رادمنش| در تاریخ و جغرافیای ایران، خراسان همیشه از خطههای مهم و استراتژیک بوده است. این ولایت در برهههایی پایتخت قدرت و فرهنگ ایران نیز بوده است. با ظهور سلسله قاجار، پس از کشوقوسهای فراوان و تارومار کردن بازماندگان افشاریه، فتحعلیشاه تهران را پایتخت اعلام کرد و خراسان شد یکی از استانهای کشور. تازهترین اثر محمود فاضلی بیرجندی، پژوهشگر و مترجم، «تاریخچهای از فرمانروایان خراسان، از آغاز قاجار تا پایان پهلوی» است.
او در این کتاب ضمن معرفی این ۱۳۷ والی به فعالیتهای آنان و آنچه پرداخته است که در مواجهه با رویدادهای مهمی، چون بلایای طبیعی یا بیمارهایهای همهگیر کردهاند.
فاضلی در بخشی از گفتوگویش با ما به ضعف والیان خراسان در دوره قاجار اشاره میکند و علت آن را وابستگی نَسَبی و پشتگرمی به قدرت مرکزی میداند. نبود دولت مدرن به معنای درست آن نیز از آفاتی بوده که در دوره پهلوی باعث میشده است کارهای والیان با رفتنشان نیمه تمام بماند.
از این مترجم و پژوهشگر پیش از این تألیفاتی، چون «از بازرگان تا روحانی: کابینهها در جمهوری اسلامی ایران» و ترجمههایی مانند «پارتها و روزگارشان» منتشر شده است.
ایده تألیف «تاریخچهای از فرمانروایان خراسان...» چگونه شکل گرفت و چه فرایندی را برای جمعآوری اطلاعات این کتاب گذراندید؟
حدود سال ۸۴ طرحی تحقیقاتی دست گرفتم که سال ۸۸ با نام «نمایندگان بیرجند در مجلس شورای ملی» منتشر شد. در ضمنِ آن کار جرقههای چندکار دیگر به ذهنم خورد. وقتی میخواهی تاریخ سیاسی محلی را بررسی کنی، نیاز است بدانی والیان محل در هر دوره چه کسانی بودهاند، چه کسی مدیر سیاسی منطقه بوده و تحت چه آرا و افکاری این ولایت اداره میشده است. این بود که از همان زمان شروع کردم به جمعآوری فهرستی از والیان خراسان. این کار را خیلی پردامنه شروع کردم. یعنی تصمیم گرفتم از عصر مادها و هخامنشیان شروع کنم و ببینم تا عصر حاضر، خراسان چه احوالی و چه فرمانروایانی داشته است. یادداشتهای زیادی هم گردآوری کردم. تااینکه به کتابی برخورد کردم با نام «وُلاه خراسان». وُلاه جمع والیان است. مؤلف از صدر اسلام یعنی از سال صفر قمری تا سال ۳۵۰ قمری، والیان خراسان را معرفی کرده است. درباره پیش از اسلام هم یادداشتهایی داشتم که هنوز هم دارم. فکر کردم، چون منابع باستان ما خیلی ناقص و پراکنده است، بهتر آن است که کار را از سال ۳۵۰ قمری بگیرم و بیایم تا سال ۱۳۵۷، یعنی دورهای هزارساله را کار کنم. یادداشتبرداریها را هم ادامه دادم. اما کمکم متوجه شدم برای کاری پژوهشی با این گستردگی، مؤسسهای باید متولی باشد. کاری نیست که از دست یک تن بهتنهایی ساخته باشد. به این نتیجه رسیدم که دامنه کار را جمعوجور کنم و حدود آن را کمتر. به همین خاطر تصمیم گرفتم از اول قاجار شروع کنم تا پایان پهلوی. در این دوره و هر چه به جلو میآییم نشریات و منابع هم بیشتر میشود و با کمبود و حتی فقر منابع دورههای پیشین روبهرو نیستیم. لازم است بگویم که در کتاب «تاریخچهای از فرمانروایان خراسان...» فصلی را اختصاص دادهام به مرور پیشینه این کار و همه کارهایی را که قبلا دراینباره شده است معرفی کردهام. در خراسان فقط یک نمونه کارشده که یکی از کارکنان سابق استانداری خراسان به نام آقای علی میرنیا کتابی دوجلدی نوشتهاند که ضمن بررسی تاریخ خراسان اسامی استانداران را هم -عموما با استناد به خاطرات خودشان- ثبت کردهاند. باید از ایشان یادی کنیم به نیکی. جز آن، کتابی در این موضوع نیست.
در غوری که در تاریخ خراسان و والیان این خطه کردید، نقش خراسان را در ایران چطور دیدید؟ و آیا سیری در تغییر جایگاه سیاسی و اجتماعی خراسان با تغییر پایتخت مشاهده میشود؟
دقیقا تغییر پایگاه قدرت در همین دوره مورد نظر از مشهد به تهران منتقل میشود، چون قبل از آن پایگاه قدرت کل ایران شهر مشهد بوده، که پایتخت افشاریان بوده است. البته اوضاع کشوری در دوره پس از صفویه خیلی آشفته است و دکتر زرینکوب در کتاب «روزگاران» آن را «دورهوحشت» نامیدهاند. حتی در اوایل قاجار هم وضع همین بوده است. آغا محمدخان فقط یک بار میآید مشهد و نماینده خودش را میگذارد و بعدِ رفتنش دوباره بلافاصله افشاریان خراسان را میگیرند. نادر میرزای افشار والی خراسان میشود و داعیه حکومت افشار را پی میگیرد. اوضاع پربلوایی است تا بالاخره از زمان فتحعلی شاه که تهران پایتخت ایران میشود، خراسان دوباره میشود یک استان از کشور.
چند و، چون انتخاب والیان از طرف پادشاه در دوره قاجار و پهلوی چطور بوده است؟
جنس قدرت، در خراسان و در کل کشور در دوره قاجاریه، قدرت خاندانی است و به تبار و نَسَب بستگی دارد. یعنی جز ۲ یا ۳ نفر از جمع ۸۶ والی خراسان در دوره قاجار، بقیه تابع بستگی خونی و نَسَبی بودهاند و بیشتر والیان قاجاری خراسان شاهزادگان هستند. شخصی مانند میرزا عبدالوهاب خان شیرازی از بیرون این حلقه خویشاوندی میآید که آدم قابلی است؛ صاحب بینش و اهل قلم و آشنا به مسائل منطقهای و حتی وارد به امور دنیاست. عموم والیان دوره قاجار ازآنجاکه شاهزاده بودهاند و پشتشان به درون قدرت و مرکز حاکمیت گرم بوده است، دلیلی نمیدیدند که چندان تکاپویی برای پیشبرد امور نشان دهند. اینکه والی بوده و اینجا مستقر شده است و اسمش را داشته و جیره و مواجب و امتیازهایی میگرفته برایش بس بوده است. تصور کنید کسی که در محیط هر یک از دربارهای پر از ناز و نعمت قاجاریان بار آمده اصلا چه فهم و معرفتی حتی از دنیای پیرامونش داشته است تا چه برسد که معرفتی و نسبتی با امور اجرایی و حکومتی داشته باشد. البته نمیخواهم بد بگویم و همه را به یک چوب برانم. بعضی از شاهان یا شاهزادگان بودهاند که اهل شعر و معرفت و فلسفه هم بودهاند. اما منظورم این است که بیشینه آنان که حکومت را به دست میآوردند از جمله عناصری بودند که اهلیت اداره منصبی، چون اداره ولایت خراسان از رفتار و منش ایشان دیده نمیشد. نمونهای از کاهلی که در نتیجه وابستگی به قدرت شکل میگیرد این است که وقتی در قوچان زلزلهای اتفاق میافتد و مردم تلفات زیادی میدهند، والی وقت حتی بلند نمیشود برای سرکشی منطقه تا قوچان برود. اما یکی از ممالک همسایه که خبر زلزله را میشنود از دولت ایران درخواست میکند که کمک مالی و کارشناسی بفرستد که البته دولت ایران قبول نمیکند. اینجا لازم است بگویم استان خراسان در این دوره صدونودودوساله که من مورد بررسی قرار دادم، بسیار آسیبها از دست روسها دیده است. روسها همهگونه شرارتی در این ایالت کرده اند از تحریک پنهانی در محل بر ضد دولت مرکزی و ایجاد بلوا و فتنه تا حتی کمک به تجزیه خراسان از پیکره کشور ایران که در کتاب به گوشههایی از آن پرداختهام. اما چرایی اینکه حاکمان در ایالت و در مرکز تا حدی بیقید و بیاعتنا به امور مردم و مملکت بودند که گاه باورش سخت است، نیاز به بررسی مستقل در ذات و سرشت حکومتگری قاجارها دارد و از حوصله کتاب من بیرون بود. البته آدمهای بزرگ و نامداری مثل میرزاحسین خان سپهسالار اینجا والی بوده اند که البته دوره حکمرانی او ۲ ماه بیشتر نشده است. ما در دوره قاجار دولت نداشتیم، دولت یک پدیده مدرن است. حکمرانی بوده است و این یعنی حکم میکنم که این کار بشود یا نشود. به خصوص میبینیم که مهدی قلیخان هدایت در «روضهالصفا» نوشته است که ایران دوره قاجاری، ایران دودمان قاجار است. همهجا شاهزادگان و اولاد ذکور آن خاندان حاکم هستند. مهدی قلیخان هدایت، ایران دوره قاجار را امت واحده قاجاری وصف کرده است. در آن دوران فقط دوسه نفر توانستهاند از بیرون وارد حلقه حاکمیتی قاجارها شوند. والی تحت این تعریف و ضابطه قبیلهای به خراسان میآمده است، مانند دیگر نقاط کشور. اما در دوره پهلوی روند عوض میشود، یعنی بستگی خونی دیگر در میان نیست و افراد مختلفی از هر جای ایران و با هر سابقهای پست و منصب دولتی میگرفتند. فقط باید به تأیید دستگاه مرکزی میرسیدند و البته با والیان عصر قاجار نیز بسیار تفاوت داشتند.
این تغییر دیدگاه در نصب و عزل والیان در وضعیت زندگی مردم ملموس بوده است؟
قطعا ملموس بوده است، چون هریک از اینها که میآمدند برنامه و آثار متفاوتی داشتهاند. اما نکته مهمی که در دوره پهلوی هم کاملا پیداست این است که دولت به مفهوم مدرنش هنوز در ایران مستقر نشده است. چون اگر دولت مستقر باشد، کارها باید تابع نظم و روالی مشخص باشد و تحت همان روال ادامه پیدا کند. اما میبینیم که با رفتن هرکس کارها پایان پیدا میکند و نفر بعدی که میآید کارهای دیگری را شروع میکند. نمونهاش عباسقلی گلشاییان است که در خاطراتش نوشته است هر جا مسئولیتی داشتم، یکی از مایههای افسردگیام این شد که نتوانستم کاری که میخواستم به ثمر برسانم، چون تا میخواستم کار را پیش ببرم دوره تصدی من تمام میشد و بعد از من کس دیگری میآمد و راه و رسم دیگری پیش میگرفت. ایشان یک رجل برجسته است و این استنباط آقای گلشاییان نشان میدهد در ایران دوره پهلوی هم کارها تابع روال و میل و سلیقه شخصی بوده و استانداری که سر کار بوده، تابع نظم و برنامه دولتی نبوده است.
این اثر میتواند به پژوهشگران کمک زیادی بکند، خودتان جامعه هدف کتاب را قشر خاصی میدانید؟
نه، من کتاب را طوری تنظیم کردهام که برای کسانی که در حاکمیت خراسان یا حاکمیت هر جای دیگری هستند، درسنامه حکومتی باشد. مثلا وقتی زلزلهای میشود، نوع عملکرد و رویه استاندار وقت خراسان میتواند آموزنده باشد برای استانداری که در ولایتی با زلزلهای روبهرو میشود. نوع رویهای که استانداری، چون صدرالاشراف برای مقابله با امراض مسری پیش گرفته است میتواند درسی باشد برای مسئولان امروز که با چنین مشکلی روبهرو میشوند. به طور کلی مشکلاتی که برای بشر پیش میآید تکرارشونده است، وقتی ببینید گذشتگان چه کردهاند، شما درسنامهای پیش روی خود دارید و بر تجربهتان افزوده میشود. جامعه هدف کتاب از حکمران و والی استان تا خواننده کنجکاو و دوستدار تاریخ میتواند باشد. جامعه هدفش میتواند تمام علاقهمندان به تاریخ ایران باشد.