صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

در کتاب تاریخ بیهقی از چه مکان هایی در خراسان رضوی یاد شده است؟

  • کد خبر: ۷۵۷۵
  • ۰۱ آبان ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۵
به بهانه روز ملی بیهقی قصد داریم کتاب تاریخ بیهقی را راهنمای خود کنیم و قدم به قدم با بیهقی گام بگذاریم در شهر و دیار‌های استان خراسان رضوی که همشهری دیرینمان از آن‌ها در کتاب باشکوه خود یاد کرده است.

شیرین سیدی | شهرآرانیوز - به بهانه روز ملی بیهقی قصد داریم کتاب تاریخ بیهقی را راهنمای خود کنیم و قدم به قدم با بیهقی گام بگذاریم در شهر و دیار‌های استان خراسان رضوی که همشهری دیرینمان از آن‌ها در کتاب باشکوه خود یاد کرده است.

گردشگری با راهنمایی بیهقی

بخش‌های باقی مانده تاریخ بیهقی (که یکی از اولین متون نثر فارسی به شمار می‌آید) عموما شرح ۱۰ سال حکومت مسعود غزنوی (از سال ۴۲۱ تا ۴۳۲ هجری قمری) است. ابوالفضل بیهقی که خود در دیوان رسالت مسعود بوده است در کتاب تاریخش در میان ذکر وقایع آن سال‌ها با دقت گزارش‌هایی از لشکرکشی‌های مسعود، ساخت و ساز‌ها و ویرانی‌هایی که در آن دوران به وقوع پیوسته نیز ارائه کرده است که به قول خودش در دیگر کتاب‌های تاریخ مانند آن را پیدا نخواهید کرد. به این گزارش‌های نغز از منظر‌های مختلف می‌توان توجه کرد که یکی از آن‌ها می‌تواند گردشگری باشد. بر پایه تعلیقات جغرافیایی کتاب تاریخ بیهقی تصحیح استاد مهدی سیدی و دکتر محمدجعفر یاحقی ۴۲۹ نام جای در کتاب تاریخ بیهقی آورده شده است که ۴۸ مورد آن را می‌توان در خراسان رضوی جست. عمده آن‌ها شامل نیشابور، فوشنجان، کاشمر، زوزن، خواف، باخرز، رضویه، فرهادگرد، سرخس، توس، چشمه گیلاس، مشهد، سمنگان، قوچان و بیهق می‌شود. در ادامه اشاراتی از تاریخ بیهقی در محدوده‌های نیشابور، رباط خاکستری، قوچان و مشهد می‌آوریم و در آخر سفری هم به حارث آباد زادگاه او خواهیم داشت.

به دنبال میخ طویله سبکتگین در رباط خاکستری

اگر از راه قدیم نیشابور به سمت مشهد بروید دو فرسنگ مانده به مشهد، رباطی پیش رویتان است که داستانی بس شنیدنی دارد. داستان از روزگاری نقل می‌شود که هنوز «سبکتگین»، پدر محمود غزنوی، غلامی بود که برای فروش بُرده می‌شد. بیهقی می‌گوید سبکتگین روزی همراه سرداران خود به رباط خاکستر می‌رسد آنجا توقف می‌کند و به صحرای اطراف می‌رود. پس از کمی جست وجو به سربازانش می‌گوید زمین را حفر کنند تا میخ طویله‌ای را در آن حوالی بیابند. وقتی میخ پیدا می‌شود او سجده شکر به جا می‌آورد و شروع به بخشش می‌کند آن وقت در مقابل نگاه حیران همه می‌گوید: «خواجه‌ای من و سیزده یار دیگر را نزد پادشاه گَوَزگانان* برد و او هفت تن را به غیر از من خرید. خواجه سپس در سرخس چهار غلام دیگر را هم فروخت. من ماندم و دو یار. از اتفاق سه اسب خواجه زیر من از بین رفته بود و، چون به رباط خاکستر رسیدیم، اسب دیگر هم از بین رفت. خواجه بسیار عصبانی شد، من را زد و زین برگردنم انداخت و سوگند خورد تا نیشابور مرا پیاده برد. آن شب در خواب دیدم «خضر» نزد من آمد و از حالم پرسید. من هم از بخت بد خود گفتم. خضر به من بشارت داد که تو در آینده مردی بزرگ خواهی شد و درحالی که بزرگ جمعی هستی دوباره به این صحرا خواهی آمد. صبح روز بعد من این میخ را برداشتم و در خاک فرو کردم. خواجه از من میخ را خواست، اما نیافت و من را تازیانه زد و سوگند خورد که به هر بها که تو را بخواهند می‌فروشم. دو منزل تا نیشابور پیاده رفتم سپاه سالار سامانیان در نیشابور من و دو یارم را خرید وقصه دراز است تا به این جا رسیدم.» حالا، اما این رباط وسیعِ سنگی که چندین شبستان بزرگ و کوچک دارد تقریبا متروکه است. چند سالی می‌شود که رباط خاکستری با همین نام از سوی میراث فرهنگی مرمت شده، اما تقریبا جز ایام پیاده روی عزاداران حضرت رضا (ع) که ایستگاه خدمات زائر در آن دایر می‌شود هیچ استفاده دیگری ندارد.

* یکی از ولایت‌های واقع در شمال افغانستان و هم مرز با کشور ترکمنستان

نیشابور، از خوازه بندان تا بر تخت نشستن طغرل

نیشابور که از مراکز مهم حکومتی در زمان غزنویان بوده، در میان شهر‌های خراسان رضوی از پر بسامدترین نام‌ها در تاریخ بیهقی است. از همان ابتدا که مسعود موفق می‌شود، بدون جنگ حکومت چند ماهه برادرش، محمد، را خاتمه دهد از راه ری به نیشابور می‌رود و آنجا با فرستاده خلیفه عباسی دیدار می‌کند. بیهقی در توصیف استقبالی که از مسعود تازه به سلطنت رسیده می‌شود، نوشته است: «کاری ساختند که کسی به هیچ روزگار بر آن جمله یاد نداشت، چنانکه از دروازه‌های راه شهر تا بازار خوازه بر خوازه و قبه بر قبه بود تا شارستان مسجد آدینه که رسول را جای آنجا ساخته بودند.» در سال‌های پایانی حکومت او هم نیشابور از اولین بخش‌هایی است که از کف غزنویان می‌رود. بیهقی در جمله‌ای کوتاه از زبان طغرل سلجوقی عمق بدویت این قوم بیابانگرد را نقل می‌کند او در شرح وقایع در سال ۴۲۹ می‌گوید طغرل بر تختی نشست که روزی «خداوند سلطان» (مسعود) بر آن می‌نشست و به اعیان نیشابور گفت: «ما مردمان نو و غریب رسم‌های شما تازیکان ندانیم» و با همین جمله نشان می‌دهد که قرار است چه وضع آشفته‌ای در ایران زمین رقم بخورد. بیهقی با توصیف‌هایی از «سوری»، حاکم نیشابور، روشن بیان می‌کند که ستم‌های او باعث شد نیشابور از کف غزنویان برود و مردم به راحتی حضور قوم مهاجم را بپذیرند.

اما بیهقی فقط از نیشابور روزگار مسعود نمی‌گوید او در یادکرد‌هایی از دوران طاهریان و محمود غزنوی از این شهر و کوچه و محلاتش سخن می‌گوید. شادیاخ که در واقع کاخ سلطنتی نیشابور بود، محله محمدآباد که فاصله بین شادیاخ تا شهر نیشابور کنونی است، محله حیره که خیام در قبرستان آن خفته و محله ملقاباد که عطار در قبرستان آن دفن شده است، باغ عمرولیث که حوالی باغرود کنونی است، باغ خرمک که اکنون در همان محدوده‌ای است که یغما شاعر بی ادعای نیشابوری در آن آسوده است، از جمله مکان‌هایی است که بیهقی به آن‌ها اشاره می‌کند و می‌توان همراه با او ساعت‌ها در کوچه پس کوچه‌های نیشابور قدم زد.

بیهقی و زیارت مرقد حضرت رضا (ع)

حال که تا نزدیکی مشهد آمده ایم خوب است به یاد کرد‌های بیهقی از شهرمان هم نگاهی بیندازیم، منطقه توس برای حاکمان خراسان بزرگ نقطه‌ای استراتژیک بود به همین مناسبت سرداران دلیر خود را در آن مستقر می‌کردند تا در مقابل هجوم ترکمانان بیابان گرد سد محکمی باشند. حضور ارسلان جاذ ب یا به قول فردوسی «دلاور سپهدار توس» که هنوز هم مقبره او در «سنگ بست» برپاست یک نمونه بارز از اهمیت این خطه است. بیهقی، اما به مناسبت‌های مختلف از این دیار یاد کرده است از جمله وقتی می‌خواهد علت ذوالیمینین خواندن طاهر را بیان کند و شرح آمدن حضرت رضا (ع) به خراسان را نقل می‌کند. توس همچنین عرصه جنگ‌های سبکتگین و محمود زیر لوای پادشاهی سامانیان با فرماندهان یاغی این پادشاهی نیز بوده است. اما برای ما مشهدی‌ها شرح آمدن بیهقی به مشهد علی ابن موسی الرضا (ع) خواندنی‌تر است. او وقتی شرح درگذشت ابوالحسن عراقی از دبیران مسعود را بیان می‌کند، می‌گوید عراقی با اینکه مردی بدخو بود در مشهد علی بن موسی الرضا (ع) آبادانی ایجاد کرده و وصیت کرده بود او را در کنار امام رضا (ع) دفن کنند. سپس بیهقی می‌گوید: «او خود وقتی در سال ۴۳۱ همراه مسعود به نوقان آمده بود گور عراقی را در مسجدِ آنجا که مشهد است و طاقی به ارتفاع ۵ گز (حدود ۵.۵ متر) دارد زیارت کرده است» منظور بیهقی از این مسجد «مسجد بالاسر» است که حالا هم محراب آن باقی مانده است.

بنای بی بانی یادبود بیهقی

آخرین ایستگاه گردشگری با بیهقی را زادگاه او قرار دادیم تا از بی مهریی بگویم که همچنان ادامه دارد! ابوالفضل بیهقی تنها چهاربار از بیهق در کتاب تاریخش نام برده که آن هم در جریان گذر‌های مسعود یا دیگر دیوان سالاران از این ولایت بوده است. اما درباره این منطقه ابوالحسن بیهقی حدودا ۱۰۰ سال پس از او به تفصیل نوشته و از شخص ابوالفضل بیهقی هم یاد کرده است همو نوشته که بیهقی در روستای حارث آباد متولد شده است. حارث آباد در ۸ کیلومتری شهر سبزوار و در بخش مرکزی شهرستان است و سکونتگاه مردمان سخت کوش که با ایستادگی در برابر شن‌های روان خانه و کاشانه خود را ترک نکرده اند. شرح تلاش حالا ۲۳ ساله آن‌ها برای ساخت بنای یادبودی برای همشهری فاضل خودشان در ورودی حارث آباد را سال گذشته در همین صفحه به چاپ رساندیم و پیگیری‌های امسال نیز نشان می‌دهد هنوز قدمی که بتواند قلم بیهقی را ارج نهد برداشته نشده است. در همان شماره گفتیم که اهالی ده حارث آباد چقدر با بیهقی مأنوس هستند و به این بزرگمرد تاریخ و نثر فارسی علاقه دارند. نمایندگان آن‌ها در این بیشتر از دو دهه سعی کرده اند با ساخت یک بنای یادبود در زادگاه بیهقی بر اعتبار روستای کهن خود بیفزایند و یاد این بزرگمرد را نیز زنده نگاه دارند، اما هنوز روی خوش از متولیان امر از جمله میراث فرهنگی و اداره ارشاد اسلامی ندیده اند.

آخرین مقصد سفر چندان امیدوار کننده نبود همان طور که هنوز روز بیهقی در تقویم به طور رسمی ثبت نشده است؛ در این گذار تنها به گوشه‌ای از ظرفیت‌ها و جذابیت‌های این کتاب پرداختیم تا بگوییم با شناخت و ارج نهادن به داشته‌های فرهنگی مان می‌توانیم به دستاورد‌های درخوری در حوزه‌های مختلف از جمله گردشگری بر پایه متون کهن برسیم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.