سهراب سپهری همیشه یک هنرمند بی ادعا بوده. بیش از چهار دهه از مرگ غم انگیز این شاعر اثرگذار میگذرد، اما او هنوز هم در بین اهالی ادبیات، به اندازه کافی، جدی گرفته نمیشود. غرض این نیست که بگوییم سهراب مهمترین شاعر معاصر زبان فارسی است، اما بدون تردید او یکی از چهرههای اصیل شعر فارسی در سده اخیر است که قدرش، چنان که باید و شاید، دانسته نشده است.
محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - شعر فارسی که با انقلاب ادبی نیمایوشیج به مسیر تازهای رهنمون شد، در قرن اخیر، چهرههای برجسته مختلفی را به خود دیده که هر کدامشان مشی منحصربه فرد خود را پیگیری کرده اند و ویژگی اصالت در آثارشان موج میزند. بزرگان شعر نوی فارسی هیچ کدام شبیه به دیگری نیستند و در بین آن ها.
سهراب سپهری همیشه یک هنرمند بی ادعا بوده. بیش از چهار دهه از مرگ غم انگیز این شاعر اثرگذار میگذرد، اما او هنوز هم در بین اهالی ادبیات، به اندازه کافی، جدی گرفته نمیشود. غرض این نیست که بگوییم سهراب مهمترین شاعر معاصر زبان فارسی است، اما بدون تردید او یکی از چهرههای اصیل شعر فارسی در سده اخیر است که قدرش، چنان که باید و شاید، دانسته نشده است.
سهراب سپهری در سال ۱۳۰۷ در کاشان متولد شد و اول اردیبهشت ۱۳۵۹، بر اثر بیماری، چشم از جان فرو بست.
از او آثار زیادی بر جای مانده که تنوع درخوری هم در آنها به چشم میخورد. سهراب یک نقاش برجسته بود و همین خصلت را به جهان شعر آورد. او دستی هم بر نوشتن و ترجمه داشت و فرد مطلع و باسوادی در زمانه خودش به شمار میرفت؛ اما اسیر ژستهای روشن فکری مرسوم آن روزگار نشد. در سبک شعر، پیرو نیمایوشیج بود و در چهارچوب شعر نیمایی واژهها را به خدمت خود درمی آورد؛ اما به لحاظ مضمونی، یک شاعر شیفته طبیعت و طرف دار صلح، عرفان، ارزشهای انسانی و فلسفه بود. محور اصلی آثار سهراب سپهری، در همین شعر معروفش خلاصه شده که «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید».
او شخصیتی تنها و آرام بود که از از هیاهوی روزگار خودش کناره میگرفت؛ کمتر در رویدادهای عمومی حضور مییافت و ترجیح میداد حتی اگر به دنبال تجربههای تازه است، سفرهای مردم شناسانه را در برنامه زندگی خود بگنجاند. سهراب بیش از هر چیزی شاعر زندگی و امید است که نقش مهم طبیعت در اشعارش نیز از همین نگاه امیدوارانه به جهان و شوق به زندگی کردن در روزگاری تازه ناشی میشود.
او معتقد بود انسان برای تبدیل شدن به موجودی بهتر، قبل از هر چیز، باید جهان را بهتر ببیند و به درک درست تری از پیرامونش برسد. بکرترین گزینه درباره انسان برای اندیشیدن هم طبیعت است که زیبایی هایش را بی دریغ به انسان هدیه میکند. تنها کاری که باید انجام دهیم، این است که طبیعت را گرامی بداریم و از دل همین نگرش لطیف به جهان، عشق ورزیدن به انسانها را هم سرلوحه کار خود قرار دهیم.
منش سهراب مبتنی بر سادگی و بی ادعا بودن است که ترجیح میدهد، به جای نصایح پیچیده و سنگین به مخاطب، او را به اندیشیدن و نگاه تازه دعوت کند. آثار مکتوب سهراب نیز در مجموعه ارزشمند «هشت کتاب» گردآوری شده که بخشهای قدرنادیده در آن فراوان است. از بخت بد، جامعه روشن فکری امروز ایران به شاعرانی که به عمد ساده میسرایند و بی ادعا به مضامین انسانی میپردازند، چندان اقبالی ندارد. با این حال، سهراب سپهری همواره شمایل یک نسل امیدوار و شایق به زندگی بوده و نامش در تاریخ ادبیات ایران ماندگار خواهد بود.