محمد ناصر حق خواه | شهرآرانیوز - هیچ وقت روی موفقیت هیچ برنامه دنباله داری برای همیشه حساب نکن. این جمله را شاید باید همه برنامه سازان تلویزیونی، بزرگ روی دیوار اتاق کارشان بچسبانند تا هر زمان فکر کردند که اوضاع بهتر از این نمیشود؛ این جمله بخورد توی صورتشان! فرقی ندارد سازنده پربینندهترین برنامه ورزشی تلویزیون در دو دهه گذشته باشی یا یکی از جریان سازترین برنامههای تاریخ تلویزیون را خلق کرده باشی؛ یک روز تمام خواهی شد یا تمامت خواهند کرد!
این سرنوشت تلخِ این روزهای رامبد جوان و خندوانه است. خندوانهای که به سالگرد هفت سالگی اش رسیده؛ خندوانهای که برای سالهای متمادی در فهرست پربینندهترین یا بهترین برنامههای تلویزیون بوده است و خندوانهای که این روزها با دوپینگ حضور جناب خان به حیات نباتی اش ادامه میدهد. در این مطلب و به بهانه حال و احوال این روزهای خندوانه به همه آن چه که بر این برنامه گذشت میپردازیم.
همه چیز در سالهای اول خندوانه، حتی حواشی، شیرین و دلنشین بودند. برنامهای با ایده خندیدن بی بهانه و شادی بی دریغ با مهمانان سرشناسی که هر کدام باید مدتی رو به دوربین لبخند میزدند؛ بازیگرانی کمدی که به برنامه میآمدند، اجرایی میکردند و بعدها بین مردم هم شناخته شدند و به واسطه این اجراها فهمیدند که استندآپ چیست و استندآپ کمدین کیست؛ مسابقات پر شور و گرم و مجری و برنامه سازی که دست به هر چه میزد طلا میشد.
از آوردن عروسکی به برنامه که حالا دیگر به محبوبیتی شاید بیش از کلاه قرمزی (به عنوان محبوبترین عروسک سالیان طولانی در ایران) رسیده است؛ از آوردن یک جوان گمنام که حالا یکی از بهترین بازیگران کمدی ایرانی است؛ از اجرای مسابقات مختلف و راه اندازی پویشهای مختلف. همه و همه طلا در طلا و شکر در شکر بودند؛ حتی اولین حاشیه خندوانه که آیین نامه پوشش مهمانان در این برنامه بود و در تلگرام دست به دست میشد هم به نوعی به نفع سازندگان برنامه تأویل شد و تقصیر گردن بقیه افتاد. تا اینجا همه چیز خوب بود، اما به جمله اول بخش قبل رجوع میکنیم؛ انگار بساط هیچ برنامه درخشانی پایدار نیست.
اولین حاشیه در قسمتهای آغازین سومین فصل خندوانه اتفاق افتاد. وقتی دکور گَل و گشاد و اَبَرسازه خندوانه باعث شده بود که برنامه گرم و خودمانی آن روزها به یک برنامه نه چندان دلچسب بدل شود که انگار فاصله آدمها از هم یکی از نشانههای ظاهری آن بود.
این غرق شدن در ابرسازهها و ابربرنامه و بزرگ گرفتن همه چیز و اعتماد به نفس زیاد، کار دست رامبد و برنامه اش داد و باعث شد که مسابقهای به نام خانواده باحال راه بیندازند؛ مسابقهای که بازیگران و خانواده شان در آن حضور داشتند و نتیجه اش شکست مطلق بود. بد ریتم، بی هیجان و خسته کننده، اما رامبد سریع خودش و برنامه را جمع کرد؛ مسابقه خوانندگی را برگزار کرد که در آن مهمانان سرشناس برنامه روی آهنگی که پخش میشد لب میزدند و این مسابقه تا حد زیادی فصل سوم برنامه را تحت تأثیر قرار داد.
از اواخر این فصل حاشیه دیگری هم گریبان رامبد را گرفت و جناب خان که یکی از بهترین مزیتهای خندوانه بود به علت شکایت پدیدآورنده این عروسک، که اولین بار آن را در برنامه نمایش خانگی به کار برده بود، نتوانست در برنامه حضور داشته باشد، اما جناب خان و خندوانه بالاخره پس از یکی دو فصل کش و قوس باهم برگشتند و مسابقه استعدادیابی استندآپ کمدی با نام «خنداننده شو» شروع به کار کرد و در دو فصل ادامه پیدا کرد. اوضاع در حال بهتر شدن بود، اما دوباره حاشیهای این بار بزرگتر یقه رامبد را گرفت!
رامبد جوان هرچند برنامه اش در این سالها با سختی رو به رو میشد و گاهی بالا پایینهایی داشت؛ اما همیشه خودش به عنوان یک فرد خوش انرژی و جذاب میدرخشید، اما انتشار عکسی از او و همسرش، نگار جواهریان، در کانادا که برای به دنیا آوردن فرزندشان رفته بودند؛ آن هم در اوج مشکلات اقتصادی و تحریمی کشور، خشم عده زیادی از طرف داران سابق او را برانگیخت و آنان را به منتقد تبدیل کرد. استدلال این افراد این بود که رامبد همیشه در برنامه اش از عشق به ایران و میهن دوستی میگفت و حالا این تلاش برای به دنیا آوردن فرزندش در کانادا، به نوعی تناقض است.
پس از آن عکس و حواشی و شروع و شیوع کرونا، رامبد یکی دو سالی خندوانه نساخت و خیلیها از پایان این برنامه حرف میزدند؛ اما رامبد و خندوانه برگشتند؛ این بار نه رامبد آن آدم سرحال همیشه بود و نه مردم میتوانستند او را باور کنند؛ حالا برنامه با وجود دکور جالب و پرخرج و حضور مهمانان متعدد، غیر از جناب خان و حضور گاه و بی گاه نیما شعبان نژاد چیز خاص و بدیعی در چنته ندارد. این روزها رامبد وقتی لایو اینستاگرامی میگذارد؛ به جای پاسخ دادن به ارادت مردم و علاقه شان به خندوانه، باید بگوید: نه دوستان من هیچ وقت جز ایران هیچ جا نیستم و پاسپورت جایی را هم ندارم!