صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

زیبایی سکوت در خانواده‌ای ناشنوا

  • کد خبر: ۷۳۴۲
  • ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۷
  • ۱
«اکثر ما ناشنوایان، ناشنوایی خود را پذیرفته‌ایم و آن را یک بیماری نمی‌دانیم. ما هم مانند مردم عادی زندگی می‌کنیم، درس می‌خوانیم، ازدواج می‌کنیم و صاحب فرزند می‌شویم. بسیاری از ما ناشنوایان به کاشت حلزون فکر نمی‌کنیم، زیرا دنیای سکوت ما آرام و شگفت‌انگیز است.»
بهناز رحیمیان | شهرآرانیوز؛ «اکثر ما ناشنوایان، ناشنوایی خود را پذیرفته‌ایم و آن را یک بیماری نمی‌دانیم. ما هم مانند مردم عادی زندگی می‌کنیم، درس می‌خوانیم، ازدواج می‌کنیم و صاحب فرزند می‌شویم. بسیاری از ما ناشنوایان به کاشت حلزون فکر نمی‌کنیم، زیرا دنیای سکوت ما آرام و شگفت‌انگیز است.»

این دل‌نوشته‌های «مرجانه» بانوی ناشنوایی است که محرومیت از شنوایی، نتوانسته است او را منزوی و منفعل کند و با وجود تمام مشکلات و موانع، با تلاش و فعالیت خستگی‌ناپذیر، توانسته است زندگی را حتی فراتر و پربارتر از افراد شنوا تجربه کند و استعداد‌های هنری خود را پرورش دهد.

مرجانه اکنون یک همسر، یک مادر و یک معلم است و سعی می‌کند تمام این وظایف را به نحو احسن انجام دهد. با یک مترجم به دیدار این خانواده سه‌نفره ناشنوا در پارک خورشید مشهد می‌رویم تا با راهیابی به دنیای سکوت آنان، با زوایای مختلف زندگی‌شان آشنا شویم.

«وحید امیرسرداری»، پدر خانواده، مدیر یک واحد کوچک بازی کودکان در بوستان خورشید است. «مرجانه بزمی» به‌عنوان معلم هنر در دبستان کودکان استثنایی سوم شعبان مشهد تدریس می‌کند و «ارمیا» فرزند هفت‌ساله نیمه‌شنوایشان نیز در پایه اول مدرسه عادی غیرانتفاعی تحصیل می‌کند.
 
دوقلو‌های شنوا و ناشنوا
«مرجانه» و خواهردوقلویش سال ۶۳ در مشهد متولد شدند. خواهرش شنوا بود، اما تقدیر بر این بود که مرجانه ناشنوا باشد. خواهر دوقلوی او بعد‌ها به‌عنوان مترجم، فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیون را برای خواهر ناشنوای خود ترجمه می‌کرد.

والدین مرجانه شنوا هستند، اما از هفت فرزند خانواده، سه فرزند ناشنوایند. خانواده او در همان دوران کودکی مرجانه به تربت‌حیدریه مهاجرت کردند و مرجانه پس از پایان تحصیلات ابتدایی در این شهر، برای ادامه تحصیل در مدرسه راهنمایی ویژه ناشنوایان به مشهد آمد و در خوابگاه اقامت کرد.

هیچکی حرف منو انگار نمی‌فهمه
او می‌گوید: پس از کسب دیپلم به‌دلیل علاقه و استعدادم در نقاشی، در رشته گرافیک دانشگاه علمی کاربردی مشهد در مقطع کاردانی ادامه تحصیل دادم. ورود به دانشگاه اولین تجربه حضورم در جامعه شنوایان بود و برقراری ارتباط با هم‌کلاسی‌ها و فراگرفتن دروس بسیار مشکل بود، به‌نحوی‌که ابتدا اصلا چیزی را متوجه نمی‌شدم، تمام هم‌کلاسی‌هایم شنوا بودند و من باید با لب‌خوانی، مطالب را فرامی‌گرفتم. ابتدای دوران دانشجویی در یکی از جلسات درس طراحی که باید نمونه کار ارائه می‌کردیم، من کاری انجام نداده بودم و زمانی که استاد علت را پرسید، سرم را پایین انداختم و قطعه شعری به این مضمون برای او نوشتم: «هیچکی حرف منو انگار نمی‌فهمه...» آنجا بود که استادم متوجه ناشنوایی من شد.

استاد پس از پی بردن به ناشنوایی مرجانه، به نشانه حمایت از این دانشجو، چند جلسه صحبت نمی‌کند و مانند یک فرد ناشنوا رفتار می‌کند. این استاد بعد از آن به‌عنوان یک حامی، در پیشرفت مرجانه نقش موثری داشت و سبب شد که او جزو شاگرد‌اول‌های کلاس شود و حتی در زمان غیبت استاد به‌جای او تدریس کند.

استخدام به‌عنوان معلم
این بانوی ناشنوا می‌گوید: پس از دوره کاردانی، مدتی در سازمان بهزیستی به‌عنوان کار‌آموز شروع به کار کردم، اما زیاد راضی نبودم. پس از آن دو سال به‌عنوان معلم هنر در آموزش‌وپرورش به‌صورت افتخاری خدمت کردم.

وی در سال ۸۶ با شرکت در آزمون استخدامی و پذیرش به‌عنوان نیروی رسمی آموزش‌وپرورش، مشغول به کار می‌شود و پس از پذیرش در دانشگاه فرهنگیان، به کسب مدرک کارشناسی هنر‌های تجسمی موفق می‌شود. او یک سال در آموزش‌وپرورش تربت‌حیدریه و یک سال نیز در گلبهار خدمت می‌کند.

موفقیت در مسابقات و جشنواره‌ها
مرجانه با علاقه به هنر نقاشی و تلاش و پشتکار مضاعف خود توانسته است با شرکت در جشنواره‌ها و مسابقات هنری متعدد، رتبه‌های برتر استانی و کشوری را کسب کند.
موفقیت در جشنواره فرهنگی‌هنری اهواز و کسب رتبه دوم رشته گرافیک کشوری سال ۷۹ سبب شد که مصاحبه‌های زیادی با او انجام شود. آثار نقاشی با موضوع شهادت امام‌رضا (ع) و طراحی پوستر عاشورایی، مینیاتور و نیز موفقیت در تعدادی از مسابقات کشوری، از فعالیت‌های این هنرمند در رشته‌های هنری بوده است. همچنین وی در زمینه تدریس طرح ارزیابی عملکرد آموزش‌وپرورش تربت‌حیدریه، به موفقیت‌های درخورتوجهی دست یافت.

رتبه اول نگارگری و رتبه سوم تذهیب در بیست‌وششمین جشنواره فرهنگی‌هنری مرحله مقدماتی سال ۹۵، رتبه دوم منطقه‌ای در قسمت مدل جشنواره جابربن‌حیان سال تحصیلی ۹۰-۸۹، رتبه سوم رشته کاریکاتور ششمین جشنواره فرهنگی‌هنری جوانان هلال‌احمر سال ۸۵، رتبه اول در رشته کاریکاتور سومین جشنواره هنر‌های تجسمی تربت‌حیدریه سال ۸۴، رتبه برتر مسابقه نقاشی و گرافیک با موضوع انقلاب اسلامی و عاشورای حسینی تربت‌حیدریه در سال ۸۶ و نیز تلاش برای ارتقای سطح کیفی و کسب رتبه اول در ارزیابی عملکرد آموزش‌وپرورش تربت‌حیدریه در سال‌های ۸۶ و ۸۷ از افتخاراتی است که این معلم هنرمند ناشنوا تاکنون کسب کرده است. طراحی روی جلد مجله «شکست سکوت»، نشریه ویژه ناشنوایان، به مدت پنج سال از دیگر فعالیت‌های هنری این بانوی ناشنوای موفق محسوب می‌شود.

ازدواج با یک ناشنوا
وی درباره ازدواج با «وحید امیرسرداری» می‌گوید: مادر همسرم برای شناسایی همسری ناشنوا برای پسرش، به آموزش‌وپرورش مراجعه می‌کند و آن‌ها نیز من را معرفی می‌کنند. من و همسرم در کانون ناشنوایان، یکدیگر را ملاقات کردیم و پس از انجام تحقیقات لازم، سال ۸۵ با هم ازدواج کردیم.

این زوج ناشنوا با وجود نتیجه آزمایش‌های ژنتیکی قبل از بارداری که تولد فرزند شنوایی را نوید می‌د‌اد، صاحب پسری ناشنوا می‌شوند. مرجانه درباره وضعیت روحی خود پس از آگاهی از ناشنوایی فرزندش اظهار می‌کند: این خبر برایم بسیار ناگوار بود و مدت‌ها دچار افسردگی بودم، زیرا دوست نداشتم پسرم مشکلات و سختی‌های زندگی مرا تجربه کند، اما به‌هرحال ناگزیر به پذیرش آن شدیم. ابتدا از سمعک برای شنوایی «ارمیا» استفاده کردیم، اما تاثیری نگذاشت و از این‌رو در شانزده‌ماهگی اقدام به کاشت حلزون در گوش او کردیم. اکنون مرتب او را به جلسات گفتاردرمانی می‌برم. او با کمک سمعک قادر به شنیدن است و تاحدی هم حرف می‌زند. این بانوی ناشنوای موفق، معتقد است که زندگی زناشویی ناشنوا‌ها مانند دیگر زوج‌های عادی است و می‌افزاید: ما هم ممکن است دچار اختلاف‌نظر و اشتباه شویم و گاهی با هم قهر کنیم، اما قهر‌های ما بسیار کوتاه است و نیم‌ساعت بیشتر طول نمی‌کشد؛ چون دلمان برای هم تنگ می‌شود و خیلی زود آشتی می‌کنیم.

زبان اشاره، عمومی شود
او امیدوار است روزی همه مردم، زبان اشاره را یاد بگیرند تا ناشنوایان بتوانند با همه ارتباط برقرار کنند و در این‌باره می‌گوید: اکنون کانون ناشنوایان، مترجمانی را به‌کار گرفته است که روش کار آن‌ها این‌گونه است که ناشنوایان، پیامکی را شامل نام و کدملی و نیز موضوع کار و زمان قیدشده، به سامانه‌ای که برای این منظور در نظر گرفته‌شده‌است، ارسال می‌کنند تا مترجمی برای آنان تعیین و اعزام شود؛ البته فعلا تعداد این مترجمان اندک است و تعداد درخواست‌کنندگان بسیار. نگران فرزندانمان هستیم و امیدواریم روزی برسد که برای هر کار تخصصی مانند کار پزشکی، دادگاهی و پلیسی هم یک مترجم متخصص، تعیین شود.

مرجانه از اینکه فرزندش در برخی موقعیت‌ها مانند یک مترجم رفتار می‌کند، خوشحال است و می‌افزاید: یک بار برای اطلاع از وضعیت درسی پسرم به ملاقات معلم او رفتم و پسرم به‌عنوان یک مترجم توانست مطالب را منتقل کند؛ البته مشکل من درمورد پسرم، این است که نمی‌توانم در منزل در انجام تکالیف به او کمک کنم یا به او دیکته بگویم و ناچارم از دیگران برای این کار کمک بگیرم.

نبود حمایت لازم
وی همچنین از نبود حمایت‌های لازم دولت از ناشنوایان گلایه کرده، می‌گوید: ما یک خانواده ناشنوای سه‌نفره هستیم و هزینه زندگی‌مان زیاد است. باید مرتب پسرم را به جلسات گفتاردرمانی ببرم که هزینه هر جلسه آن، ۵۰ هزار تومان است، ضمن اینکه به‌علت مشکل شنوایی پسرم، ناچارم او را در مدارس غیرانتفاعی که تعداد شاگردان کلاس کمتر هستند، ثبت‌نام کنم. هزینه تهیه قطعات سمعک نیز گران است.
این بانوی ناشنوا معتقد است که کشور‌های دیگر خدمات خیلی خوبی به معلولان می‌دهند و می‌افزاید: در سفری که به‌تازگی برای تهیه قطعه‌ای از سمعک پسرم به استانبول ترکیه رفتیم، مشاهده کردیم که معلولان در این کشور با ارائه کارت معلولیت به‌صورت رایگان از خدمات عمومی مانند مترو و شهربازی استفاده می‌کنند. یکی از دوستانم که فرزند ناشنوا دارد، نیز برای استفاده از امکانات بسیار خوب معلولان در سوئد به آنجا مهاجرت کرد؛ چون حمایت از ناشنوایان در ایران، بسیار ضعیف است.

افزایش ارتباطات و اطلاعات با کمک فضای مجازی
وی در ادامه می‌گوید: برای افزایش اطلاعات خود در هر زمینه‌ای از دوستانم کمک می‌گیرم و در این سال‌ها فضای مجازی و اینترنت نیز منابع خوبی برای کسب اطلاعات به‌ویژه برای ما ناشنوایان هستند.
مرجانه، دوستان شنوای بسیاری دارد که برخی از آن‌ها در شهر‌ها و کشور‌های دیگر زندگی می‌کنند. وی درباره شیوه ارتباط با دوستانش می‌گوید: با لب‌خوانی و ازطریق نوشتن، می‌توانیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم. همچنین ازطریق فضای مجازی با دوستانم در داخل و خارج کشور در ارتباط هستم.

نبود فیلم‌های ایرانی با زیرنویس
وی و همسرش که به تماشای فیلم و برنامه‌های تلویزیونی علاقه زیادی دارند، از نبود فیلم‌های ایرانی با زیرنویس گلایه دارند. او در این‌باره می‌گوید: البته فیلم‌های خارجی با زیرنویس در بازار هست، اما ما دوست داریم فیلم‌های ایرانی را که برپایه فرهنگ ایرانی‌اسلامی خودمان ساخته شده است، ببینیم؛ برای مثال خیلی دوست داشتم فیلم «مختار» را با زیرنویس تماشا کنم.

این بانوی ناشنوا در ادامه اظهار می‌کند: من و همسرم با زبان اشاره بین‌المللی نیز آشنا هستیم. خواهر همسرم کتاب آموزش زبان اشاره بین‌المللی را از آلمان برای ما فرستاده است، زیرا در ایران این کتاب در بازار موجود نیست. این زبان فقط با حرکات دست ادا می‌شود و لب‌خوانی ندارد. آشنایی با زبان بین‌المللیِ اشاره در سفر ترکیه، به ما کمک زیادی برای برقراری ارتباط با دیگران کرد.

تلاش مضاعف
مرجانه موفقیت و پیشرفت خود در زندگی را نتیجه تلاش و پشتکار مضاعف خود و نیز حمایت بی‌دریغ خانواده‌اش می‌داند و می‌گوید: مادر و خواهر بزرگ‌ترم که فوق‌لیسانس روان‌شناسی دارد، در زندگی کمک زیادی به من کرده‌اند.

درددل‌های یک ناشنوا
او درباره برخورد مردم عادی با جامعه ناشنوایان نیز بیان می‌کند: اگر با فرد ناشنوایی روبه‌رو شدید، نیازی نیست که زیاد به او نزدیک شوید یا با صدای بلند صحبت کنید، آن‌ها صدای شما را نمی‌شنوند و فقط به دهان و حرکت لب‌هایتان نگاه می‌کنند، بنابراین حتما صورتتان به‌طور کامل روبه‌روی فرد ناشنوا باشد و آرام و شمرده صحبت کنید. اگر حرف‌های هم را نفهمیدید، مطالب خود را بنویسید و از فرد ناشنوا نیز بخواهید که بنویسد.
وی تاکید می‌کند: هیچ‌گاه از واژه کرولال برای ناشنوایان استفاده نکنید و برای آنان دلسوزی نکنید، زیرا ما ناشنوایان که از ابتدا صدا را نشنیده و آن را تجربه نکرده‌ایم، دربرابر آن حسی نداریم!

مشکلات اشتغال ناشنوایان
«وحید امیرسرداری»، پدر این خانواده ناشنوا، هم ۴۰ سال دارد. او از بدو تولد شنوا بوده است و در یک‌ونیم‌سالگی بر اثر سقوط از پله ناشنوا می‌شود. وی که دارای دیپلم کامپیوتر است، با اشاره به مشکلات اشتغال ناشنوایان می‌گوید: یافتن کار برای ناشنوایان بسیار سخت است و خود من با وجود علاقه به کار‌های فنی، به یافتن کار مدنظرم موفق نمی‌شوم. تجربه کار در یک کارخانه زیرمجموعه شرکت برق را هم دارم، اما شرکت‌ها به‌دلیل ناشنوایی، مسئولیت‌های دیگری مانند حمل بار را به ناشنوایان واگذار می‌کنند و این افراد هدف سوءاستفاده قرار می‌گیرند؛ به همین دلیل ناچار به ترک آن کار شدم.

راه‌اندازی واحد بازی کودکان
امیرسرداری سرانجام تصمیم می‌گیرد کار مستقلی برای خود دست‌وپا کند و پس از تحقیقات لازم، با پس‌انداز اندک خود و همسرش و نیز گرفتن وام بانکی، بعد از دوندگی‌های اداری بسیار، موفق به راه‌اندازی یک واحد کوچک وسایل بازی کودکان در پارک خورشید می‌شود. وی می‌افزاید: این کار سبب کار‌آفرینی هم شد و دو نیرو به‌منظور تامین حفاظت و ایمنی کودکان به‌کار گرفته شدند؛ البته مشکل اینجاست که این کار هم فصلی است و در هفت ماه از سال راکد است، این درحالی است که باید هزینه اجاره را به شهرداری بپردازم که متحمل ضرر می‌شوم.

اجحاف در حق ناشنوایان
وی نیز از مشکلات ناشنوایان در جامعه چنین می‌گوید: ناشنوایان در برخی زمینه‌ها نمی‌توانند منظور خود را به طرف مقابل بفهمانند و در حق آنان اجحاف می‌شود؛ برای مثال یک‌بار در هنگام رانندگی، با یک خودرو تصادف کردم و با آنکه طرف مقابل مقصر بود، من نتوانستم دربرابر افسر پلیس از حق خودم دفاع کنم و مقصر شناخته شده، مجبور به پرداخت خسارت شدم. در هر دستگاه و سازمانی باید افرادی که زبان اشاره را می‌دانند، حضور داشته باشند تا ناشنوایان بتوانند از حق خود دفاع کنند. وی اضافه می‌کند: صداوسیما فقط برنامه اخبار کوتاه را آن‌هم هفته‌ای یک‌بار به‌صورت زیرنویس و زبان اشاره پخش می‌کند، درحالی‌که این کار باید درمورد تمام برنامه‌های تلویزیون صورت گیرد، زیرا باتوجه‌به توانایی‌های معلولان به‌ویژه ناشنوایان، از این طریق می‌توان به رشد علمی و فرهنگی آنان کمک کرد و زیرساخت‌های خوبی برای آینده این قشر از معلولان و نیز کشور فراهم ساخت.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۹:۲۳ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۲
عالی تر از عالی مفق باشی بانوی عزیز