درک خودکشی و دلیلش میتواند امری چالشبرانگیز، گیجکننده و رنجآور باشد. آگاهییافتن از اینکه عزیزتان در حال تحمل درد روانی وحشتناکی بوده، ممکن است ذهن شما را با موجی از پرسشهایی بیپاسخ پر کند و احساستان را جریحهدار کند.
ریحانه صادقی | شهرآرانیوز؛ صحبتکردن درباره خودکشی، امروز بیش از هر زمان دیگری در تاریخ اهمیت یافته است. طبق گزارش انجمن ملی بیماریهای روانی (NAMI) ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۱۸، تعداد ۶/۴۷ میلیون نفر (۱۹ درصد) از مردم این کشور تجربه ابتلا به بیماریهای روانی را داشتهاند، ۳/۴۳ درصد از مردم برای مشکلات روانشناختی تحت درمان قرار گرفتهاند، ۳/۴ درصد از مردم افکار خودکشی داشتهاند، ۴۸ هزار و ۳۴۴ نفر از طریق خودکشی جان خود را از دست دادهاند و درمجموع ۴/۱ میلیون مورد اقدام به خودکشی در این کشور ثبت شده است. از آن زمان تاکنون این ارقام سهبرابر شدهاند (در دوره همهگیری کووید ۱۹ نیز گرایش به خودکشی بهطور چشمگیری افزایش یافته است). پژوهش اخیری که در آگوست سال ۲۰۲۰ توسط «CDC» صورت گرفت، نشان داد که نزدیک به ۱۱ درصد از آمریکاییها بهطور جدی فکر خودکشی را از سر گذراندهاند.
بنیاد پیشگیری از خودکشی آمریکا گزارش کرده است که خودکشی حالا دهمین دلیل اصلی مرگ در این کشور است و بهطور میانگین، روزانه ۱۳۲ خودکشی در آمریکا اتفاق میافتد. باید در نظر داشت که این آمار فقط مربوط به مرگها و موارد اقدام به خودکشی گزارششده هستند و به احتمال زیاد، بسیاری از خودکشیهای دیگر هم بودهاند که کسی متوجه آنها نشده است. زیرا نه همه افرادی که اقدام به خودکشی میکنند درخواست کمک میکنند و نه همه موارد خودکشی شناسایی میشوند.
چطور بفهمیم کسی به فکر خودکشیکردن است؟
دکتر مارک گولستن (Mark Goulston)، روانپزشک، استادیار پیشین روانپزشکی بالینی در مؤسسه روانپزشکی عصبی دانشگاه یوسیالای (UCLA-NPI)، یکی از مؤلفان کتاب «چرا کنار بیاییم وقتی میتوانیم بهبود یابیم؟» و مبتکر رویکرد همدلیدرمانی (رویکردی که خود او بیش از ۲۵ سال است برای درمان مراجعانی که به خودکشی فکر میکنند، به کار میبرد) میگوید، آنچه را کسانی که هیچوقت فکر خودکشی به سرشان نزده متوجهش نمیشوند، این است که وقتی شما احساسی را که به یک رنج روانی بیپایان میماند از سر میگذرانید، مرگ در کسوت گزینهای رهاییبخش ظاهر میشود که میتواند شما را از شر آن درد و رنج خلاص کند. اما استاد فقیدم، دکتر ادوین اشنایدمن(Edwin Shneidman)، پیشگام عرصه پیشگیری از خودکشی، میگفت: «خودکشی راهحلی دائمی است برای یک مشکل موقت.»
حالا تصور کنید شما مطمئن نیستید کسی که میشناسیدش قصد خودکشی دارد یا نه. در این وضعیت باید چهکار کنیم؟ اگر از این بابت مطمئن شدیم، چه کنیم؟ برای پیشگیری از خودکشی چه کاری از دست ما برمیآید؟ پاسخ کلی این است که بهتر است او را به حال خودش رها نکنیم. البته باید بدانیم که رفتار درست در این وضعیت چیست. توجه به این چند نکته ممکن است در این اوضاع به شما کمک کند:
۱. برای هر کسی ممکن است اتفاق بیفتد
گرایش به خودکشی پدیدهای مستقل از وضعیت اجتماعیاقتصادی است. هرکسی میتواند در ورطه ناامیدی، استیصال، ترس و دردی عمیق بیفتد. یادمان نرود هنرمندان مشهور و موفقی مانند رابین ویلیامز، کرت کوبین، آویچی و بسیاری دیگر از افرادی که به شهرت دست یافته بودند هم روزی تصمیم گرفتند از طریق خودکشی به زندگی خود پایان دهند. ما باید این را بپذیریم و در فرهنگمان جای دهیم که داشتن پول برابر با خوشبختی نیست. زیرا چنین انگارههایی خطرناک هستند. آنها میتوانند مردم را به سمت این باور سوق دهند که خودکشی و فکر به آن فقط در نبود برخی امتیازات پذیرفتنی و ممکن است. در این صورت، احتمال خاموشکردن صدای کسانی که از ما درخواست کمک دارند (کسانی که خود از بابت احساساتی که دارند احساس گناه و شرم میکنند) را به جان خریدهایم.
۲. راه نجات را بهراحتی نمیتوان یافت
احساسات شدید و عمیق افسردگی وقتی که در ذهن ما رسوخ کنند، میتوانند گذرگاههای عصبشناختی مغز را تغییر دهند. این احساسات سبب میشوند فعالیتهای گذرگاههای مربوط به خوشحالی متوقف شوند و برای فرد افسرده تصور این را که شاید نوری در انتهای این تونل تاریک وجود داشته باشد، ناممکن میسازند. اگر متوجه ناامیدی شدید در خودتان یا کسانی که میشناسید شدید، حتما از یک متخصص باتجربه بیماریهای روانی کمک بگیرید. زیرا آن نور انتهای تونل، حتی اگر دیده نشود هم وجود دارد.
۳. باور کنید
همیشه بهتر است که جانب احتیاط را رعایت کنید و حرف کسی را که میگوید انگیزهاش برای زندگیکردن را از دست داده است، باور کنید. در این وضعیت بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد این است که بهاشتباه کسی را که واقعا به فکر خودکشی نبوده است، کمی لوس کنید و به او کمی عشق و توجه اضافی بدهید. در مقابل، در صورت صحت گفتههای او، اگر حرفش را باور نکنید، اتفاقی که خواهد افتاد میتواند مرگبار باشد. اگر پیشبینی غلطی کنید و تصمیم بگیرید که درخواست کمک او را نادیده بگیرید، به این خیال که او «فقط بهدنبال جلبتوجه است»، ممکن است درنهایت در ازدسترفتن یک زندگی سهیم شوید. خب چه ضرری دارد که درخواستهای کمک دیگران را جدی بگیریم و پاسخگو باشیم، بدون اینکه اول دستبهکار اعتبارسنجیشان شویم؟
۴. بازماندن غمانگیز است
ازدستدادن یک دوست نزدیک یا عضوی از خانواده بهعلت خودکشی بارهای روانشناختی مخصوص خود را بر دوش فرد میگذارد. بروز اختلالهایی مانند «PTSD» (اختلال اضطراب پس از حادثه)، اضطراب، افسردگی، و از همه خطرناکتر، افزایش خطر اقدام به خودکشی در کسانی که عزیزان خود را بهعلت خودکشی از دست میدهند، بسیار محتمل است. این بدان معناست که عادیسازی صحبت درباره خودکشی امری کاملا حیاتی است تا بازماندگان فردی که خودکشی کرده است، بتوانند با احساس امنیت کامل درباره احساساتشان صحبت و درخواست کمک کنند.
۵. آگاهیرسانی کنید
پروژه «سمی کالن» یکی از پویشهایی است که کارهای باارزشی برای آگاهیرسانی درباره خودکشی انجام داده است. آنها سمیکالن یا نقطهویرگول را بهعنوان نمادی برای فعالیتهای خود انتخاب کردهاند. سمیکالن یک علامت نگارشی است که در میان جمله قرار میگیرد و بهجای پایاندادن به جمله مانند «نقطه»، با استفاده از آن میتوان جمله را ادامه داد. هدف از انتخاب این نماد اشاره به این موضوع بوده است که ما این انتخاب را داریم که کاری کنیم که زندگی یک فرد در آنجایی که میتوانست نقطه پایانش باشد، ادامه یابد. صفحه مربوط به این پروژه را میتوانید با نشانی projsemicolon @ در شبکه اجتماعی اینستاگرم دنبال کنید. کمترین کاری که میتوانید انجام دهید، این است که با اشتراکگذاری این نماد در صفحههای اجتماعی خود این پیام را به عزیزانتان منتقل کنید که با آغوش باز پذیرای صحبت درباره مسئله خودکشی هستید.
برای کسانی که عزیزانشان را در اثر خودکشی از دست میدهند، چه اتفاقی میافتد؟
اگر کسی را بهعلت خودکشی از دست دادهاید، بدانید که شما تنها نیستید. پژوهشها نشان میدهند پیامدهای ناشی از خودکشی عزیزان میتوانند موجب بروز اختلالهایی از قبیل افسردگی و اضطراب، ناراحتیهای جسمانی، تحریکپذیری و خشم شدید، گوشهگیری، باورباختگی و گسست، احساس گناه و شرم و همچنین اختلال اضطراب پس از حادثه در بازماندگان این افراد شوند. یکی از جدیترین پیامدهای ناشی از این پدیده برای بازماندگان این افراد «خودکشی بازماند» است که میتواند از افکار خودکشی، تا طرحریزی و اقدام به خودکشی را شامل شود. برخی این پدیده را «تابعی از رنج روانی» توصیف میکنند که با افسردگی و ناامیدی تفاوت دارد و بیشتر نزدیک به پریشانی و یأس است.
درک خودکشی و دلیلش میتواند امری چالشبرانگیز، گیجکننده و رنجآور باشد. آگاهییافتن از اینکه عزیزتان در حال تحمل درد روانی وحشتناکی بوده، ممکن است ذهن شما را با موجی از پرسشهایی بیپاسخ پر کند و احساستان را جریحهدار کند. ممکن است حس کنید در باتلاقی از احساسات پیچیدهای مانند گناه، خجالتزدگی، آزردگی، خشم، ترس و اندوه در حال غرقشدن هستید. در این اوضاع مهم است که از دوستان، اعضای خانواده، همکاران یا یک رواندرمانگر کمک دریافت کنید. از کمکخواستن نترسید. همچنین همه ما وظیفه داریم به کسانی که به خودکشی فکر میکنند، کمک کنیم درمانهای لازم را دریافت کنند. مرگ یک خویشاوند بر اثر خودکشی در هر صورت اتفاق فوقالعاده دردناکی است، اما اینکه رابطه بین فرد متوفی و فرد بازمانده چه بوده است هم در این میان بهلحاظ روانشناختی اهمیت دارد.
برای مثال، فرزندانی که والدین خود را بر اثر خودکشی از دست میدهند، در مقایسه با فرزندانی که والدینشان به مرگ طبیعی درمیگذرند، بیشتر مستعد ابتلا به پریشانیهای روانشناختی (مانند افسردگی و اضطراب) و مشکلات رفتاری (مثل گوشهگیری، انفجار خشم و مشکل در سازگاری اجتماعی) میشوند. این تفاوت میتواند بهسبب احساس شرمی به وجود آمده باشد که این فرزندان بهسبب باورهای منفی موجود درباره خودکشی، احساس میکنند یا بهسبب ناتوانی آنها در فهم اینکه چرا والدینشان خودکشی کردهاند. البته این اختلالها فقط مختص کودکان نیست، تأثیرات این پدیده بر افراد بالغ نیز بسیار دردناک و رنجآور است.
درنهایت، بیشتر متخصصان سلامت روان بر سر این مسئله اتفاقنظر دارند که بهبودی پس از تجربه داغ ازدستدادن کسی، در درجه اول نیازمند پذیرش واقعیت آن فقدان و سپس، هضم و درک آن احساسات است.
برگرفته از مجموعهای از مقالات منتشرشده در باب خودکشی و مواجهه اطرافیان با آن در وبسایت
«Psychology Today»