تعریف کارآفرین در موتورهای جستوجوی اینترنت به فردی مبتکر، اهل چالش و خلاق میرسد، کسی که سایر افراد گروه را هدایت میکند و به جلو میراند. اما شاید کمتر به پشت صحنه یک تولید خوب و موفق فکر کرده باشیم. اگر چند گام به عقب برگردیم، به افرادی مانند انسیه حیدرزاده میرسیم که سالهاست درباره اصول کارآفرینی، رونق کسبوکار و انتخاب شغل مناسب به دیگران مشاوره میدهند.
سعیده آل ابراهیم | شهرآرانیوز؛ تعریف کارآفرین در موتورهای جستوجوی اینترنت به فردی مبتکر، اهل چالش و خلاق میرسد، کسی که سایر افراد گروه را هدایت میکند و به جلو میراند. اما شاید کمتر به پشت صحنه یک تولید خوب و موفق فکر کرده باشیم. اگر چند گام به عقب برگردیم، به افرادی مانند انسیه حیدرزاده میرسیم که سالهاست درباره اصول کارآفرینی، رونق کسبوکار و انتخاب شغل مناسب به دیگران مشاوره میدهند.
درست است که او به قول معروف، کار یدی انجام نمیدهد و محصولی تولید نمیکند، اما باز هم کارآفرین محسوب میشود، زیرا مسیر کارآفرینهای زیادی را هموار کرده است. او علاوه بر تجاربی که در این حوزه دارد، رشته کارآفرینی را به صورت آکادمیک هم دنبال کرده است و حالا ۴ سال است که زکات علم خود را به دیگران میپردازد، ضمن اینکه از سال گذشته، مشاورههای تخصصیتری را با عنوان مدرسه کسبوکار حیدرزاده به افراد ارائه میدهد.
متولد سال ۶۲ و مشهدی است. از دوران کودکی هم اتلاف وقت را دوست نداشت و البته اهمیت تحصیل و کار را از خانواده خود الگو گرفته بود. در دوران جوانی و میان شور و شوق دوران دانشجویی، کارآفرینها از نظر او، آدمهای بسیار باانگیزه، فعال و امیدواری بودند که همین خصوصیات آنها را به فردی مستقل و جذاب بدل میکرد. او با گذشت زمان، بیشتر به این موضوع پی برد که در حوزه دانش کسبوکار میتواند موفق باشد.
قرارمان با او در یکی از کلاسهای مجتمع جهاددانشگاهی است. میز کارش در مرکز کلاس قرار گرفته و صندلیهای دانشجویان به دلیل تعطیلی کلاسها، گوشهای از کلاس بدون فاصله کنار هم چیده شده است. محل کار اصلیاش اینجا نیست، اما اکنون برای کاهش بعد مسافت محل کار و خانهاش، مشاورههایش را در همین کلاسهای خالی انجام میدهد. بانوی خوشصحبت و باحوصلهای است. او تا به حال علاوه بر فضای مجازی، در کمیته امداد امام خمینی، شهرداری، حوزه علمیه و آستان قدس رضوی در موضوعات کارآفرینی تدریس داشته است. ضمن اینکه عضو شورای راهبردی جهاددانشگاهی، مشاور ارشد بسیج جامعه زنان خراسان و مشاور تخصصی مشاغل خرد و خانگی است که زمینه پیشرفت صاحبان کار را فراهم میکند.
جرقه خوداشتغالی از دوران دانشگاه
جرقه این موضوع که خودش باید به فکر راهاندازی کاری باشد و خیلی به کار در قبال مدرک دانشگاهی دل خوش نکند، اوایل دوران دانشجویی بود. یکی از استادان به او و همکلاسیهایش گفت که آنها دههشصتی هستند و به این دلیل که جمعیتشان زیاد است، بازار کار کمی برایشان وجود دارد و خودشان باید برای خودشان کار ایجاد کنند. دانشجویان دیگر از کنار این توصیه سرسری گذر کردند، اما حیدرزاده نمیتوانست در برابر این موضوع بی تفاوت بماند. «به سراغ استادم رفتم و از او برای این مشکل راهکار خواستم. او به من گفت: واحد کارآفرینی دانشگاه غیرفعال است. اگر میتوانی، آن را فعال کن تا راهنمایی برای کارتان باشد. اوایل دهه ۸۰ بود که این واحد را در دانشکده خودمان فعال کردم.»
دوره دانشجویی حیدرزاده زمانی بود که مفهوم کارآفرینی دربین مردم عادی چندان جا نیفتاده بود و دانشگاهها دراین حوزه درحال شروع فعالیت بودند. «برای واحد کارآفرینی، هفتهای یک بار کارآفرین یا مدرس دعوت میکردیم و خیلی برای هماهنگی برنامه و مهمانها دوندگی میکردم. آن زمان که این کارها را انجام میدادم، نمیدانستم که قرار است وجهی هم دریافت کنم. به یاد دارم که بعد از مدتی، ۴۵۰ هزار تومان به من حقوق دادند که خیلی برایم شیرین بود. در دانشکده خودمان موفق شدم و به همین دلیل از من خواستند واحد کارآفرینی کل دانشکدههای دانشگاه فردوسی را فعال کنم. همین برنامهها تکاپو را میان دانشجویان و حتی استادان بیشتر کرده بود.»
راهاندازی اولین مرکز رشد کارآفرینی در دانشکده منابع طبیعی
حیدرزاده پشتکار خوبی داشت و برای ادامه این مسیر، دائم صحبت استادش را با خود مرور میکرد که باید خود به فکر آینده کارش باشد. اقدامات او در فعال کردن واحدهای کارآفرینی دانشگاه، چشمگیر بود و همکاری در راهاندازی اولین مرکز رشد کارآفرینی در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه فردوسی و برگزاری همایشها، کارگاهها، نمایشگاه کارآفرینی و ... ازجمله اقدامات اوست. هدف این مرکز این بود که فرد برای شروع کسبوکار دغدغه کمتری داشته باشد و تجربه کار را در دانشگاه به دست بیاورد. در واقع یک بستر حمایتی بود که دانشجو تجربه عملی کار را کسب کند. «آن دوران ازدواج هم کرده بودم و زمانی که درسم تمام شد یک مؤسسه کارآفرینی به راه انداختم. شاید حدود ۸ ماه آنجا کار کردیم و حوزه فعالیتمان ترویج، آموزش و نظارت بر مباحث کارآفرینی بود. اما درهمین دوران باردار شدم و همسرم با ادامه کارم مخالفت کرد و به رغم میل باطنی، آن را کنار گذاشتم.»
با اینکه با مفهوم کارآفرینی، یعنی از هیچ به جایی رسیدن، کم نیاوردن و اینکه متناسب با هر شرایطی فرصتها را فراهم کند، آشنا شده بود، درست است که به دلیل شرایط، کار را کنار گذاشت، اما سعی میکرد تلاش و مقاومت در برابر سختیها را در زندگی جاری کند و از فعالیت دست برندارد. به همین دلیل، مدتی که به دلیل بارداری خانهنشین شده بود، جلساتی را با محوریت خانواده در خانه برگزار و استاد دعوت میکرد. «کمکم شروع به فعالیت در بسیج کردم و مسئول پایگاه بسیج محلهمان شدم. بعد از مدتی با حفظ سمتم در پایگاه در معاونت برنامهریزی شهرداری کارمند شدم. محل کار، حقوق و مزایای خوبی داشتم، اما روحیه کارمندی و انجام برخی کارهای تکراری با روحیات من سازگار نبود و حس ارزشمندی نداشتم، زیرا میدانستم که توانمندیام بیشتر است. با اینکه خانوادهام مخالف بودند، به همین دلیل استعفا دادم.»
حیدرزاده با اینکه یک فرزند داشت، در همان دوره کار درشهرداری برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد کارآفرینی در تهران شرکت کرد و برای اینکه بتواند همزمان درس بخواند و به زندگی و فرزندش برسد، آموزشها را به صورت مجازی دنبال میکرد. گاهی هم که نیاز بود به تهران برود، خانواده او را همراهی میکردند. او دوباره به همان پایگاه بسیج برگشت و فعالیتهایش را انجام میداد تا زمانی که دوباره بچهدار شد، آن هم دوقلو. اما او از کودکی بیکاری را دوست نداشت. این ویژگی را از پدر و مادر هم به ارث برده بود. مادرش معلم و پدرش معاون اراضی منابع طبیعی بود و بلافاصله بعد از بازنشستگی وارد بازار کار آزاد شد. نگهداری از دوقلوها بسیار سخت بود. به همین دلیل برای بچهها پرستار گرفت و از این فرصت برای رشد و پیشرفت شخصی خود هم استفاده کرد. «همیشه رشته روانشناسی را دوست داشتم و فکر کردم بهترین موقعیت است که درس بخوانم و بتوانم برای خودم و دیگران مفید باشم. صبحها کتابخانه میرفتم و درس میخواندم بعد از آن به بچهها میرسیدم. در همان دوران همسرم در خارج از کشور مأموریت داشت و بیشتر اوقات نبود. فشار روانی زیادی هم تحمل میکردم، اما ادامه میدادم.»
هر مسیری به کارآفرینی ختم میشد
مخالفت خانواده برای فعالیت او در حوزه کارآفرینی، موجب شده بود خودش هم مدتی تصمیم به تغییر مسیر بگیرد، زیرا فکر میکرد کارآفرینی شغلی سخت است. خانوادهای مذهبی داشت که تا مدتها به او میگفتند در حوزه دیگری تحصیل کند. با خودش فکر میکرد بهتر است عمرش را در راه دیگری بگذارد که برای جامعه ارزشمند باشد. به همین دلیل تصمیم به تحصیل در رشته دیگری گرفته بود. «از هر مسیری که میرفتم و مشغول هر کاری میشدم باز به این نتیجه میرسیدم که علاقهام به حوزه خانواده و کارآفرینی است. نیاز جامعه هم که در حوزه بیکاری هر سال چشمگیرتر میشد و نمیدانستم که چهگونه در این حوزه میتوانم اثرگذار باشم؛ بنابراین با وجود تمام مخالفتها تصمیم گرفتم که پای علاقه و استعدادم بایستم و به جای تحصیل دوباره در رشتهای دیگر، کار خودم را دنبال کردم. در این دوران همسرم دیگر با من موافق بود و به ادامه مسیر تشویقم میکرد.»
حیدرزاده با ۲ خانم آشنا شد که در یک حسینیه، بازارچهای را به مدت ۳ ماه برپا کرده بودند تا مشاغل خانگی آنجا فروش داشته باشند و بعد از آشنایی، هر ۳ نفر تصمیم گرفتند مغازهای اجاره کنند. قرار شد آن را برای هر چند روزی که مشاغل خانگی نیاز داشتند، به آنها اجاره بدهند. «خانوادهام با این کار هم مخالف بودند. البته همسرم مخالف نبود. فکر میکردند که وقتم تلف میشود، اما هدفم این بود که با مشاغل خانگی و مشکلات آنها آشنا شوم، و به فکر درآمد نبودم: کارهای مختلف از خیاطی گرفته تا تولیدات چرم، بافت و .... در بازارچه غرفه میگرفتند و من چهگونگی فروش آنها را زیرنظر داشتم. آنچه پس از چند ماه دریافتم این بود که این افراد دانشی درحوزه بازار فروش ندارند و با سبکهای قدیمی کار میکنند. به همین دلیل، بازارچه را تعطیل کردیم.»
او در آن مدت فهمید که خیلی از افرادی که شغل خانگی دارند، اصول اولیه فروش محصول را نمیدادند. به همین دلیل به فکر آموزش نکاتی برای فروش بهتر و بیشتر به این افراد افتاد. تدریس را رایگان برای همان افرادی که میشناخت برگزار کرد و به مرور، با استقبال بیشتری مواجه شد. «آن زمان نرمافزارها برای فروش محصولات و اجناس تازه شروع به کار کرده بودند. من هم به ذهنم رسید که فروشندگی برای مشاغل خانگی را انجام بدهم. مشاغل خانگی در بازاریابی و فروش مشکل داشتند. مدتی به بازارچههای مختلف سر میزدم تا درباره آنها تحقیق کنم.»
شروع یک بازار مجازی
حیدرزاده پروژهای را با جهاددانشگاهی شروع کرد که یک بازار مجازی برای افرادی بود که مشاغل خانگی داشتند. از نیشابور سبزی، گوجه یا نان محلی میآوردند و او از خانه خودش با پیک به دست مشتریها میرساند. این کار را هم مدتی ادامه داد و به این شکل تجربه فروش مجازی را نیز کسب کرد. اما بر سر دوراهی قرار گرفت که باید فروشندگی یا تدریس را انتخاب میکرد. «فروشندگی را دوست داشتم، اما با وجود بچهها برایم کمی سخت بود و از آن طرف شأن اجتماعی تدریس را بیشتر میپسندیدم. به همین دلیل تدریس را انتخاب کردم و همان زمان چهارمین فرزندم را باردار بودم. به این دلیل که هر بار بعد از بارداری وقفهای در کارم ایجاد شده بود، این بار با خودم گفتم این مسیر را ادامه میدهم و توقف نمیکنم. حتی تا روز قبل از زایمان در جلسات شرکت میکردم و بعد از زایمان نیز با نوزادم به جلسهها و همایش میرفتم.»
او هر فعالیتی که در حوزه کارآفرینی داشت یا تدریس میکرد، در شبکههای مجازی به اشتراک میگذاشت. همین موضوع هم موجب شد کار او بیشتر دیده شود و از سوی یکی از استادان، پیشنهادی برای تدریس در دانشگاه به او داده شود. «سال ۹۸ بود که در مؤسسه آموزش عالی اسرار برای دانشجویان رشته مهندسی در حوزه کارآفرینی تدریس کردم و در دانشگاه فردوسی هم کارگاه برگزار کردیم.»
او انجام کارش را مانند بعضی افراد در قالب و چهارچوب وظیفه قرار نداده است که مثلا در شرایط و ساعت غیر کاری آن را فراموش کند بلکه هر زمان احساس کند راهنمایی او برای زندگی و کار کسی راهگشاست، سر صحبت را باز میکند. «به دلیل اینکه محل خانه با کارم فاصله داشت، بیشتر اوقات تاکسی اینترنتی میگرفتم و بارها با رانندگان درباره درآمد و رضایت کاریشان صحبت میکردم و آنها را در جهت پیشرفت کاریشان راهنمایی میکردم. یکی از آنها بود که پیگیر و مشتاق بود که درآمدش بهتر شود و از اینکه در دوران کرونا مسافر کمتر شده است کلافه بود. به او گفتم به جای مسافر، به سمت کالابری برود یا اگر میتواند، در بستر رانندگی، در خودرو خود محصول بفروشد، منبع درآمد خوبی برایش خواهد بود. بعد از آن درآمدش بیشتر شده است و گاهی برایم پیام تشکر میفرستد.»
راهنمایی هنگام تردید
بعضی از افرادی که برای مشاوره به او مراجعه میکنند در انتخاب شغل یا کاری که میخواهند انجام بدهند تردید دارند. حیدرزاده میتواند نمونههایی را نام ببرد که زندگیشان با انتخاب درست روی روال خوبی قرار گرفته است. «نمونه بارز این افراد فردی بود که در گذشته ۱۰ سال مربی مهدکودک بود و تصمیم گرفته بود کاری را در حوزه موسیقی دنبال کند، اما به او گفتم که این کار زودبازده نیست، و او را به سمت تولیدات چوبی هدایت کردم. حالا نهتنها خود و همسرش مشغول این کار هستند بلکه فرزندان او دیگر در خانه تنها نمیمانند و کمکدست پدر و مادرشان شدهاند.»
به گفته حیدرزاده، هنوز هم برخی کارآفرینان مشاغل خرد دانش کسبوکار ندارند، اما فکر میکنند مشاوره در این حوزه فقط صرف هزینه است و فایدهای ندارد. او معتقد است که هماکنون استقبال برای مشاورههای کسبوکار بیش از سالهای قبل شده است. «من مراجعهکنندههایی داشتم که میگفتند از اینکه کسی بداند او تولیدکننده است خجالت میکشد، زیرا از نظر آن ها، این کار به معنی فقرمالی است و این از جمله مشکلات فرهنگی جامعه است که مصرفکننده یک برند بودن از تولیدکننده بودن ارزشمندتر است. از طرفی یک کارآفرین علاوه بر دانش تخصصی کسبوکار نیاز به آگاهی از دانش کسبوکار، فروش و بازار دارد. البته بعضی از کارآفرینان به واسطه الگوی رفتاری خانواده، تدبیر و مدیریت را یاد گرفتهاند و به همین دلیل اوضاع بهنسبت خوبی در کسبوکار دارند، اما بازهم زمانی که کلاسی برای ارتقای کسبوکارشان میروند، افسوس میخورند که چرا زودتر این کار را نکردهاند تا موفقتر باشند، زیرا اصول کسبوکار اکتسابی وقابل یادگیری است.»
مشکلات خودبهخود حل میشوند
شاید از دور اینطور به نظر بیاید که حیدرزاده بیشتر زمان خود را وقف کار میکند، اما در حقیقت اصل او در زندگی ارزشمندی در کنار آرامش و لذت از زندگی در کنارخانواده است و با سخت نگرفتن امور کار را پیش میبرد. میتواند بهدفعات برایمان از خاطراتی بگوید که در کنار تربیت ۴ فرزندش، تحصیل و حتی کار، از زندگی هم لذت برده است. او به بانوانی که میخواهند کاری را شروع کنند، توصیه میکند که هیچوقت در برابر مشکلات کم نیاورند، زیرا مشکلات خودبهخود حل شده و پیشرفت اتفاق میافتد. «من با وجود ۴ بچه و بهخصوص زمانی که دوقلو داشتم، درست است که همیشه برای رسیدگی به بچهها پرستار هم داشتم، اما باز هم خیلی از کارها بر دوش خودم بود. خیلی سختی کشیدم. حتی گاهی به جای غذا خوردن، از شدت شیطنت بچهها، حرص میخوردم! خیلیها به من میگفتند اول بچههایت را بزرگ کن و بعد سراغ کارهای دیگرت برو. اما من همیشه به آنها میگفتم که چه کسی به من چک سفیدامضا میدهد که تا آن موقع، زمان داشته باشم؟ پس باید برای خودم هم وقت بگذارم. به طور کلی همیشه تعادل را رعایت کردهام و آدم سختگیری هم نیستم.»
او معتقد است مادری که به نیاز روح خود توجه میکند و برای رسیدن به آرزوهای خودش هم تلاش میکند، میتواند مادر و الگوی پیشرفت بهتری برای فرزندانش باشد. «برایم مهم بود که خانوادهام از کارم رضایت داشته باشند. به همین دلیل، با هر مخالفت آنها در قدمهای کاری خودم سست میشدم، اما بالأخره در یک نقطه از زندگی تصمیم خودم را گرفتم میدانستم که راهم درست است و بیگدار به آب نمیزنم. شاید به دلیل کارم، گاهی زمانی برای حضور فیزیکی در کنار فرزندانم نداشتم، اما همیشه سعی کردهام با مدیریت زندگی، نبودنم را جبران کنم و همان زمانی که کنارشان هستم، با هم وقت میگذرانیم و حواسم به کارها و نیازهایشان هست. به نظرمن، اصل این است که مادر مدیر خوبی در همه لحظات زندگی باشد.»