امیری | شهرآرانیوز، «روایت بازگشت» اثر هشام مطر، نویسنده اهل لیبی، زندگینامهای است که از زندگینامه و خاطرهنگاری فراتر رفته است. این ناداستان بلند که برنده جایزه ۲۰۱۷ پولیترز نیز شده و سال ۹۷ مژده دقیقی آن را ترجمه و نشر نیلوفر روانه بازار کرده است، درعینحال که به وقایع حکومت قذافی و پس از سرنگونی آن میپردازد و رخدادهای تاریخی را بیان میکند، جذابیت و تعلیق رمان و داستان را نیز در خود دارد؛ این معجونی است از روایت و قصه و تاریخ که در دست مخاطب قرار میگیرد.
«روایت بازگشت» ماجرای سفر هشام مطر است برای بازیافتن پدرش که از مخالفان سرسخت حکومت قذافی بود و ۳۳ سال پیش از سوی این حکومت دستگیر شد و این تصویر را برای همیشه در ذهن خانواده گذاشت که پدر در یکی از سلولهای زندان ابوسلیم زنده است.
روایت از همانجا آغاز میشود که هشام مطر پس از ۳۳ سال تبعید، به زادگاهش لیبی بازمیگردد تا پدر را بازیابد. هشام مطر این روایت واقعی از جستوجوی خود برای پیداکردن پدر را با کلماتی زنده و درعینحال پر از حسهای انسانی نوشته است.
روایت بازگشت در اصل روایت سفر و حسرت و تبعید است؛ سفر به لیبی پس از ۳۳ سال تبعید، سفر به سرزمین اجدادی برای یافتن پدری که ناپدید شده است. نویسنده در این سفر حسرتی بزرگ را روایت میکند. حسرت ازدستدادن ناگهانی پدر، حسرت دیدار دوباره، حسرت قدرندانستن زمانهایی که پدر بود و این حسرت در سطربهسطر «روایت بازگشت» با آدم حرف میزند.
«چیزی که مرز میان زندگی و مرگ را به مراتب پیچیدهتر کرده این است که نمیدانم هستی پدرم کی پایان یافته است. ولی این شاید یکی از دلایلی باشد که چرا از مدتها پیش، حتی پیش از ناپدید شدن پدرم، این کار عادی همیشه در نظرم اشتباه بوده که تقویمی را نشان بدهم و بگویم زندگی فلانی درست در این روز به پایان رسیده است. شاید ما هم باید، مثل سوگوارها، گوشهایمان را بگیریم و با قاطعیت بگوییم: «نه، نمرده.»
پس از سرنگونی قذافی، جابا... مطر باید در یکی از سلولهای زندان ابوسلیم منتظر آزادی مانده باشد. آنوقت که انقلابیها یکبهیک سلولهای زندان را تخریب میکنند، باید از داخل یکی از همین سلولها بیرون آمده باشد و پس از سالها تحمل تاریکی در مقابل نور خورشید تاب بیاورد. هشام مطر بهطرز عجیبی در این سالها باور نکرده بود پدرش اعدام شده یا مرده باشد؛ و این باورنکردن محرک او برای جستوجوهای بیشتر است و به جستوجوی رابطههای قدیمی، رابطههای جدید و همه رابطههای انسانی نیز میپردازد.
هشام مطر در این ناداستان ۲۵۶ صفحهای تعلیق قدرتمندی ایجاد کرده که مخاطب را به پایانرساندن کتاب ترغیب میکند. تعلیق همان جستوجوی پدری است که معلوم نیست مرده یا زنده است.
شاید در زندگینامهها یا ناداستانها، اینچنین تعلیقی خیلی انتظار نمیرود، اما در این کتاب مخاطب به اندازه هشام مطر امیدوار است سرنخ تازهای از پدر بیابد. این ویژگی کتاب سبب شده است مخاطب نتواند بهراحتی کتاب را زمین بگذارد، و تا فصل آخر ماجرا را دنبال کند.
در کنار این، زبان قوی نویسنده است که خون را در رگهای مخاطب بعد از سرکشیدن ظرفی از کلمات گرم حسرتبار هشام مطر به جریان میاندازد. تعابیر مناسب، تحلیلهای قوی از روابط و تصاویر بهیادماندنی و نثری روان، بخشی از ویژگیهای این کتاب است که مرز داستان و ناداستان را در این کتاب کمرنگ میکند.
در کنار همه اینها ترجمه دقیق و روان مژده دقیقی است که مخاطب فارسی را با دردها، اندوهها و حسرتهای این کتاب همراه میکند. مترجم در کنار وظیفه ابتدایی خود، یعنی برگردان دقیق، توانسته است حس درونی نویسنده را بهخوبی منتقل کند. این ویژگی است که سبب میشود روایت بازگشت هشام مطر کتابی خواندنی باشد، حتی برای کسانی که علاقه زیادی به خواندن سرگذشتها و تاریخها و انقلابها ندارند.
بیشتر بخوانید:
با «احسان عبدیپور» درباره مرزهای پیدا و ناپیدای داستان و روایت
پروندهای درباره داستان نویسی سیاه پوستان در آمریکا