عادل نجفی | شهرآرانیوز؛ شرکتهای فناوری و دانشبنیان این روزها در جهان در حال گسترش هستند، شرکتهایی که با نوآوری و تحول به دنبال تغییرات ایجادشده در سبک زندگی جامعه بشری، به دنبال ارائه راهکارهای نوین برای چالشها و امور امروز و فردای جهان هستند. این رویکرد باعث شد حتی در شرایط همهگیری کووید ۱۹ نیز چنین استارتآپها و شرکتهایی به مسیر خود ادامه دهند و حتی موفقتر ظاهر شوند. اما با تغییرات جهان امروز، اهمیت نوآوریهای مجازی و دیجیتالی افزایش یافته است و غولهای دنیای فناوری یعنی گوگل، فیسبوک، آمازون، اپل و مایکروسافت به چالشی برای دولتها تبدیل شدهاند.
به صورت خلاصه، پرسش کلیدی درباره میزان قدرتمندی و اثرگذاری این شرکتهاست. براساس قوانین حمایت از حقوق مصرفکنندگان، دولت ایالات متحده باید مانع از تشکیل شبکه انحصاری در هر کسبوکاری شود. اما تغییر روندها باعث شده است شرایط یکهتازیای که در دهه ۶۰ میلادی توسط شرکتهای حملونقل و همچنین فعالان حوزه انرژی ایجاد شد، بهتدریج توسط غولهای دنیای دیجیتال در این روزها تکرار شود.
یکی از راهکارهای پیشبینیشده در قوانین حاکمیتی آمریکا تلاش برای شکست شرکتهای بزرگ به کنسرسیومی از شرکتهای مستقل و کوچکتر است، اما تحمیل چنین شرطی به سادگی گذشته نیست و در قوانین همه دولتها چنین قواعدی پیشبینی نشده است. نشریه فناوری دانشگاه MIT در مقالهای برای حل این نامعادله راهکارهایی پیشنهاد داده است که در ادامه با آنها بیشتر آشنا میشویم.
همانطور که اشاره شد، براساس قوانین ایالات متحده میتوان شرکتهای بزرگ را به شرکتهای کوچکتر و مستقل تقسیم کرد. اما این امر نهتنها باعث تضعیف آنها میشود بلکه بر کیفیت خدمات و آنچه دریافتکنندگان نهایی خدمات استفاده میکنند تأثیر منفی دارد. ویکتور مایر، نویسنده کتاب «اختراع مجدد سرمایهداری در عصر کلان دادهها»، پیشنهاد اشتراکگذاری دادهها را مطرح میکند. اشتراکگذاری دادهها در میان خدماتی مانند جستوجوگر و نقشههای گوگل آن را کاربردیتر کرده است، در حالی که تفکیک آنها میتواند کیفیت خدمات را پایین بیاورد و کاربران را گمراه کند.
به گفته او بزرگی شرکتها به خودی خود مسئله نیست، بلکه در دنیای امروز نوآوری بهشدت به در اختیار داشتن دادهها بستگی دارد و شرکتهای کوچکتر نمیتوانند به این حجم از داده دسترسی داشته باشند؛ بنابراین الزام شرکتهای بزرگ به اشتراکگذاری دادههای ناشناس با شرکتهای کوچکتر میتواند مفید باشد. برای نمونه، در آلمان، شرکتهای بزرگ بیمه بهتدریج شروع به اشتراکگذاری اطلاعات خود با شرکتهای نوپا کردهاند تا استارتآپهای جدید هم شانسی برای توسعه داشته باشند.
هال سینگر، از پژوهشگران ارشد سیاستگذاری همگانی مؤسسه جورج واشنگتن، نیز بر این باور است که شکست شرکتهای بزرگ چندان کارآمد نیست. او همچنین معتقد است اشتراکگذاری دادهها نیز بهتنهایی کافی نیست و علت آن را در تبعیض فعالیتهای غولها میبیند. برای نمونه، او به سراغ سرویس نقشه و امکانات یادداشت نقد و نظرهای کاربران درباره رستورانها میرود و میگوید در حالی که دهها سرویس بینالمللی مناسب برای نمایش نظرات کاربران وجود دارد، گوگل به راحتی میتواند برای دیدگاههای کاربران خود و نتایج جستوجو اولویت قائل شود و رستورانهای شریک خود را بیشتر نشان دهد. این فرایند بدون تبعیض پیش از این نیز در شبکههای رسانهای آمریکایی تجربه شده است و برای مثال وقتی شرکت پخشکننده امواج Comcast وارد دنیای تولید محتوا شد به جای شکستن شرکت، موظف به ارائه نکردن خدمات ویژه به تولیدات خود در پلتفرم شد تا با دیگر محتواهای تولیدی به صورت برابر رقابت کند.
یکی دیگر از چالشهای غیرملموس غولهای فناوری، اثر شبکهای آنهاست. برای نمونه، اگر بیشتر کاربران فضای مجازی در شبکه اجتماعی فیسبوک فعال هستند، تعداد کمی از آنها به شبکه جدیدی میپیوندند. عدهای به دلیل نبود دوستان و آشنایان در شبکه جدید و عدهای نیز به دلیل نبود امکان کپی و استخراج محتوای تولیدی خود از شبکه قبلی، در اینجا مثلا فیسبوک چنین کاری نمیکنند. حامیان قاعده «قابلیت جابهجایی دادهها» میگویند توانایی کاربران برای جابهجایی دادهها از یک پلتفرم به پلتفرم دیگر نیز میتواند به رشد شرکتهای کوچکتر و حمایت از آنها کمک کند. حتی در شرایط بهتر، دولتها میتوانند با نظاممندسازی قاعده «بهکارگیری بین شبکهای دادهها» زمینه فعالیت مشترک خدمات و پلتفرمهای مختلف با یکدیگر را فراهم آورند.