گراهام بل خود را وقف ناشنوایان کرده بود، اما او درواقع هیچ کاری برای احساس ناشنوایان نمیکرد. کیتی بوث، در آخرین کتابش با عنوان «اختراع معجزه ها»، به همین بخش سیاه از زندگی و افکار الکساندر گراهام بل میپردازد.
عاطفه همایونی | شهرآرانیوز - کیتی بوث، زندگی نامه نویس، درباره گراهام بل اظهار نظر جالبی دارد: «معرفی گراهام بل به عنوان مخترع تلفن، مثل این است که بگویید آدولف هیتلر فردی گیاه خوار بود که زمانی بر آلمان حکومت میکرد!» الکساندر گراهام بل مدت هاست که از یک سو به دلیل اختراع تلفن و دستگاههای خارق العاده دیگر تحسین میشود و ازسوی دیگر به عنوان پیشگام برجسته گفتارگرایی (روش آموزش گفتار و لب خوانی به ناشنوایان) خوار شمرده میشود؛ جنبشی که ناشنوایان را برای یادگیری گفتار تشویق میکرد و مهمتر از همه، آنها را زیر فشار قرار میداد تا زبان اشاره را نیاموزند و از آن استفاده نکنند. مادر و همسر گراهام بل هردو ناشنوا بودند و او بی وقفه تلاش میکرد تا ناشنوایی آنها را عادی سازی کند. او امیدوار بود که آنها چنان هوشمندانه گفتار دیگران را بفهمند که گویی افراد را میشنوند. همچنین امیدوار بود که یاد بگیرند صداهای درست را تولید کنند و درنتیجه بتوانند راهی برای مقابله با این معلولیت آشکار بیایند.
بل در نیمه دوم زندگی اش، با علم اصلاح نژادی انسان آشنا شد که شاید یکی از ایدههای گمراه کننده درمیان ایدئولوژیهای دوران ویکتوریا بود. او هرگز طرفدار عقیم سازی ناشنوایان نبود. درواقع او با چنین شیوههایی مخالف بود، اما درعین حال تلاش میکرد افراد ناشنوا را متقاعد کند که با یکدیگر ازدواج نکنند، زیرا میترسید که آنها ناتوانی خود را به فرزندانشان منتقل کنند. بل چهرههای برجستهای ازجمله هلن کلر را تحت تأثیر دیدگاه خود درباره ناشنوایان قرار داد. کلر خودش را آن گونه که بل او را میدید، درک میکرد؛ یک انسان الهام بخش، اما بامعلولیت.
بل از همان کودکی به دنبال این بود که بفهمد بشر چگونه صداها را تولید میکند. او دستگاه مکالمهای ساخت که طیف وسیعی از واجها را تولید میکرد. او حتی سعی کرد گفتار را به سگش بیاموزد. بل همان طور که در تلاش بود تا شیوه تولید گفتار را درک کند، به اختراعات دیگری رسید؛ اختراع تلفن او را ثروتمند کرد، اما احساسی را در او برنمی انگیخت، زیرا آن را یک حواس پرتی از مسیر اصلی اش، اصلاح آموزش ناشنوایان، قلمداد میکرد. میبل هابارد، همسر بل، که بر اثر یک بیماری از کودکی ناشنوا شده بود، پس از یادگیری برخی گفتارها به کمک همسرش، توانست مهارتهای ارتباط کلامی را دوباره به دست آورد. همین موضوع بل را امیدوار کرد که درصورت آموزش صحیح، دیگران نیز میتوانند این مهارت را فراگیرند. بل خود را وقف ناشنوایان کرده بود، اما او درواقع هیچ کاری برای احساس ناشنوایان نمیکرد.
کیتی بوث، در آخرین کتابش با عنوان «اختراع معجزه ها»، به همین بخش سیاه از زندگی و افکار الکساندر گراهام بل میپردازد.
روش گفتارگرایی که بل بر آن تأکید میکرد، برای ناشنوایان یک فاجعه بزرگ به حساب میآمد. با وجود اینکه تعداد ناشنوایانی که بر گفتار تسلط دارند فراوان است، آنها نماینده کل جامعه ناشنوایان نیستند؛ استعداد تولید صدای دقیق، یک استعداد کم یاب است. علاوه بر این، آموزش شیوه گفتار به ناشنوایان، بسیار وقت گیر است و کسانی که درپی یادگیری این مهارت هستند، بناچار باید سایر حوزههای آموزش را نادیده بگیرند. ناشنوایان در محیطهایی که مخصوص این افراد است، به احتمال زیاد میتوانند ریاضیات و علوم و ادبیات را یاد بگیرند، درحالی که کسانی که با روش گفتارخوانی پیش رفته اند، سالهای زیادی از عمرشان را برای یادگیری چیزهایی شبیه به تلفظ کلمات صرف میکنند.
علاوه بر این، گفتارگرایی به طور ضمنی نوعی انکار نفس را به ناشنوایان میآموزد؛ اینکه افراد ناشنوا فقط زمانی ارزش دارند که بتوانند تاحدی شبیه به افراد شنوا باشند.
بسیاری از گفتارگرایان معتقد بودند که زبان اشاره باید در محیطهای گفتارخوانی ممنوع شود. به این ترتیب یادگیری زبان برای ناشنوایان، بسیار کند پیش میرفت. همان طور که بوث اشاره میکند، اگر یادگیری زبان برای انسان به تأخیر بیفتد، ذهن انسان به طور کامل رشد نمیکند. بسیاری از کودکانی که گفتارخوانی میآموزند، در دوران بسیار مهم یادگیری که انعطاف پذیری مغز آنها بسیار زیاد است، هیچ زبانی یاد نمیگیرند یا مقدار یادگیری شان بسیار کم است.
افزون بر این، با اینکه هیچ تردیدی وجود ندارد که ناشنوایان مسلط به گفتار، میتوانند ارتباطات گسترده تری برقرار کنند، بوث در تلاش است به این نکته اشاره کند که چنین افرادی لزوما خوشحالتر از کسانی نیستند که در جهان زبان اشاره ناشنوایان زندگی میکنند. نه تنها راهبرد آموزشی بل، تهدیدی برای نابودی فرهنگ زبانی و سنتهای ناشنوایان بود، بلکه عملی هم نشد. فقط حدود ۱۰ درصد افراد ناشنوا که آموزش گفتارخوانی دیده اند، در دنیای شنوایان به راحتی فعالیت میکنند. علاقه گراهام بل به ناشنوایان و شرایط آن ها، همان طور که همسرش نیز اشاره میکند، از روی انسان دوستی و برای راحتتر کردن شرایط زندگی آنها نبود، بلکه از یک علاقه افراطی برای آموزش گفتار به هر انسان و هر موجودی بود.
منبع: نیویورک تایمز