روایت شهرآرا از کسبوکار بازاریهای مشهد که در تنگناهای اقتصاد و کرونا همچنان به «الکاسب حبیب ا...» باور دارند.
مصطفی توفیقی | شهرآرانیوز؛ کمی زمان را برگردانیم به عقب، به روزهایی که هنوز به وقت باران، کوچهها بوی خاک نم زده میگرفت و دیوارها نفس میکشیدند، وقتی سردر خانهها این جمله نقش بسته بود: «یدا... فوق ایدیهم» و بالای غرفههای کسبه و پاچالها مینوشتند: «الکاسب حبیب ا...»، مینوشتند لابد، چون باور داشتند، هم آن کاسبهای حلال خور و هم آنهایی که نان سفره و قوت غالب و جامه تنشان را از دست این رفقای خدا میگرفتند.
«الکاسب حبیب ا...» فقط یک لفظ نیست که برگردی و بگویی: «هه! کاسب هم کاسبهای قدیم!». این دو واژه نص کلام پیامبر خدا (ص) است که کسب و کار برای تأمین معاش همسر و فرزند را همان جهاد برای خدا میدانست، جهادی که نه راه و رسمش کهنه میشود و نه جهادگرانش تمام میشوند.
تا «بازار» و «بازاری» هست، راه محبت و دوستی خدا از طریق کسب حلال هم گشوده است، و هنوز هم هستند جهادگرانی که لباس رزمشان، جامه کسب و کار آن هاست و سربند جهادشان، دعای زائران و مجاوران امام رضا (ع). در روزهای دشوار اقتصادی و اجتماعی که نابسامانی اقتصادی و شیوع بیماری کرونا، نفسهای بازار و بازاریها را بند آورده است، به میان مردم و کاسبانی رفته ایم که هنوز ته دلشان به «الکاسب حبیب ا...» باور دارند. از آنها درباره رفتار بازاریها و تأثیر کسب و کار حلال بر زندگی اجتماعی شان پرسیده ایم.
دهانی شیرین به صلوات و نان حلال
خاطره تعریف کردنهای اطرافیان از کهن مردی در محله طلاب که هنوز با سلام و صلوات، سوزن به خیاطی میزند و موقع دوخت و دوز لباسهای همشهریها صلوات از دهانش نمیافتد، من را به کارگاه کوچک خیاطی حاج خلیل میرساند. حاج خلیل که پیشوند نامش «حاج» را نه از زیارت کعبه، که از دهان مردم گرفته و هیچ وقت توان مالی اش به سفر حج نرسیده است، خودش این صفت را خیلی هم بی راه و بی دلیل نمیداند و میگوید: «برو طواف دلی کن که کعبه مخفی است بابا جان!» و ادامه میدهد: «مهم این است که خدا و خلق خدا تو را چطور میبینند، وگرنه کعبه فقط یک سنگ نشان است که ره گم نشود.»
حاج خلیل را نه تنها به انصاف زیاد و مزدکم گرفتن از مردم میشناسند، بلکه مردم محل میگویند بعید است کسی در محله آنها دچار مشکلات و تنگناهای روزگار بشود و گذارش به پیراهن دوزی حاج خلیل نیفتد. یکی از اهالی محل که هنگام گفت وگوی ما با آقاخلیل برای گرفتن پیراهنش به حجره پیرمرد موسفید محل آمده است، میان گفت وگوی ما میآید که: «توی این کوچه یک نفر هم پیدا نمیکنید که لااقل یک بار گره کارش به دست این آقا سید ما باز نشده باشد. حلال مشکلات محل است. از نان شبش میزند که کار مردم راه بیفتد.»
از خلیل آقا درباره وضعیت معاشش میپرسم و اینکه در این گرانیها چطور با مشتریهایی که معمولا دست پری ندارند کنار میآید. میگوید: «روزی را خدا میرساند باباجان. مگر ما سلامتی و نفس کشیدنمان را از مردم داریم که روزی مان را از آنها داشته باشیم! مردم وسیله اند که اوستاکریم به ما نگاه بیندازد، حالا گاهی با رزق حلال، گاهی با دعای خیر. مهم این است که آن بالایی هوایت را داشته باشد.» البته نشان عقیده حاج خلیل فقط در حرفها و ناصیه اش خلاصه نمیشود. او از همین حجره مختصر، هم خانه خودش را دارد و هم مغازه را، و هم چندتا نوه قد و نیم قد که با فرزندان او سر سفره اش مینشینند و نان از سفره روزی او بر میدارند.
روزی حلال، کلیدواژه دوستان خدا
کلیدواژه مشترک صحبتهای آقاخلیل و همه آقاخلیلهای دیگر شهر، احتمالا یک واژه است: «روزی». آدمهایی مثل خلیل آقا، هر جای شهر و در هر لباس و جایگاهی باشند، باور دارند «روزی را خدا میرساند»، پس بیشتر از اینکه هم و غم خود را روی کسب درآمد «زیاد» بگذارند، وقتشان را صرف «روزی حلال و بابرکت» میکنند. از این دست کاسبهای «حبیب خدا» در هر جای شهر پیدا میشوند؛ کافی است چشم بگردانیم بین حجرههای محلههای شهرمان تا لبخندهای مهربانی را کشف کنیم که قصدشان نه فریب دادن شهروندان و خالی کردن جیبشان، که سهیم شدن محبت و روزی شان با شهروندان از طریق انصاف و مراعات حال مردم است.
سعیدآقا فروشنده میان سال سوپرمارکتی در یکی از محلههای قاسم آباد است که بیش از آنچه به مردم میفروشد، طریقه خرید و فروش اوست که مردم را به سمت دکانش میکشاند. بالای پاچال او نوشته است: «به حد توان نسیه داده میشود.» او به شهرآرا توضیح میدهد که این نوع برخورد با مردم را از پدرش به ارث برده است و به وصیت و تأکید پدر مرحومش با مردم به رواداری رفتار میکند.
از او میپرسم که در این اوضاع اقتصادی بازار، این طور گشاده دست و گشاده رو بودن، احوال خود او را تهدید نمیکند؟ جواب میدهد: «خود خدا میگوید قرض دادن به مردم، قرض الحسنه دادن به خداوند است و خودش هرچه را قرض بدهید یا انفاق کنید، ده برابر به شما بر میگرداند. اگر اعتقاد داشته باشیم، از هر زاویهای نگاه کنیم، از معامله با خدا پشیمان نمیشویم.»
انصاف با مردم، صدقه سلامتی جان
محمد رضوی، شهروند دیگری که در یکی از محلات مرکزی مشهد نانوایی دارد، روی برگهای نوشته است: «اگر پول ندارید، میهمان ما هستید.» از او میپرسم که آیا مطرح کردن چنین مسئلهای در محیط کسب و کارتان موجب سوء استفاده برخی افراد و کاسته شدن از درآمدتان نمیشود؟
میگوید: «هر کسی مسئول کار خودش است. من صدقه سلامتی خودم و خانواده ام را در این میبینم که تا حد امکان اگر گرسنهای گذرش به نانوایی ما افتاد و پولی نداشت، گرسنه از اینجا نرود. برای حفظ آبروی مردم هم همیشه چند نان برای این افراد سر میخ میگذاریم و آنهایی که مهمان دائمی ما هستند، خودشان میدانند و بر میدارند و سؤالی هم نمیپرسیم که خجالت زده نشوند. کم پیش آمده کسانی از حق این محرومان سوءاستفاده کنند و با داشتن مکنت مالی، وجه نان را نپردازند؛ آنها باید پیش وجدانشان و خدای خودشان جواب پس بدهند.»
یا رب نظر تو برنگردد
در گزارش میدانی از مناطق شهر، با دهها مورد این چنینی فقط در چند روز روبه رو میشویم: میوه فروشی که بخشی از میوه هایش را آخر شبها و بعد از تعطیلی مغازه در کیسههای پلاستیکی مرتب و تمیز برای محرومان زیر درخت میگذارد، میوه فروشهایی که قیمت میوه را تنها کمی بیشتر از قیمت میدان بار عرضه میکنند، فروشندههایی که اقلام غذایی و... را با قیمت خریدشان تعریف میکنند و نه با قیمتهای هر روز در حال افزایش بازار؛ از جمله آقا رضا در محله مصلای مشهد از آن کاسبهای «حبیب خداست» که به قول مشتریهای فراوانش تا زمانی که یک محصول تمام نشده و بار جدید نیاورده، بار قبلی خود را بر اساس همان قیمت خرید قبلی اش نرخ گذاری میکند.
از آقا رضا میپرسم: «اینکه به قیمت قبل میفروشید و به قیمت جدید خریداری میکنید، موجب ضرر و زیانتان نمیشود؟» جواب میدهد: «تا ضرر و زیان را چه ببینی؟ من محصول را به هر قیمتی بخرم سود حلال خودم را در فروش آن لحاظ میکنم؛ و اگر بعدا گرانتر بخریم، طبیعتا گرانتر هم به فروش میرسانیم. این طوری هم سود خودمان را داشته ایم، هم بیشترین مشتری را داریم، و هم مردم راضی و خوشحال اند؛ و از همه مهمتر اینکه امیدواریم خدا هم از ما رضایت داشته باشد و نظرش از ما برنگردد.»
کسب حلال، تضمین آرامش جمعی
درباره آثار اجتماعی «کسب حلال» با رضا نورمحمدی، کارشناس ارشد جامعه شناسی شهری، گفتگو میکنیم. نورمحمدی معتقد است: «آنچه روابط و بافت اجتماعی محیط شهری را شکل میدهد، درنهایت آدمها و باورهایشان است. بدیهی است وقتی در جامعهای شهری مردم به یکدیگر رأفت بیشتری نشان دهند و به یکدیگر به دیده مودت نگاه کنند، حال آن جامعه نیز بهتر خواهد بود.»
نورمحمدی همچنین درباره آنچه «پروپاگاندای مصرف گرایی» مینامد، با انتقاد از دولت و بخش خصوصی و رسانهها در ترویج و ستایش عرضه کنندگان «لوکس و لاکچری» به جای تولیدکنندگان و فروشندگان باانصافی که با کاهش هزینههای جانبی و مصرفی خود، خدمات و محصولات باکیفیت را ارزانتر ارائه میکنند، دلیل عمده توجه نشان ندادن این نهادها به الگوی «کاسب حبیب خدا» را منفعت طلبی این نهادها میداند و معتقد است آنچه جامعه امروز در حوزه ترویج کسب حلال نیاز دارد، نشان دادن بیشتر این الگوها به جامعه شهری در مقابل الگوهای پررنگ و لعاب مصرف گرایی است.
بازار بی قید و بند، زمینه ساز بی اعتمادی
نسرین مقامی، روان شناس، نیز یکی از دلایل نامساعد بودن روحیه فردی و اجتماعی شهروندان در شرایط کنونی را نبود تعادل و سامان یافتگی در بازار و اقتصاد میداند و میافزاید: «جدای از آسیبهای روانی ناشی از گرانیهای هرروزه اقلام مصرفی شهروندان و تناسب نداشتن آن با میزان کار و تلاش و درآمد آن ها، آنچه در حرفهای مراجعان به روان شناسان و حتی در گفتگوهای روزمره مردم مشهود است، آسیبی است که به دلیل رعایت نشدن حال شهروندان توسط برخی کسبه و تجار، به اعتماد آنها به بازار خورده است.
درواقع بیشتر مردم دیگر قبول ندارند که کاسب حبیب خداست، و بدتر آنکه این بی اعتمادی شدید در مواجهه روزمره شان نیز توسعه مییابد و گاه به درون خانوادهها نیز کشیده میشود. آقا یا خانمی که در طول روز کاری خود بارها احساس رودست خوردن، مورد سوء استفاده قرار گرفتن و از دست دادن مال خود را دارد، وقتی به خانه میرسد، مجموعهای از اوهام و بدبینی نسبت به جامعه را در خود جمع کرده است.»
الکاسب حبیب ا...، الگوی ضروری جامعه
احمد فهیمی، تحلیلگر بازار، نیز به شهرآرا میگوید: «متأسفانه تقویت بازارهای محلی و آن بخش از بازار که اعتقاد قلبی به «الکاسب حبیب ا...» دارند، مدت هاست که از برنامه دولت و رسانهها کنار گذاشته شده و به طور جدی در دستور کار نبوده است. بدتر از آن اینکه این اقتصادهای محلی و خرد نه تنها حمایت نمیشوند، بلکه در برابر ماشین اقتصاد مدرن و مظاهر سرمایه داری به تدریج تضعیف میشوند، و بسیار دور از واقعیت است که در برابر تضعیف اقتصاد این بازار (که به خودی نیز قدرت چندانی ندارد) انتظار داشته باشیم ارزشهای معنوی و وجدانی آن همچنان پایدار بماند.»
این کارشناس اقتصادی معتقد است یک راه حفظ و احیای ارزشهای سنتی بازار مشهد، اهمیت دادن به این قشر از بازار با قرار دادن مشوقهای اجتماعی و اقتصادی است. وی از جمله این مشوقها به اختصاص دادن یارانههای دولتی و وامهای بدون بهره برای رونق کسب و کار حلال محلی و همچنین تشویق کسبه خوش نام و به اصطلاح حلال خور ازطریق انواع مشوقها اشاره میکند و معتقد است مدیران اقتصادی به ویژه مدیران محلی باید برای رسیدن به الگوی اقتصاد پویای اسلامی، حفظ این ارزشهای اقتصادی در بازارهای خرد و محلی را به اولویت کاری خود تبدیل کنند.