میتوان گفت اتفاق تازهای نیفتاده، جز اینکه پای فروش کتابهای بیمایه و دزدی از گوشه و کنار خیابانها، پاساژها، نمایشگاههای کتاب و... به یک سایت مشهور و بهظاهر معتبر (دیجی کالا) باز شده است؛ با همان ترفند نخنما و قدیمی که در جاهای قبلی به فروش میرسیدند: تخفیفهای نجومی!
زهیر قدسی | شهرآرانیوز - میتوان گفت اتفاق تازهای نیفتاده، جز اینکه پای فروش کتابهای بیمایه و دزدی از گوشه و کنار خیابانها، پاساژها، نمایشگاههای کتاب و... به یک سایت مشهور و بهظاهر معتبر (دیجی کالا) باز شده است؛ با همان ترفند نخنما و قدیمی که در جاهای قبلی به فروش میرسیدند: تخفیفهای نجومی!
درحالیکه بازار رسمی فروش کتاب از لحاظ میزان فروش رونق گذشته خود را ندارد، شاهدیم که بازار جدیدی رشد میکند که جا دارد آن را بهتر بشناسیم و از راه و رسم آن باخبر باشیم.
بازار نشر را بهتر بشناسیم...
تاکنون نزدیک ۱۵هزار پروانه نشر در وزارت ارشاد به ثبت رسیده است که بیشتر این ناشران غیرفعالاند. طبیعی است که با این ناشران کاری نداریم!
خوب است بدانید در میان ناشرانی که به هر حال فعالیتی دارند، بیشترشان مشغول خدمات چاپ کتاباند. یعنی ناشرانی که بازاری برای عرضه کتابهای خود ندارند و فقط با سرمایهگذاری مؤلف کتابی را منتشر میکنند و آن را به مؤلف تحویل میدهند. این کتابها هم معمولا به بازار کتاب راه پیدا نمیکنند و دیده نمیشوند. با اینها هم کاری نداریم.
اندک ناشرانی وجود دارند که میتوانیم آنها را حرفهای بنامیم. شاید خوشبینانه حدود ۲۰۰ ناشر باشند. ناشرانی که برای تولید یک کتاب با مؤلفان و مترجمان حرفهای وارد گفتگو میشوند تا بتوانند در راستای مأموریتی که برای خود تعریف کردهاند، کتابهای ارزشمندی تولید کنند. پس از دریافت متن کتاب از مؤلف یا مترجم (ما در این پرونده با کتابهای ترجمه بیشتر کار داریم) برای تولید یک کتاب خوب و آراسته باید با ویراستار، صفحهآرا و طراح جلد و چاپخانه و صحافی و... روزها گفتگو و رفتوآمد داشته باشند و با کلی محاسبه و ملاحظه باید درباره شمارگان چاپ و قیمت کتاب تصمیم بگیرند. پس از تولید کتاب هم باید تلاش زیادی داشته باشند تا کتابشان بهدرستی معرفی و دیده شود. باید یک تیم حسابداری هم باشد که پیچیدگیهای مسائل مالی را (از بهای تمامشده هر کتاب تا هزینههای سربار) کنترل و محاسبه کند. درنهایت گروه فروش مسئولیت ارسال کتابها به دست مخاطبان را به عهده میگیرد. پس میبینید که برای تولید یک کتاب خوب، افراد زیادی درگیر کار میشوند و سرمایهگذاری و هزینه فراوانی انجام میشود. پس این سؤال مهم مطرح است که چگونه یک ناشر خوب با این همه هزینه میتواند کتابش را با تخفیفهای بالا بفروشد. پاسخ این است: بدون شک نمیتواند! سؤال دوم: پس این ناشران که کتابها را به ثمن بخس میفروشند چه کسانی هستند؟ برای پاسخ این سؤال بند بعد را بخوانید.
حالا گروه ناشران دیگری نیز وجود دارند که هیچ سهمی در تولید محتوای بازار نشر ندارند، اما بازار گستردهای را در اختیار گرفتهاند. ناشرانی که میتوانیم آنها را «ناشران سودجو» بنامیم. این ناشران با درنظرگرفتن اینکه چه کتابهایی به موفقیت رسیده است، دست به کپیبرداری میزنند. حالا اگر یکی از همین ناشران بخواهد به خودش زحمت بدهد، کتاب را به یک مترجم نابلد میسپرد که با توقع و هزینه مختصری آن را دوباره ترجمه کند. اگر این اندازه هم از اخلاق برخوردار نباشد، همان ترجمه بازار را با اندکی دخل و تصرف، فقط با تغییر «است»ها به «هست» و «میباشد»، به نام مترجمی فرضی چاپ میکند. جالب است که بارها دیدهایم ناشر برای مترجم خویش آنقدر اهمیت قائل نشده است که حتی نام او را روی جلد بیاورد. انگار کتاب خلقالساعه ترجمه شده یا نویسنده خارجی خود دست به ترجمه کتابش زده است! یا مورد دیگری که شاهد آنیم، کتابهایی است که تألیفیاند، ولی، چون روبرداری از تألیف میتواند دردسرساز شود، کتابی با عنوان مشابه چاپ میشود که در غفلت مخاطب از اینکه کتاب پیشرویش آن کتاب مشهور نیست، به فروش هم میرسد.
از چه کتابهایی صحبت میکنیم؟ این کتابها را چگونه بشناسیم؟
باید برای این محصول که ناشران گروه چهارم تولید میکنند، نامی برگزینیم تا راحتتر دربارهاش صحبت کنیم. درواقع ناچاریم اسمش را کتاب بگذاریم و به انتهای آن «الکی» را اضافه کنیم و درنهایت بگوییم: «کتاب الکی»!
بیشتر کتابهای الکی نه فقط هزینه ترجمه اندکی بابتشان صرف شده (البته اگر شده باشد!) که شاید به یک تایپیست مبتدی سپرده شده و پر از غلطهای املایی است که ویراستاری هم نشده است. انتخاب فونت نامناسب است و طراحی جلد در این حد است که ناشر بزرگوارش رو به خواهرزاده دبستانیاش میکند و میگوید: «داییجان! میتونی یک طرح جلد برای کتابم بزنی؟» خواهرزاده گرامی هم میپرسد: «چهجور طرح جلدی؟» و داییجان یک جلد از کتاب اصلی را میدهد دستش که از روی آن ایده بگیرد و این میشود که طرح جلد شباهت مسخرهای پیدا میکند به کتاب اصلی. شاید هم داییجان بخواهد خلاقانهتر عمل کند و چند جمله نامربوط درباره کتاب میگوید که درنهایت میشود یک طرح جلد مسخرهتر!
از این داستان فرضی که گرچه طنز است، اما فاصله چندانی با واقعیت ندارد هم که بگذریم، شاخصه کلی کتابهای الکی این است که بدقواره اند. حالا اگر کتابهای خوشقواره را زیاد ندیده باشیم، شاید اندکی کار برای مخاطب تازه کتاب دشوار باشد؛ بنابراین چند توصیه داریم:
کتاب را از ناشر و مترجم معتبر انتخاب کنید. همانطور که وقتی قصد خرید یک گوشی تلفن دارید، درباره زیر و بم امکانات و ویژگیهای گوشی تحقیق میکنید، برای انتخاب کتاب هم حساس باشید. با اندکی تحقیق میتوانید با شماری از ناشران معتبر آشنا شوید که اصول حرفهای تولید کتاب را رعایت میکنند.
با دوستان کتابخوان گفتگو کنید. کسی که نه فقط در شناساندن ناشران حرفهای میتواند کمکتان کند، بلکه میتواند شما را در این تصمیم یاری دهد که بین چند ترجمه که ناشران حرفهای عرضه کردهاند، هرکدام چه ویژگیهایی دارد و کدامین بهتر است.
از کتابفروشیها خرید کنید. همانطور که در خرید لوازم الکترونیکی به هر فروشندهای نمیتوان اعتماد کرد، تجربه متداول این است که کتابفروشیهای حرفهای کمتر قفسههای خودشان را با کتابها و ترجمههای ضعیف پر میکنند. میتوان به تحقیق و انتخاب و معرفی آنها اعتماد کرد. این روزها گشتوگذار در کتابفروشیهای شهر، فرصتی است برای معاشرت با کتاب و یافتن دوستان کتاب خوان که گفتگو با آنها بیشتر از هر چیزی شما را کتابشناس میکند.
گوگل کنید. از حق نگذریم با جستوجویی خوب میتوانید با نظرات مختلف درباره بهترین ترجمه یک کتاب آشنا شوید و تصمیم درستتری بگیرید.
بلاگرهای حرفهای کتاب را دنبال کنید. البته اگر ابتدای راه باشید، تشخیص این موضوع دشواریهای خودش را دارد. بین کسی که کتاب معرفی میکند و کسی که کتابهای خوب معرفی میکند و کتابشناس است، تفاوت وجود دارد که باید به آن دقت کرد.
همانطور که در این نوشته مطرح شد، روش کار ناشران غیرحرفهای دادن تخفیفهای نجومی است. هرگاه با تخفیفهای بالاتر از ۱۰ تا ۲۰ درصد روبهرو شدید، جا دارد مشکوک شوید. البته تخفیفهای نهادها و سازمانها میتواند استثنا باشد.
پس راهحل چندان هم سخت نیست! کافی است کتاب خوب را از ناشر خوب و با ترجمه خوب بخریم. آن وقت میتوانیم امیدوار باشیم روزی برسد که آگاهی و بینش ما در شناخت کتابها پایانی باشد بر این داستان غمانگیز.