت همشهریانش از نظر آشنایی یا ناآشنایی با فرهنگ، آداب و رسوم، عادات و لهجه مشهدی قرار داد بلکه چهره‌ای متفاوت از مردمان مشهد را در رسانه ملی به تصویر کشید. جاه طلبی علی مسعودی فارغ از موفقیت یا ناکامی اش ستودنی و تأمل برانگیز است.

«نوروز رنگی» و چند برگ برنده

نه «نون خ ۳»، نه «هم بازی» و نه «گاندو ۲» هیچ کدام موضوعی با محوریت نوروز نداشتند. سریال‌های شبکه‌های یک تا ۳ که برحسب عادت مردم باید بیشتر مورد اقبال قرار بگیرند در نوروز ۱۴۰۰ با موضوعاتی متفاوت روی آنتن رفتند. در این میان فقط سریال مشهدی شبکه تهران بود که همان گونه که از اسمش پیداست با موضوع نوروز میهمان خانه‌های مردم شد. تلاقی ماجرا‌های نوروزی یک خانواده در محله‌ای اصیل و قدیمی در شهر مشهد با نوستالژی‌های دهه ۶۰ آن قدر جذاب بود که به خودی خود یک کمدی شیرین پیش روی مخاطبان تلویزیونی بود.
 
حتی اگر داستان «نوروز رنگی» آن چنان که باید و شاید دراماتیک نباشد و نویسنده پرسابقه بیشتر از آنکه خود را گرفتار فیلم نامه کند، بیشتر تلاش کرده در مقام کارگردان از پس کار برآید. نوروز رنگی یک فیلم نامه کلاسیک و مشخص ندارد و نویسنده – کارگردانش بیشتر تلاش داشته تا با ریختن یک تم داستانی و پر و بال دادن به جزئیات لهجه و فرهنگ زندگی مردم مشهد در دهه ۶۰، بر کمبود‌های دراماتیک داستان فائق آید.

در این میان علیرضا مسعودی برای رسیدن به مقصودش چند برگ برنده خوب را پیش روی بینندگان تلویزیونی رو می‌کند. برگ برنده اول او تسلطش بر احوال مردمان مشهد در دهه ۶۰ است. مشهدی زاده اصیلی که همه مردم او را با خاطرات استندآپ هایش در خندوانه و ماجرا‌های ننه علی و پدرش می‌شناسند. چونان که گویی از همان موقع تصویری کامل از پسرک شیطان مشهدی با آن لهجه دوست داشتنی اش، پیژامه آبی راه راه و نوستالژی‌های دهه جنگ پیش چشمان مردم است.
 
 
 
علی مشهدی از این برگ برنده لمس اتفاقات مشهد در دهه ۶۰ با پوست و گوشت و استخوانش به بهترین شکل در بیان جزئیات بهره برد تا اثری تأمل برانگیز را دست کم برای مردم مشهد بسازد. برگ برنده دوم مسعودی، جواد خواجوی و حمیدرضا حافظ شجری بودند. ۲ بازیگر بومی که از قضا با شخصیت‌های مشهور به واسطه حضور پردامنه در فضای مجازی و به ویژه اینستاگرام توانسته بودند پیش‌تر در میان جماعت مجازی باز برای خودشان نام و آوازه‌ای دست و پا کنند.
 
 
جواد خواجوی که خود بازیگر تئاتر است و با کلیپ‌های مجازی مشهوری، چون «دیشدری دیرین ماشالا» شناخته شده بود در «نوروز رنگی» بر محبوبیتش افزوده شد. او به بهترین شکل توانست نه تنها تیپ یک جوان مشهدی دهه ۶۰ را به تصویر بکشد بلکه با شناخت و درک جزئیات رفتاری از «جواد» داستان، یک شخصیت خلق کرد. حمیدرضا حافظ شجری یا همان «جعفر» داستان هم به واسطه فیزیک منحصر به فرد و شیرینی ظاهری و لسانی آن قدر مورد استقبال قرار گرفت که خیلی زود و در همان قسمت‌های اول مردم به سراغ بیوگرافی این بازیگر رفتند و در نهایت فهمیدند او پسر بچه نیست و جوانی ۱۸ ساله است که دچار نوعی بیماری روماتیسم مفصلی است.


 

فراز و فرود‌های «تلویزیون رنگی»

تمام داستان «نوروز رنگی» از وقتی شروع می‌شود که صادق آقا پدر خانواده به جای طلب از بدهکارش که برای او خانه ساخته است، یک تلویزیون رنگی به امانت می‌گیرد و قرار می‌شود اگر تا ۲۰ نوروز پولش را نگرفت آن تلویزیون را بفروشد و پول کارگرانش را بدهد. روایت سریال در اواخر سال ۶۶ است که تلویزیون رنگی به تازگی وارد خانه‌ها شده بود و در هر محله نهایت یک نفر تلویزیون رنگی داشت و رؤیا‌های کودکان و جوانان محل در قاب آن تلویزیون‌ها به تصویر کشیده می‌شد و هنوز «اوشین» خیابان‌ها را خلوت و همسایه‌ها را به خانه صاحب تلویزیون می‌کشاند.
 
«نوروز رنگی» که در ۲۰ قسمت تهیه شده تا چند قسمت اول که هنوز خانواده آقا صادق به مسافرت نرفته بودند و رابعه اسکویی در نقش مادر خانواده در کنار هادی عامل هاشمی در نقش آقاصادق حضور داشتند، پر از خرده اتفاقات جذاب بود که در پس آن پی رنگی از همدلی، صفا و صمیمیت مردم مشهد در دهه ۶۰ به تصویر کشیده می‌شد، اما با آغاز سفر و غیبت آن‌ها در سریال، داستان از فرازی که گرفته بود به فرود آمد. روایت زندگی مجردی جواد و دوستانش و اتفاقاتی که در غیبت خانواده برای آن‌ها رخ می‌دهد، آن قدر کشش ندارد که نیم بیشتر سریال با آن پیش برود. به نحوی که مخاطب هر شب دائم منتظر آن است که آقاصادق و اعظم خانم برگردند تا بلکه داستان دوباره جان بگیرد. کنار گذاشتن پدر و مادر و خواهران خانواده «نوروز رنگی» نه تنها یک خطای بزرگ از سوی نویسنده بلکه درست شبیه یک تعویض اشتباه بود که موجب توقف اوج گیری کار در هفته دوم نوروز شد.
 
آمار نشان می‌دهد «نوروز رنگی» در هفته نخست نوروز بالاتر از گاندو و هم بازی و بعد از «نون خ ۳» در جایگاه دوم پُربیننده‌ترین سریال‌های نوروز ۱۴۰۰ بوده، اما بعد از آن رفته رفته از میزان استقبال مردمی آن کاسته شده تا امروز در جایگاه چهارم باشد. با این همه «نوروز رنگی» نه تنها اتفاق خوب سیمای ملی در نوروز بود بلکه فرصتی مغتنم و طلایی برای معرفی مشهد و فرهنگ و آداب و رسوم مردمانش به مردم کشور بود که شاید تاکنون در دهه‌های اخیر تصویری به این وضوح از مردمان خطه خورشید در رسانه ملی نداشتند.
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.