انگار دخترک میداند قرار است با این اتفاق چه سرنوشتی برایش رقم بخورد و مانند ابر بهار گریه میکند. اتاقهای دادگاه پر از اسباببازی، دفتر نقاشی و مدادرنگی است. قاضی قبل از هر صحبتی درباره پرونده، سعی میکند با بازی بچه را آرام کند. گریههای دخترک حالا به هقهق بدل شده است و اسباببازیها برایش جذاب نیستند، اما کمکم با صحبتهای قاضی نرم میشود.
سعیده آل ابراهیم | شهرآرانیوز؛ راهرو متصل به اتاق لبخند پر از نقاشیهای کودکانه است که نمیتوان بهسرعت از آن عبور کرد. رنگها بین پروانههای روی دیوار موج میزنند توی چشم آدم. زنی ناآرام در حالی که روسریاش به عقب کشیده است دست فرزندش را میگیرد و داخل میشود. چشمم به صندوق نظرات میافتد که با گلهای نرگس سفید و رز قرمز تزیین شده است و کاغذی روی آن چسباندهاند با این مضمون که «نظرات شما حتما خوانده میشود». درست روبهروی اتاق، زیارتنامه امینا... روی چوب نقش بسته و در ابعاد ۲ در یک متر به دیوار نصب شده است. یک گوشه از آن اشاره شده است که این اثر هنر دست یک کودک کار است. سرباز جلو در نه دستبند دارد نه افشانه. از اتاق لبخند صدای خنده دختربچهای میآید. چشمها زودتر وارد اتاق میشوند. یک گوشه وسایل بازی شبیه همه آنهایی که در مهدهای کودک رنگبهرنگ پیدا میشود دیده میشود. کودک تلاش میکند روی اسب قرمزرنگش پاها را تکان دهد. زن آرام نشستهاست و روسری ژولیدهاش حالا مرتب است. قدمها را آهستهتر برمیدارم تا ببینم این مجتمع قضایی با نگاهی نو چقدر توانسته است برای زنان و کودکان اثرگذار باشد.
روی صندلی نشسته و سرش را به دیوار تکیه داده است. یک پا را روی پای دیگرش انداخته است. هر چند ثانیه سینه پایش را به زمین میکوبد. انگار که پدالی زیر پایش هست که مدام باید آن را بفشارد. بیقرار است و ساعت مچیاش را از جلو چشمانش دور نمیکند. بهراحتی میتوان حدس زد که زمان برایش دیر میگذرد. به ساعت من، ۲۰ دقیقه و به ساعت دل یک مادر نمیدانم چهقدر طول میکشد تا دختر کوچکش در آغوش پدر به دادگاه میآید. این جلسه قرار است تکلیف روشن شود که بچه قرار است پیش کدامیک از والدین بماند. انگار دخترک میداند قرار است با این اتفاق چه سرنوشتی برایش رقم بخورد و مانند ابر بهار گریه میکند. اتاقهای دادگاه پر از اسباببازی، دفتر نقاشی و مدادرنگی است. قاضی قبل از هر صحبتی درباره پرونده، سعی میکند با بازی بچه را آرام کند. گریههای دخترک حالا به هقهق بدل شده است و اسباببازیها برایش جذاب نیستند، اما کمکم با صحبتهای قاضی نرم میشود. بعد از پایان جلسه، انگار آدمهای دیگری از این اتاق بیرون آمدند. خبری از چشمهای خیس دختر نبود و حال خوش پدر و مادر هم از آرامششان پیدا بود. قرار شده بود دوباره کنار هم و زیر یک سقف، رؤیاهای خود و بچهشان را دنبال کنند.
دنیای کودکانه در دل دادگاه
در هرکدام از اتاقهای دادگاه، گوشهای از اتاق باب دل کودک فضاسازی شده که بیشتر به سلیقه قاضی و با هزینه شخصی او تأمین شده است: میز و صندلیهای رنگی همقدوقواره جثه کوچک بچهها و روی آنها کاغذ و مدادرنگی هم هست تا در زمان رسیدگی به پرونده، کودک رؤیای ذهنش را روی کاغذ پیاده کند. البته وسایل بازی هم در کنار میز و صندلی هست تا اگر خسته شد، بازی دیگری را امتحان کند. دیوارهای سفید مجتمع از همان ابتدا میزبان نقاشیهای کودکان هستند و رنگ و لعابی به خود گرفتهاند. هر کدام از نقاشیها با خود دنیایی حرف دارد بهویژه به این علت که بچهها در یک جمله حرف دل یا آرزویشان را هم کنار نقاشی با خط خود هر طور که بلد بودهاند حتی با غلط املایی نوشتهاند.
یکی از بچهها روی در خانهای که میان یک باغ کشیده و ابرهای آبی در کنار خورشید تابان، آسمان بالای سر آن را پوشاندهاند، نوشته است: «من دوست دارم خانه داشته باشیم که من برای خودم اتاق داشته باشم.» دختر دیگری خودش را در کنار مادرش با چادر و سجاده نماز کشیده و بالای آن نوشته است: «خدایا ما را نجاد (نجات) بده.» کودک دیگری خانهشان را با نمای آجری در کنار یک خودرو قرمز و درخت آلبالو کشیده و جملهاش این است: «قول میدهم که پسر خوبی باشم.»
قضات این مرکز در یک ماه شاید به ۱۵۰ پرونده رسیدگی کنند و ممکن است برخی جلسات دادرسی بیش از ۲ ساعت طول بکشد، اما در هنگام رسیدگی به پرونده، حواسشان به کودکان هم هست. در صورتی که پرونده کودکآزاری بوده و به صحبت با کودک نیاز باشد، قاضی برای ارتباط گیری بیشتر، با کودکان همبازی میشود.
اتاقی با خوراکیهای رنگارنگ برای بچهها
اتاقها در این مجتمع اسامی دلنشینی دارند مانند اتاق لبخند. این اتاق هم مختص کودکان است. اینجا برای کودکانی که برخی اوقات گرسنه کشانکشان به دادگاه میآیند، خوراکی وجود دارد. ضمن اینکه شیرخشک، شیشه، پوشک و ... برای مادرانی که نوزاد دارند نیز قابل استفاده است و بازهم وسایل بازی برای بچهها مهیاست. کمدها صورتی و قرمز و دیوارها طرح و نقش رنگینکمان دارند تا کودکانی که از احساسات ناخوشایندی مانند ترس، خشم، قهر، اضطراب و ... در خود مچاله شدهاند، در این فضا از دغدغههایی که بزرگتر از دنیای آنهاست فاصله بگیرند.
جدا از کودکان، برای افرادی که به هر دلیلی پروندهشان قرار است در این مرکز رسیدگی شود هم شرایطی در نظر گرفته میشود تا کمتر کلافه یا خسته شوند، زیرا به گفته کارشناسان این مرکز، فردی که گذرش به اینجا میافتد، به قدر کافی مشکلات روی هم فشرده شده دارد و چیزی نمانده است ظرفیتش لبریز شود. این را میشود از نام واحدهای مددکاری که روی تابلوها با مددکاری شوق، مهربان و امید مشخص شده است، متوجه شد. واحد مددکاری این مجتمع به دلیل اینکه اولین جایی است که مددجو وارد آن میشود، اهمیت بسیاری دارد، زیرا در برخی موارد مددجویان به دلیل فشار مشکلات زندگی، عصبی و سردرگم هستند و این مددکاران هستند که باید با مهربانی و روشهای روانشناسی، فرد را آرام کنند تا صورت مسئله را برایشان شرح بدهد و اینجا را امن بدانند.
بیشتر افرادی که این مرکز میآیند، پرونده دارند، اما تعدادی از افراد از طریق اورژانس اجتماعی به این مرکز ارجاع داده میشوند یا بعضیها خودشان متوجه میشوند چنین مرکزی وجود دارد و برای رفع مشکل به آن مراجعه میکنند. از نمونه پروندههایی که در اینجا رسیدگی میشود، میتوان به خانوادههایی اشاره کرد که شرایط نگهداری بچهها در آنها خوب نیست، زیرا پدر و مادر اعتیاد دارند و بچهها وضعیت معیشتی و امکانات رفاهی درستی ندارند. بهناچار دستفروشی یا ضایعات جمع میکنند. در چنین شرایطی بچهها از خانواده جدا و به مراکز بهزیستی منتقل میشوند. ضمن اینکه از طریق واحد اورژانس اجتماعی، پدر و مادر به کمپ ترک اعتیاد فرستاده میشوند تا در صورت بهبود شرایط زندگی، کودکان به آغوش خانواده بازگردند.
در این بین، پروندههایی هم پیدا میشود که رفع مشکلات آنها یکباره ممکن نیست و زمان زیادی میبرد مانند نمونهای که مددکار برایمان میگوید: «نوجوانی که به دلیل اعتیاد مادر چند بار از خانه فرار میکند و هر بار از طریقی به مراکز بهزیستی ارجاع داده میشود و بعد از مدتی توسط مادر ترخیص میشود، اما به دلیل اینکه مشکل این نوجوان حل نشده بود، سومینبار نیز اقدام به فرار از خانه کرد و اینبار اجازه ترخیص نمیدهیم تا زمانی که شرایط بهبود یابد. ضمن اینکه بچه دچار بیشفعالی و تحت درمان است.»
«سایهبان مهر» نام تابلوی سردر اتاقی است که با حضور ۲ نماینده از مؤسسات خیریه، بعد از پیگیری، از برخی مراجعهکنندگان این مرکز که از نظر اقتصادی شرایط مساعدی ندارند، حمایت مالی میکنند. «سایهبان عدالت» نیز اتاقی است که به صورت غرفه غرفهجدا شده است و وکلا برای مراجعهکنندگان گرفتار، راهگشایی میکنند. یکی از مسئولان آنجا میگوید: «هنوز هم هروقت بخواهیم برای یکدیگر خیر و خوبی بخواهیم، میگوییم امیدواریم هیچوقت گذرت به کلانتری و دادگاه نیفتد، اما گاهی در دنیای پیچیده این روزهایمان، گرههایی کور میشوند که با دندان هم نمیتوانیم آن را باز کنیم و گذرمان به دادگاه میافتد؛ بنابراین وجود چنین دادگاهی که با ورود به آن حس آرامش و امنیت پیدا کنیم، امید به روزهای خوب در راه مانده را برایمان تازه میکند.»
بازیدرمانی برای استعدادیابی کودکان
یک، دو، سه، چهار و ... درست ۲۲ بچه قد و نیمقد با ماسکهایی که این روزها روی لبخند دلنشین آنها را پوشانده است، روی صندلیهای رنگیای که در فضای باز حیاط چیده شده است کنار هم نشستهاند. با راهنمایی مربیان، نقاشی میکشند و کاردستی درست میکنند. بچهها همه تمرکزشان روی نقاشی و بازیهاست. با دقت صحبتهای مربی را گوش میدهند و اجرا میکنند. همه این بچهها از مرکز شبهخانواده بهزیستی آمدهاند. شاید ظاهر برنامه یک سرگرمی ساده و خوشحالی برای بچهها به نظر بیاید، اما در واقع قرار است از دل نقاشیهای بچهها کارشناسان شکلات ریشهای را پیدا کنند و برای آینده آنها استعدادیابی شود.
مریم اکبری، مدیر دفترکل دادسرای ناحیه ۵، با اشاره به اینکه سلسله جشن حقوقی کودکان از ابتدای شروع به کار مرکز، انجام میشود، اظهار میکند: این برنامه با هدف شناخت وضعیت کودکان در مراکز بهزیستی توسط روانشناسان طی بازیدرمانی اجرا میشود.
هر کدام از بچههایی که به اینجا میآیند برگهای شامل مشخصات، نقاشی و بازیهایی که انجام دادهاند دارند تا بعد از آن بتوان کار کارشناسی مختص هر کودک را انجام داد. اکبری معتقد است وجود چنین برنامهای و حضور مربیانی که از قبل با کودکان آشنا نیستند، کمککننده است، زیرا مربیانی که در مراکز از بچهها نگهداری میکنند، شاید آنقدر درگیر کارهای روزمره بچهها باشند که نتوانند به موضوع دیگری بپردازند و گاهی یک مادر هم نمیتواند استعداد کودکش را کشف کند، اما در واقع این مربیان بیرون از گود قرار دارند و میتوانند منطقیتر نظر بدهند.
وی با بیان اینکه تمام بازیهایی که بچهها انجام میدهند، هدفمند است. ادامه میدهد: بعد از کارشناسی، زمانی که استعداد بچهها مشخص شد، به مراکز نگهداری آنها نامه میزنیم که برای هر بچه چه کاری انجام شود و پیگیر این مطالبات نیز هستیم.
این مرکز سعی میکند از هر طریقی پلی برای ارتباط با بچهها بزند. شکلاتها را در بستهبندیهایی برای هرکدام از بچهها در نظر گرفتهاند که تلفن و نشانی مرکز در آن هست. اکبری ادامه میدهد: به بچهها توضیح میدهیم که هر زمان خواستهای دارند یا حتی دلخوریای از مرکز نگهداریشان دارند، میتوانند با ما در میان بگذارند. جدا از این، صندوقی در مرکز با عنوان «با من حرف بزن» وجود دارد که بچهها برایمان نامه مینویسند. ضمن اینکه در نظر گرفتیم شاید نوشتن نامه برای بچههای هفت یا هشت ساله سخت باشد. هماهنگ کردهایم که افرادی به غیر از مربیان آنها نامه را برایشان بنویسند تا بچهها راحت با ما صحبت کنند.
ابزار مهمی برای مشارکت خیران
«مجتمع شناسایی و کاهش آسیبهای اجتماعی شوق زندگی» جایی برای کسانی است که بهاصطلاح از اینجا رانده و از آنجا مانده شدهاند، یعنی همه امکانهای موجود برای رفع مشکلشان را از دست دادهاند و اکنون نیاز دارند فردی دلسوز و البته متخصص راهی پیش پایشان بگذارد و قانون تصمیم درستی برایشان بگیرد. این مرکز میان یک بوستان و در دل فرهنگسرای قرآن و عترت در خیابان خواجهربیع قرار گرفته است. افرادی که گذرشان خواهناخواه به این مجتمع میافتد، پیش از رسیدن به آن، از میان درختان و بوتههای سبزرنگی عبور و چند نفس عمیق میهمان ریههایشان میکنند.
نزدیک در ورودی مرکز، خودرو اورژانس اجتماعی آمادهباش است که هر زمان لازم شد، برای مداخله در مأموریت اعزام شود. در این مجموعه از سر و صداهای رایج در مقابل مراکز قضایی خبری نیست. در سالنها همهمه است، اما ناشی از درد دل کردن افراد با یکدیگر است تا زمانی که نوبت به آنها برسد. هرکدام از اتاقهای دادرسی با شماره شعبه مشخص شدهاند و قاضیها مشغول صحبت با مددجویان درباره جزییات پروندهشان هستند. گروههای هدف این مجتمع کودکان، زنان، معلولان، سالمندان و به طور کلی خانوادههای آسیبدیده هستند که به هر طریقی در معرض آسیب قرار دارند یا وضعیت خوبی ندارند. این گروه هدف روی یکی از دیوارهای مجتمع طراحی شده است.
این مرکز از آذرماه سال گذشته شکل گرفت. شهردار مشهد نیز در واکنش به شکلگیری آن گفته بود: «عملیاتی شدن این مرکز ابزار مهمی برای شناسایی نقاط حساس و موردنیاز برای ورود و مشارکت خیران فراهم آورده است.» یکی از منافذ ورود خیران به این مرکز قیم افتخاری است. بخشی از پروندههایی که در این مرکز رسیدگی میشود مرتبط با کودکانی است که سن و سال کمی دارند یا اینکه محجور هستند به این معنا که هنوز قدرت تصمیمگیری ندارند. به همین دلیل، برای این کودکان از خانواده یا فامیل قیمی انتخاب میشود، اما در صورت نبود چنین فردی در فامیل، از قیم افتخاری که فردی بیگانه، اما وارد به مسائل حقوقی است برای کمک به پرونده کودک استفاده میشود.
نکته برجسته این مرکز در نظر گرفتن اولویت و اهمیت حضور کودکان است. در اینجا سعی شده است فضا طوری باشد که کودکان از افکار خاکستریای که به دلیل مشکلات خانوادگی مانند کودکآزاری یا اختلاف بین والدین و ... با آنها روبهرو هستند، رها شوند و به جای اینکه دنبال پدر و مادر خود از این اتاق به آن اتاق بروند یا حرفهای بزرگانهای را که خیلی هم از آن سر درنمیآورند، اما دلشان را میرنجاند گوش بدهند، غرق در دنیای کودکی خود باشند. به دلیل همین سبک و سیاق، این مرکز در کشور نظیر ندارد و حتی برخی سبک آن را مانند دادگاههایی در خارج از کشور دانستهاند. دکتر محمود عباسی، معاون وزیر دادگستری، در بازدید از این مجتمع، نوع نگاهی را که موجب همدلی و نزدیکی مجموعههای فعال حوزه کودک در این مرکز شده است بینظیر دانست. تحول و تفاوت اصلی این مرکز در نوع نگاه به مراجعان آن است که بیشتر کودکان محجور و زنان آسیبدیده هستند و نگاه کارکنان این مجموعه به آنها حمایتی است.
از طرفی، ساختار این مرکز میتواند فضایی برای تعامل همه فعالان حوزه کودکان و زنان باشد تا با همفکری، مشکلات موجود را کاهش دهند.
از مجتمع خارج میشوم و آرزو میکنم روزی این مجموعه یکی از مکانهای خلوت مشهد باشد و زنان و کودکان آسیبدیده شهر سروسامانی بگیرند و مشکلاتشان حل شده باشد.