صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

روایتی از دوخت لباس آیین جهانی شیرخوارگان حسینی

  • کد خبر: ۷۸۲۵۲
  • ۰۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۴۳
روایتی از دوخت لباس آیین جهانی شیرخوارگان حسینی به دست بانوان که امسال درپی بحران کرونا به صورت نمادین برگزار شد.

سعیده آل ابراهیم | شهرآرانیوز؛  باید از کوچه‌پس‌کوچه‌های منتهی به حرم مطهر رضوی که دیگر بسیاری از خانه‌های آن متروکه شده است عبور کنیم تا به مسجد صدیقی‌ها برسیم، همان جایی که هر سال از یک یا ۲ ماه مانده به ماه محرم، شور حسینی در آن برپاست. طبقه پایین این مسجد، همان جایی است که گره‌های بزرگی به واسطه آن گشوده شده است. تا چشم کار می‌کند، پارچه‌های سبز روی میز و پای چرخ‌های خیاطی آماده دوخت است. هر سال، در این فضا برای نوزادان به یاد حضرت علی‌اصغر (ع)، نوزاد شش‌ماهه‌ای که به جای آب، تیر سه‌شاخه، عمری عاشقانش را داغ‌دار کرد لباس سبز می‌دوزند. دوخت لباس شیرخوارگان حدود ۵ سالی می‌شود که در مشهد شروع شده است و هرسال تعداد زیادی از حاجتمندان برای خدمت یا ادای نذر خود به اینجا می‌آمدند. اما حالا ۲ سالی می‌شود که به دلیل گسترش ویروس کرونا، این مراسم نیز درگیرغربت شده است و با تعداد خیلی کمتری کار را پیش می‌برند.

 

 

هرسال در ماه محرم، علاوه بر اینکه شهر سیاه‌پوش می‌شود، عاشقان اهل‌بیت (ع) نیز لباس مشکی بر تن می‌کنند تا سوگ عاشورا را نه‌تن‌ها در دل بلکه در منظر جامعه نیز زنده نگه دارند. همایش شیرخوارگان حسینی نیز هرسال با هدف ترویج دکترین مجمع جهانی حضرت علی‌اصغر (ع) و تکامل حیات شیعه از کربلا تا امروز، براساس آمار، در ۲۵۰۰ جای ایران و ۲۳۰ منطقه در ۵ قاره جهان با حضور عاشقان امام حسین (ع) برگزار می‌شود. این در حالی است که برای رعایت دستور‌های بهداشتی در شرایط ناشی از شیوع ویروس کرونا، داوود منافی‌پور، دبیر مجمع جهانی حضرت علی‌اصغر (ع)، اعلام کرده است در سال جاری، آیین شیرخوارگان حسینی به صورت مجازی و نمادین برگزار شد.

آخرین روز سبز

حوالی اذان ظهر است و امروز آخرین روز کاری این کارگاه. تک و توک روسری و کاور‌های سبز روی چرخ‌ها باقی مانده است تا دوخت لباس‌های شیرخوارگان امسال نیز به پایان برسد. دورتادور کارگاه، چرخ‌های خیاطی سفید رنگی قرار گرفته است. سمت دیگری از کارگاه میز مستطیل‌شکل بزرگی قرار گرفته است و آنجا پارچه‌های سبز دوخته‌شده روی هم سوار می‌شوند. هر کسی مشغول کاری است. یکی دو نفر هنوز پای چرخ هستند. دیگری همان‌طور که تسبیح را در دست می‌چرخاند کاور‌های سبز را مرتب می‌کند. یک نفر مسجد را جارو می‌زند تا برای بسته‌بندی آماده باشد و .... بانوانی که اینجا داوطلبانه مشغول کار هستند، می‌دانند که حضرت علی اصغر (ع) دست‌های کوچکی دارد، اما گره‌های بزرگی را باز می‌کند. به همین دلیل، هرکدام با نیتی پا به اینجا می‌گذارند.

 

از هیچ‌یک از خانم‌هایی که وارد طبقه پایین مسجد می‌شود، سؤالی نمی‌پرسند که برای چه به اینجا آمده اند، زیرا می‌دانند که هر کسی حاجتی در دل دارد و کار هم مردمی و دلی است. ملاک سنی برای انجام کار وجود ندارد. از بچه شش‌ساله گرفته که در کار کمک‌دست مادرانشان هستند تا زنان سال‌خورده‌ای که با کمردرد و بیماری‌های دیگر نذر خود را ادا می‌کنند. صدای مداحی در این فضای پر از معنویت پیچیده است. این بانوان همان‌قدر که اهل کار گروهی هستند، گاهی در گوشه و کنار این فضا، درست همان لحظه‌ای که دارند پارچه سبزی را می‌دوزند و بسته‌بندی می‌کنند، با خود خلوت می‌کنند، اشک‌های مانده در گلویشان را راهی گونه‌هایشان می‌کنند تا دلشان سبک شود و زیر لب حاجت خود را از صاحب این مراسم بخواهند.

مسئولیت کار با همه داوطلبان است

کار به واسطه دل‌بستگی است و هیچ‌کس هم دنبال پست و مقام نمی‌گردد. به همین دلیل، قدری طول می‌کشد تا میان پرس‌وجو‌ها متوجه بشویم مسئول کارگاه کیست. بانو ملاک ۵ سالی می‌شود که مسئول کارگاه دوخت لباس شیرخوارگان در مشهد است و به گفته خودش، هرسال چندین ماه قبل از ماه محرم، تلفن همراهش مدام زنگ می‌خورد و بانوان مشتاق می‌پرسند که دوخت لباس‌ها از کی شروع می‌شود تا خودشان را به این کار خیر برسانند. «۲ سالی می‌شود که به دلیل شیوع کرونا، اینجا تعداد کمتری مشغول به کار می‌شوند و نمی‌توانیم فراخوان بدهیم. سال‌های گذشته، اینجا خیلی شلوغ بود و به‌اصطلاح جای سوزن انداختن نبود. هرسال تا ۴۵۰ نفر برای کار متقاضی داشتیم.»

ملاک معتقد است نام شیرخوارگان روی این کارگاه است. به همین دلیل، بیشتر بانوانی که سال‌هاست چشم‌انتظار هستند تا به قولی دامنشان سبز شود و صاحب فرزند شوند، سر از اینجا درمی‌آورند، نذر می‌کنند و حتی حاجت می‌گیرند. «ابتدا در قسمت کبوترانه حرم مطهر رضوی کار‌های داوطلبانه انجام می‌دادم و از سال ۹۶ در این کارگاه فعالیت می‌کنم. علاوه بر اینکه مشهدی‌ها برای خدمت به اینجا می‌آیند، حتی افرادی داریم که از شهرستان‌ها یا شهر‌های دیگری برای این کار می‌آیند. یک یا ۲ سال خدام مساجد نیز با ما همکاری می‌کردند، اما آن‌قدر متقاضی مردمی زیاد است که دیگر کار به همکاری سایر نهاد‌ها نمی‌رسد.»

نورسیده‌ای پس از ۱۱ سال انتظار

ملاک به یاد می‌آورد که یک مرتبه بانویی به این کارگاه می‌آید و همین‌طور که از پله‌ها پایین می‌آمده، اشک می‌ریخته است. او یک نخ سبز به عنوان تبرکی برای زنی می‌برد که بعد از ۱۱ سال از زندگی مشترکش، هنوز فرزندی نصیبشان نشده است. بعد از آن، در عرض ۲ ماه باردار می‌شود. «اینجا هرکسی حاجتی دارد. از بیماری سخت گرفته تا خانه‌داری و پیدا کردن عروس و داماد و .... سال‌های پیش، حجم کار هم بالا بود. سه‌شیفت کار می‌کردیم و تا ۷۰ هزار لباس می‌دوختیم، اما امسال حجم کار به‌شدت کاهش پیدا کرده است و حدود ۱۲ هزار لباس تولید کرده‌ایم.»

 

او معتقد است خیر و برکتی که در زندگی‌اش جاری است از همین کار است. به گفته ملاک، گاهی افراد می‌خواهند در هزینه‌های این مراسم شریک شوند. گاهی پارچه می‌خرند و ما علاوه بر پارچه‌های کارگاه، آن‌ها را هم می‌دوزیم یا بعضی از افراد هزینه تهیه غذا برای بانوانی که در اینجا کار می‌کنند را می‌پردازند. «هر بار که طاقه پارچه را می‌خواهیم باز کنیم، برای تک‌تک آدم‌هایی نیز که اینجا نیستند دعا می‌کنیم. در بسته‌بندی پارچه‌ها، کاغذی را قرار می‌دهیم که نذرنامه در آن نوشته شده است. در سال‌های گذشته، نذرنامه را به چند زبان ترجمه کردیم و به آلمان، مالزی، اتریش و ... لباس فرستادیم.»

خیاطی پسربچه هفت‌ساله برای شیرخوارگان

ملاک در این سال‌ها خاطرات معنوی زیادی را در ذهن خود ثبت کرده است، اما بعضی از این خاطرات در ذهنش پررنگ‌تر است. «به یاد دارم که خانمی در یک کارگاه تولیدی خیاطی کار می‌کرد. به‌همین دلیل باوجود میل باطنی‌اش، نمی‌توانست در اینجا کار کند. اما پسرش، محمدحسین که از کودکی کنار دست مادر خیاطی را یاد گرفته بود، ۷ سال داشت و هرروز در کارگاه پشت چرخ می‌نشست. خیلی دقیق برایمان لباس شیرخوارگان را می‌دوخت. به این ترتیب، او و مادرش هم در این کار خیر سهیم شدند. خانم سال‌خورده دیگری که ۲ سالی است به دلیل کرونا نمی‌تواند به کارگاه بیاید، در سال‌های گذشته، با اینکه دیسک کمر داشت و نباید خیاطی می‌کرد، از صبح که به کارگاه می‌آمد، پشت چرخ می‌نشست و حتی برای ناهار یا استراحت هم از پای دستگاه بلند نمی‌شد. تاکنون بانوان زیادی گذرشان به دلایل مختلفی مانند استراحت یا ... به این مسجد افتاده است و وقتی این حال و هوا را حس کرده‌اند دیگر پاگیر شده‌اند.»

همراهی از باب القبله تا مسجد صدیقی‌ها

یکی از بانوان که هنوز پای چرخ است و در حین کار به یکی از دختران جوان نیز دوخت را آموزش می‌دهد تا سال‌های بعد، آن‌ها کار را دست بگیرند، می‌گوید: «۵ سالی می‌شود که با این کارگاه آشنا شده‌ام. اولین باری که آمدم در حرم (باب‌القبله) کار می‌کردم و هنوز هم در این کارگاه در مسجد صدیقی‌ها همکاری می‌کنم. اینجا نذر کرده بودم برای دخترم شوهر خوب و نمازخوانی پیدا بشود که همین‌طور هم شد و همیشه از خدا برای خود و خانواده‌ام سلامتی خواسته‌ام که خدا را شکر تضمین شده است. وقتی نیت آدم صاف و درست باشد، حاجت گرفتن ردخور ندارد.»

 

او جزو سن‌وسال‌دار‌های این جمع محسوب می‌شود و امسال پنجاه ساله شده است، اما عشق به ائمه او را پای کار نگه می‌دارد. «خیاط هستم و هرروز سرکار می‌روم، اما شاغل بودن و خانه‌داری باعث نشد که بی‌خیال دوخت لباس شیرخوارگان بشوم. صبح‌ها سرکار می‌روم و بعدازظهر‌ها هر طور که بشود خودم را به اینجا می‌رسانم تا سهم خودم را انجام بدهم.»

مامان گل‌پرور به نیت دیگران هم لباس می‌دوزد

مسن‌ترین عضو جمع اقدس گل‌پرور است که میان همه افراد این کارگاه به «مامان گل‌پرور» معروف است و روز‌های هفتادوسه‌سالگی را می‌گذراند. او ۵ سال است که پایه ثابت این کارگاه شده است. به قول خودش، از زمانی که شوهرش فوت می‌کند، دیگر در خانه دل و دماغ ندارد. علاوه بر آن، دخترش هم راه دور زندگی می‌کند و چندین سال است که او را نمی‌بیند. «اولین بار با قسمت کبوترانه در حرم آشنا شدم و کار‌های داوطلبی مانند خیاطی و ... را انجام می‌دادیم و از این طریق با این کارگاه آشنا شدم. همیشه دنبال جایی بودم که آرام و قرار بگیرم که اینجا آرامش پیدا کردم. روز‌هایی که در کارگاه مشغول به کار هستم، حالم خوب است، اما روز‌های دیگر تمام‌وقت در خانه گریه می‌کنم.»

 

مامان گل‌پرور همان‌طور که صحبت می‌کند، نگران چند روسری است که روی چرخش کنار گذاشته است تا هر کدام از آن‌ها را به نیت چند نفری که به او التماس دعا گفته‌‎اند بدوزد. «از همان ابتدا که سوزن را نخ می‌کنم تا زمانی که دوخت کار تمام می‌شود، در دلم برای آزادی زندانیان، زنانی که فرزند ندارند و هر کسی که گرفتاری و مشکلی دارد دعا می‌کنم. یک مرتبه پسرم دچار بیماری سختی شده بود. همین‌جا دعا کردم. شفایش را خواستم و خوشبختانه خوب شد.»


دعا کنید کربلا قسمتم شود

او هم مانند خیلی از بانوان مسن دیگر، درگیر درد و بیماری است، اما معتقد است مدتی که در این کارگاه کار می‌کند، خستگی و دردی را احساس نمی‌کند، اما زمانی که در خانه است مدام پا‌ها و کمرش را چرب می‌کند تا درد آن تسکین یابد. مامان گل‌پرور با این سن هنوز خودش نان‌آور خانه است و از طریق قلاب‌بافی، خیاطی و بافتنی خرج و برج خانه را درمی‌آورد. دیگر نمی‌تواند بغضش را پنهان کند. نگاهش همان‌طور که به گهواره نمادین علی‌اصغر (ع) در گوشه کارگاه خیره می‌شود و اشک‌هایش بی‌امان می‌ریزد. «خیلی دوست دارم به کربلا بروم، اما هنوز قسمتم نشده است. دعا کنید کربلا قسمت من هم بشود. من اینجا برای عاقبت بخیری همه مردم دعا می‌کنم.»

از دزفول تا مشهد

سال‌های گذشته، این کارگاه زنان زیادی از دیار‌های مختلفی با لهجه‌های دیگر به خود می‌دید که به دلیل کرونا تعطیل شد، اما امسال، فروغ خوشبخت، یکی از بانوان اهل دزفول که در مشهد خانه دارد، کنار دیگر بانوان، از برکت این کار سهیم است. «۲ سال پیش بود که به‌زیارت امام رضا (ع) آمدم و به طور اتفاقی به مسجد صدیقی‌ها رفتم. متوجه شدم که اینجا کار‌های خیرخواهانه‌ای انجام می‌شود. من هم از همان روز کمکشان می‌کردم. سال گذشته به دلیل کرونا نتوانستم به مشهد بیایم، اما امسال دلم تاب نیاورد و به مشهد آمده‌ام تا بتوانم بازهم لباس شیرخوارگان را بسته‌بندی کنم.»

او کارمند بازنشسته آموزش و پرورش است. اولین باری که پا به اینجا گذاشت، برای پسر و عروسش دعا می‌کرد تا خدا به آن‌ها فرزندی بدهد و کام زندگی‌شان شیرین‌تر از پیش شود. همین‌طور هم شد. «دوست دارم در کار‌های خیر سهیم باشم. حتی در دزفول زمانی که برای مردم ماسک می‌دوختند، کمک می‌کردم. همه زندگی ما بر مبنای امام‌حسین (ع) است و همیشه وقتی لباس‌ها را بسته‌بندی می‌کنم، از خدا می‌خواهم برای هر کسی بهتر از آن چیزی که می‌خواهد نصیبش کند.»

اینجا غذا هم نذری است

صدای پیش‌خوانی اذان ظهر از مسجد به گوش می‌رسد و بانوان یکی‌یکی وضویشان را تجدید می‌کنند تا بعد از اقامه نماز کم‌کم برای بسته‌بندی لباس‌ها آماده شوند. بعد از اقامه نماز، برای ناهار سفره پهن می‌کنند، ناهاری که با هزینه خیران آماده و پخته می‌شود و به دلیل اینکه غذا نذری است، طعم متفاوت‌تری هم دارد. ۲ نفر از بانوانی که می‌خواهند سهمی در این کار خیر داشته باشند، کار پخت و پز را برعهده گرفته‌اند. غذا‌ها ساده است، از املت گرفته تا میرزاقاسمی، کتلت و .... هر روز یک نفر بانی می‌شود که پس از صرف غذا، صلوات برای گره‌گشایی از مشکل آن خیر می‌فرستند.

تعدادی از بانوان به عنوان نیرو‌های کمکی برای بسته‌بندی لباس‌ها به مسجد می‌آیند. سفره‌های سبز را پهن می‌کنند. باید روسری میان کاور سبز تا شود و روی آن یک سربند و کاغذی که روی آن نذرنامه نوشته شده است قرار بگیرد. هرچند درحین انجام کار، برق قطع می‌شود، اما این جماعت کسانی نیستند که به این راحتی دست از کار بکشند. چراغ قوه تلفن‌های همراه خود را روشن می‌کنند، نور آن را به سمت سفره‌ها تنظیم می‌کنند و دوباره مشغول به کار می‌شوند. این بانوان در دل تاریکی، پارچه‌های سبز را با دقت تا می‌زنند و در کاور‌های پلاستیکی می‌گذارند. یک نفر از آن‌ها می‌گوید: «انگار شام غریبان حسین (ع) است.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.