رژیم بعث عراق که پس از پایان جنگ با ایران با حجم انبوهی از بدهیهای خارجی روبهرو بود و از طرفی به کمک مالی برای بازسازی پس از جنگ نیاز داشت، از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس متوقع بود کمکهایی را که به عراق در طول جنگ هشتساله کردهاند بلاعوض تلقی و صدام را از بازپرداخت آن معاف کنند.
البته این کشورها این خواسته صدام را توقعی اضافی تلقی میکردند. از همین رو بود که ماشین جنگی صدام که به سبب کمکهای نظامی فراوان به یکی از مجهزترین ارتشهای دنیا بدل شده بود، خشمگین از این سرپیچی حکام عرب، در کمتر از ۳ ساعت کشور کویت را اشغال و آن را به خاک عراق ضمیمه کرد.
این بدمستی صدام سبب شد زنگ خطر برای همپیمانان غربی و عربی سابقش به صدا درآید. از همین رو بود که طی یک ائتلاف بینالمللی، ارتش عراق را از خاک کویت خارج کردند. در همین ایام، ملت عراق خسته از اقدامات دیوانهوار صدام علیه حکومت او قیام کردند که در تاریخ عراق به انتفاضه شعبانیه شناخته میشود. این انتفاضه که از جنوب توسط شیعیان و از شمال توسط اکراد سازماندهی شده بود، به سقوط ۱۴ استان از ۱۸ استان عراق منجر شد.
اهداف انتفاضه و شعارهای پیرامون آن سبب شد آمریکا و دیگر کشورهای غربی هراسان از اینکه سقوط صدام به قدرت گرفتن جریانهای اسلامگرا و حامی تفکر مقاومت منجر شود، به رژیم بعث چراغ سبز سرکوب مردم عراق را نشان دهند. البته صدام نیز به وحشیانهترین شکل ممکن مردم قیامکرده را سرکوب کرد. آنچه در این میان و در جریان سرکوب مردم عراق درخور توجه است مشارکت گروهک تروریستی منافقین با ارتش بعث در سرکوب کردهای عراق است.
ارتش خسته و شکستخورده صدام که یارای سرکوب مردم در ۲ جبهه جنوب و شمال را نداشت، با سپردن سرکوب شمال به منافقین، با خیال راحت به قلع و قمع مردم جنوب پرداخت. به گواه بسیاری از صاحبنظران اگر نبود مشارکت منافقین در همراهی با ارتش بعث، سقوط بغداد حتمی بود.
این همکاری و سرسپردگی سبب شد رژیم بعث و ناظران بینالمللی حساب تازهای روی گروهک منافقین و کارکردهای آن باز کنند.
از همین رو، با اینکه این گروهک در سال ۱۹۹۷ میلادی به فراخور برخی ملاحظات سیاسی در فهرست گروههای تروریستی وزارت امورخارجه آمریکا قرار گرفت، همچنان به فعالیت آزاد در خاک کشورهای غربی مشغول بود و حتی در دهه ۷۰ خورشیدی علاوه بر برخی عملیاتهای پراکنده تروریستی همچون خمپارهزنی در مناطق مرزی و پایتخت، عملیات ترور شهیدان صیادشیرازی و لاجوردی را طراحی و اجرا کرد.
ترور شهید صیادشیرازی انتقامی چندوجهی بود. این امیر ارتش جمهوری اسلامی در طول ۸ سال جنگ تحمیلی به فراخور نبوغ و استعداد ذاتیاش و همچنین اشراف و تسلط بر طراحیها و اجرای نقشههای نظامی، بهکرات اسباب نقشه بر آب شدن نقشههای ارتش بعث را فراهم کرده بود. از طرف دیگر، شهید صیاد شیرازی محور اصلی شکست منافقین در عملیات فروغ جاویدان و حماسه مرصاد بود. از همین رو بود که هم صدام و هم منافقین کینهای تاریخی از او داشتند؛ بنابراین این ترور در یک همکاری کامل میان رژیم صدام و گروهک منافقین صورت گرفت.
سرسپردگی تام و تمام گروهک منافقین در قبال پشتیبانش و انجام هر اقدامی که اسباب خشنودی حامی را فراهم کند و نداشتن حد و مرز در خیانت به ملت ایران، سبب شد تا این گروهک جایگاهی ویژه در معادلات دشمنان ایران باز کند. اقدامات دیگر این گروهک در اوایل دهه ۸۰ و همکاری با سرویسهای جاسوسی غربی همچون همکاری در ایجاد بحران در برنامه هستهای صلح آمیز ایران سبب شد کشورهای غربی را به این جمعبندی برساند که منافقین میتوانند کارکردهای متنوع و ویژهای داشته باشند.
از همین رو بود که علیرغم قرار داشتن نام این گروهک در فهرست گروههای تروریستی آمریکا، پس از حمله این کشور به عراق در سال ۲۰۰۳، در اقدامی بیسابقه این گروهک تحت حمایت آشکار ارتش آمریکا قرار گرفت و تا ۱۰ سال بعد که نام این گروهک از لیست گروههای تروریستی آمریکا خارج شد، این حمایت ادامه داشت.
سابقه همکاری گروهک منافقین در ادوار مختلف با دستگاههای اطلاعاتی کشورهای منطقه و کشورهای غربی و همچنین نوع همکاری آنها و پذیرش انواع و اقسام مأموریتها و نشناختن هیچ مرزی در خدمت به اجنبی و خیانت به کشور، گواه این مدعاست که اشتیاق وصفناپذیر این گروهک به کسب قدرت مطلقه و همچنین کینه عمیق آنها نسبت به نظام جمهوری اسلامی و ملت حامی این نظام، این گروهک را در زمره منفورترین جریانهای خارجنشین قرار داده است تا جایی که به استناد بسیاری از گزارشهای بینالمللی این گروهک کمترین جایگاهی در میان افکار عمومی ملت ایران ندارد.
از همین روست که امروزه این گروهک تلاش دارد تا با تغییر ظاهر و همچنین تلاش برای پاک کردن حافظه تاریخی مردم درباره جنایاتش در دهههای نخستین انقلاب، جای شهید و جلاد را عوض کند تا از این رهگذر، مسیری برای جلب حمایتهای داخلی و خارجی فراهم آورد.