ظاهرشان متفاوت و روحیاتشان مشابه است. سود آن چنانی میخواهند و به درآمدی که آدمهای معمولی از کسب و کارشان به دست میآورند، میگویند چندر غاز. شاید خودشان هم در یکی از این مشاغل مشغول به کار باشند، اما این ظاهر قضیه است و دغدغه اصلی شان، چیز دیگری است.
فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ ظاهرشان متفاوت و روحیاتشان مشابه است. سود آن چنانی میخواهند و به درآمدی که آدمهای معمولی از کسب و کارشان به دست میآورند، میگویند چندر غاز. شاید خودشان هم در یکی از این مشاغل مشغول به کار باشند، اما این ظاهر قضیه است و دغدغه اصلی شان، چیز دیگری است. میخواهند معاملهای را جوش بدهند، جنسی را دست به دست کنند و از ما به التفاوتش، سودی به جیب بزنند؛ بی دغدغه و بی زحمت. هرازگاهی به بازارهای مختلف، سرک میکشند و پیگیر خبرها هستند تا وقتش برسد؛ فرصتی طلایی برای گرفتن ماهی از آشفتگی فلان بازار.
حساب این گروه از دلال ها، از توزیع کنندههای کاردرست، جداست. نه اینکه به تازگی کشفشان کرده باشیم، اما چندی است که به لطف شرایط نابسامان اقتصادی، گسترش فرهنگ دلال بازی، بیش از همیشه به چشم میآید. شکر، خودرو، زعفران، میوه، آرد، زمین، نهادههای دامی، مسکن و هر جایی که فکرش را بکنید، حتی جابه جایی بازیکنان ورزشی، حوزه هنر، فروش انواع مجوزها و غیره، مستعد حضور دلال هاست و وضعیتمان تا به امروز، استمرار رونق را برای این جماعت، نوید میدهد.
اسمش بَده، پولش نه!
حرفهای خوب برای همه خریدار ندارد؛ مثلا اگر نزد آنهایی که برای رسیدن به رویاهایشان، حوصله سخت کار کردن و منتظر ماندن ندارند، از فرهنگ کار، پس انداز و این طور چیزها بگویید، یک دل سیر به حرف هایتان خواهند خندید، یا در ظاهر یا در دلشان. یک جست وجوی کوتاه در فضای مجازی نیز فهرست بلندی از سایتها و مطالبی را ردیف میکند که برای تقویت انگیزه دلالی، ایده میدهند. این یافته، در کنار هشدارهای مکرر کارشناسانِ عمدتا اقتصادی، حکایت از رسوخ فرهنگ دلالی دارد. تعدادی از عناوین سایتها و سؤالاتی که از سوی کاربران در جست وجوگر تایپ شده، از این قرار است: روشهای دلالی، معرفی چند شغل دلالی، انواع دلالی با ۵ میلیون تومان، دلالیِ چی خوبه، چگونه واسطه گری کنیم و ....
نظرات کاربران خواندن دارد. یکی نوشته است: دارم به کار دلالی فکر میکنم. میخوام پولدار بشم. دیگری گفته است: برادرشوهرم با دلال بازی، کلی توی این بازار خراب سود میکنه. الان دو سه ساله که دلالی میکنه. اون قدر وضعش خوب شده که نگو. اون وقت من و همسرم شاغلیم خیر سرمون، هشتمون گرو نه مونه.
این گفت و گوها، یکی از قسمتهای پویانمایی «دیرین دیرین» با عنوان «عاقبت دلالی، عاقبت تحصیل» را به یاد میآورد؛ آنجا که شخصیت دلال و پولدار این مجموعه طنز، به شخصیت تحصیل کرده و فقیر آن میگوید: راه رانت و دلالی وقتی که بازه، به تخصص و شرافت چه نیازه؟
حکایت انگشت شست و اشاره
مهدی در یکی از ادارات مشهد، مدیر میانی است. او را با معرفی یکی از دوستان، در اتاق کارش ملاقات میکنیم. قبلا خرده آشناییای با هم داشته ایم، اما به تازگی از شغل اصلی او که همان دلالی ملک و زمین است، با خبر شده ایم. صاف و اتوکشیده روی صندلی اش لم داده است. یادش نمیآید فلانی (رابطمان) وقت گرفته باشد، با این حال به سوالاتمان جواب میدهد. پیداست درست نمیداند سوالاتمان درباره جورکردن سند را برای گزارشمان میپرسیم یا مشتری هستیم و گرهی در کارمان افتاده است. با وجود این، فرصت را غنیمت میشمارد و از به اصطلاح آپشنهای کاری و شیرینی دلالی اش میگوید. از رسوخ دلالها در بدنه برخی ادارات میگوید و اینکه «هیچ کاری نشد، نداره. فقط...» انگـشـــت شــسـت و اشـــاره اش را به هم میساید، مثل وقتی که پول میشماریم. با سالها تجربه دلالی برای جورکردن سند و خرید و فروش زمینهای مسئله دار، آن قدر راههای فرار قانونی را خوب یاد گرفته است که ابدا نگران انتشار احتمالی حرف هایش به نظر نمیرسد.
در مورد اشتغال خودش به این کار هم رک میگوید: چرا که نه! فرض کن توی یه معامله، ۳۰ تومن عایدت بشه. این پول معادل چند ماه حقوق کارمندیته؟
دلال پروری به سبک مسئولان
سعید دفتر مشاوره املاک دارد و بیست سالی میشود که در این حرفه است.
وقتی ماجرای گزارشمان را با او درمیان میگذاریم، ابتدا به سلطانها یا اَبَر دلالان بازار اشاره میکند؛ همانها که تا بازاری به هم میریزد، فوری مسئولان، آنها را عامل نابسامانی عنوان میکنند. او معتقد است دلالیها جایی شکل میگیرد که سوبسید و رانتی در بین باشد و این سیاست را هم مسئولان پایه گذاری میکنند.
سعید دلالهای اصلی و تعیین کنندههای قیمت املاک را شرکتهای بزرگ دولتی و بانکهایی میداند که خبری از برخورد با آنها هم نیست.
از او میپرسیم: اگر واقعا دلالی مِلک، سودی برای واسطههای خرده پا ندارد، چرا هر جای خیابانها را که نگاه میکنیم، دفتر مشاوره املاک میبینیم؟ حرفمان را تأیید میکند و میگوید: بعضیا با خودشون می گن دلالی خونه که سرمایه نمیخواد، یه جایی رو اجاره میکنیم، یه میز هم میذاریم و تموم. هم برای خودشون مسئله درست میکنن، هم برای مردم. باعث و بانی این قسمت ماجرا هم مسئولانن. چند سال پیش، وقتی اشتغال زایی از طریق اصناف رو مطرح کردن، اعتراض کردیم. گفتیم کسی که وارد این شغل میشه، باید اطلاعات حقوقی، ثبتی، مشتری مداری، آیین نامه نگارش قرارداد و ... رو بدونه. نباید به کسی که و نمیدونه سند چیه، پروانه داد. کسی گوش نداد. میخواستن آمار اشتغال رو بالا ببرن.
دلالهای یقه سفید
سلمان دلال میوه است و برای اینکه حساب و کتاب این بازار، دستش بیاید، فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است؛ حتی ورشکستگی اش را. در همان چند جمله اول، میفهماند که منشأ دلالی ها، به قول خودش این پایین مایینها نیست و باید دنبال سرچشمهها باشیم؛ «همه چی از بالا نشئت میگیره، از اونایی که آمار دارن. اون مسئول یا سردخونه داری که میدونه چی ترخیص شده، چی قراره ترخیص بشه، کجای کشور چی هست و نیست. اونه که به دلال میگه یه تریلی موز بفرست فلان استان یا میگه خیار توی میدون نیست و نمیآد، زیر قیمت نده. به هم آمار میدن و این وسط، دودش میره توی چشم مردم.»
«یکی صاحب زمین، یکی بارکُن، یکی و ....» پرسیده ایم میوه چند دست میچرخد تا به دست مصرف کننده برسد. دارد توی ذهنش یکی یکی میشمارد. میگوید شش تا و ادامه میدهد: گردن کلفتشون یه نفره؛ بار خر یا میدون باری. تعدادشون کمه. مثلا توی مشهد ده دوازده نفرند. بقیه دست دو و سه حساب میشن. بازم میگم اینکه فکر کنین این قیمتها کار دلاله، اشتباهه. دلال اصلا همچین قدرتی نداره. نه فقط توی میوه، توی باقی چیزهام همینه. اگه بار، فراوون و به موقع توزیع بشه، دلال چارهای جز فروش نداره. بله، چارهای ندارند، به شرط همان «اگر»ی که میگوید.
بدآموزی ثروتهای بادآورده
وفور واسطه گری، موضوعی بین رشتهای با ابعاد اقتصادی اجتماعی است. همین دو رگهای بودن باعث شد که چند سال پیش، گروهی از استادان جامعه شناسی و اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد، مطالعهای مشترک انجام بدهند. موضوعی که آنها کار کردند، معطوف به بازار مسکن مشهد، به عنوان یکی از بازارهای جذاب برای حضور واسطهها بود. در پژوهش آنها که با عنوان «تحلیل کیفی واسطه گری در بازار مسکن شهر مشهد: رویکردی جامعه شناختی به پدیدهای اقتصادی» منتشر شد، به مواردی اشاره شد که با تصورات عامه از دلالی و واسطه گری انطباق دارد. کاری بدون نیاز به تخصص، کمبود نظارت ها، نبود شفافیت در اطلاعات، افول فرهنگ کار و ...؛ عواملی که دست به دست هم میدهد تا دلال مسلکی رونق بگیرد و به گفته جامعه شناسان فرهنگی، با استمرار آن، به بخشی از فرهنگمان تبدیل شود.
دکتر حامد بخشی، جامعه شناس، اقتصاد پر هرج و مرج امروز را ریشه این آسیب فرهنگی اقتصادی عنوان و به سرمایههایی اشاره میکند که در سایه این طرز فکر به باد میرود.
او توضیح میدهد: اصل دلالی بد نیست، چون محصول تولیدشده برای رسیدن به مصرف کننده، به واسطه نیاز دارد. چیزی که آزاردهنده است، رشد نامتناسب دلالی و درگیر شدن جامعه با دلالیهای بدون تولید است. ایجاد چرخههایی کاذب که محصول را گرانتر به دست مصرف کننده میرساند و افزایش آدمهایی که میخواهند از مسیر به اصطلاح تجارت، ثروتی دست و پا کنند. مثل جریان بورس که مردم در شرایط نوسانات اقتصادی، فکر کردند نیاز به تخصص ندارد و بخشی از زندگی شان را باختند.
مقایسه خود با دیگرانی که صاحب ثروتهای بادآورده شدند، نکتهای است که این جامعه شناس به عنوان یکی از ریشههای اجتماعی میل به دلالی اشاره میکند و خودمانی میگوید: وقتی آدمها میبینند اطرافیانشان یک شبه صاحب درآمد فراوان شده اند، انگیزه کار کردن را از دست میدهند و حق هم دارند.