صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

آذرتاش آذرنوش، چهره ماندگار زبان و ادبیات عرب بود

  • کد خبر: ۸۳۲۲۷
  • ۲۴ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۲
روایت‌هایی از شاگردان دکتر آذرتاش آذرنوش درباره بینش و منش استاد: بی هیچ شائبه‌ای از هرگونه تکلف. راهنمایی و دستگیری از شاگردان و به طورکلی علاقه‌مندان را وظیفه محتوم خود تلقی می‌کرد و به پیشرفت آن‌ها در کار تحقیق دل خوش و خشنود بود.

امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ روز‌های نخست ورود به دانشگاه سپری می‌شد. شور و شوق ورود به دانشگاه و حضور فعال در کلاس‌ها سبب شده بود بیشتر وقتم را در کتابخانه دانشکده الهیات صرف کنم. علاقه‌ام به زبان عربی نیز از همان دوران دبیرستان در من شکل گرفته بود. نخستین کتابی که با آن انس گرفتم، «فرهنگ معاصر عربی-فارسی» دکتر آذرتاش‌آذرنوش بود. پس از گذشت مدت کوتاهی، این کتاب را خریدم و روز‌ها مشغول بررسی واژه‌های گوناگون عربی بودم. کم‌کم با دیگر آثار او نیز آشنا شدم. نثر شیوا و تتبع بی‌نظیرش، جذابیت آثارش را دوچندان کرده بود. آرزو داشتم یک‌بار او را از نزدیک ببینم.

سال‌۱۳۹۷ وقتی مشغول آماده‌سازی یادنامه مرحوم آیت‌ا... واعظ‌زاده‌خراسانی بودم، به ذهنم رسید با دکتر‌آذرنوش گفتگو کنم. او در سال‌۱۳۴۸ خورشیدی در کنگره هزاره شیخ‌طوسی که در دانشگاه مشهد برگزار شد، شرکت کرده و مقاله خود را ارائه کرده بود. با او تماس گرفتم. صدای شیوا و رسای او از پشت گوشی تلفن، من را به وجد آورد. صمیمیت کم‌نظیر او چنان بود که گویی سال‌ها من را می‌شناسد. آن چند دقیقه گفتگو برای من بسیار دلپذیر بود و بهانه‌ای شد تا بیشتر با او و اندیشه‌هایش آشنا شوم.

دکتر آذرتاش آذرنوش سال۱۳۱۶ در قم زاده شد، اما در تهران زیست و همان‌جا تحصیلات دوره ابتدایی را آغاز کرد. وی درباره علاقه‌اش به کتاب‌خوانی می‌گوید: «در خانواده ما به‌سبب اینکه تقریبا همه اهل کتاب بودند خیلی زود ما با کتاب آشنا شدیم. یادم هست که هر روز صبح روزنامه‌فروش داد می‌زد: اطلاعات! سه‌تفنگدار!» صبح‌های جمعه با هیجان می‌دویدیم و کتاب‌های الکساندر دوما یا میشل‌زواگو را می‌گرفتیم و با ولع آن‌ها را می‌خواندیم؛ طوری بود که کتاب‌ها را از دست هم می‌قاپیدیم که زودتر بخوانیم.»

او سال‌۱۳۳۶ در رشته ادبیات عرب که به‌تازگی در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران تشکیل شده بود ثبت‌نام کرد. در پایان سال تحصیلی‌۳۷ در مسابقه‌ای که دانشکده معقول برای تخصیص بورس تحصیلی دولت عراق به دو دانشجوی ایرانی برگزار کرده بود شرکت کرد و بلافاصله به آن کشور سفر کرد و در دانشکده ادبیات، رشته ادبیات عرب نام نوشت.

دو سال بعد، انقلاب عراق و پریشانی احوال این شکور، ادامه تحصیل را برای او غیرممکن ساخت و او ناچار به تهران بازگشت و در سال‌۱۳۳۹ از دانشکده معقول فارغ‌التحصیل شد. چون در آن هنگام برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات عرب در ایران جایی نبود، او عازم کشور فرانسه شد. ازآنجاکه دو زبان عربی و فرانسه را آموخته بود، به‌آسانی توانست دوره دکتری را بگذراند.

از این استاد بنام ادبیات عرب بیش از ۱۷۰‌کتاب و مقاله ارزشمند منتشر شده است که هر‌یک سند افتخار زرینی در تاریخ ادبیات و به‌ویژه تاریخ ادبیات ایران، آنجا که با ادبیات عرب گره می‌خورد، به شمار می‌رود. از جوایز متعدد و افتخارات این استاد تمام دانشگاه می‌توان به موفقیت سه اثر از میان آثارش به دریافت عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد.

دکتر آذرنوش روز پنجشنبه ۱۵‌مهر دیده از جهان فروبست. در ادامه، گفتار‌هایی از دو تن از شاگردان استاد را درباره منش و بینش این اندیشمند بزرگ می‌خوانید.

نگاه استاد به شاگردانش پدرانه بود

علی بهرامیان، تاریخ پژوه و معاون علمی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، سال‌ها با مرحوم استاد آذرنوش آشنایی نزدیک داشته است. وی با راهنمایی او مقالات گوناگونی در دائره المعارف بزرگ اسلامی منتشر کرده است. فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه ملی تاجیکستان و فهرست نسخه‌های عهد ایلخانی در ایران، از جمله آثار اوست.

پیش از ظهر یکی از نخستین روز‌های مهر ۱۳۶۹، در بخش ویرایش مؤسسه انتشارات امیرکبیر در چهارراه مخبرالدوله سخت سرگرم خواندن و نوشتن بودم. ناگاه بوی خوشی فضای اتاق را فراگرفت؛ مرد میان سال خوش سیمای خوش پوشی قدم به اتاق ما گذاشت. همکارم، زنده یاد سیدمهدی سیاه پوش، بلافاصله به احترام او از جا برخاست و رو به من گفت: «آقای دکتر آذرنوش.»

از سال‌ها پیش، از شیفتگان آثار استاد بودم و سخت مشتاق دیدار او؛ اکنون ایشان را دربرابر خود می‌دیدم. زنده یاد سیاه پوش از اشتیاق و ارادت من به استاد آگاهی داشت و در همان آغاز، شرحی در این خصوص به ایشان گفت. استاد مانند بسیاری از مؤلفان، از تأخیر در چاپ و انتشار آثار خود در امیرکبیر گله‌مند بود و پس از دیدار با مدیران مؤسسه، به دیدار مرحوم سیاه پوش آمده بود. حال که ۲۷سال تمام از آن روز می‌گذرد، می‌اندیشم که تاکنون، هیچ دیداری تا این حد برای من مبارک نبوده است و به همین سبب جزئیات آن را کمابیش به خاطر دارم.

آن روز، استاد با مهربانی و لطف مخصوص خود، درباره مرکز دایره المعارف، کتابخانه بزرگ آنجا و شور و شوقی که برای تألیف و تدارک دایره المعارف جریان داشت، صحبت کرد و از امید وافر خود به آثار مهم این مرکز و مجموعه دایره المعارف برای آینده فرهنگ ایران سخن به میان آورد. یک سالی می‌شد که جلد دوم دایره المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده بود و من بسیاری از مقالات جلد اول و دوم، از جمله آثار استاد را خوانده بودم.

باید اذعان کنم که هرگز گمان نمی‌بردم به آن مرکز مهم علمی راهی داشته باشم؛ به ویژه که وقتی برای تهیه دو جلد منتشر شده برای مؤسسه امیرکبیر خود به مرکز آمدم، حتی اجازه ورود هم نیافتم! اما استاد با ملاحظه علایق من و نیز تأکید مرحوم سیاه پوش، فرمود که به آقای بجنوردی، رئیس مرکز سخن، خواهند گفت و سپس خود روزی را مقرر فرمود تا در خدمتش به دیدار رئیس مرکز برویم. بعدازظهر روز معهود، که به خاطر دارم یک روز پیش از عید میلاد بود، به مرکز رفتم.

این بار مرا به اتاق استاد راهنمایی کردند؛ اتاقی کوچک با دو یا سه میز کوچک، کتابخانه‌ای مختصر و انبوهی از اوراق و پرونده‌های علمی روی میزها. آن روز دو تن از شاگردان استاد هم حضور داشتند، که بعد‌ها با آن‌ها افتخار همکاری و دوستی یافتم؛ دکتر عنایت ا... فاتحی نژاد و زنده یاد مهران ارزنده. اندکی بعد در خدمت استاد به دیدار آقای بجنوردی رفتیم و با معرفی محبت آمیز ایشان و لطف رئیس مرکز به جرگه اصحاب دایره المعارف پیوستم.

استاد فقط به معرفی من اکتفا نکرد. می‌دانستم که پیوسته کار و فعالیت مرا زیر نظر دارد. حتی مدتی بعد، تألیف مدخل «ابن ولاد» را به من سپردند که در جلد چهارم دایره المعارف منتشر شده است. استاد همان روز‌ها با صرف وقت و با حوصله تمام، شیوه یادداشت برداری از منابع و نحوه انواع دراعات و ترتیب و سیاق مقاله نویسی را به من آموخت. بعد‌ها دانستم که همه شاگردان استاد در مرکز، شیوه کار را از ایشان و به همین ترتیب آموخته اند.

راهنمایی‌های استاد حتی پس از تألیف مقاله ادامه یافت و بار‌ها دیدم که با تغییر یا جا به جایی یک جمله و افزودن نکته ای، چگونه مطلب را زیباتر و دقیق‌تر و رساتر به بیان می‌آورند. شیوه او در ارتباط با شاگردانش، که من نیز به جمع آن‌ها پیوسته بودم، پدرانه و بزرگوارانه بود؛ بی هیچ شائبه‌ای از هرگونه تکلف. راهنمایی و دستگیری از شاگردان و به طورکلی علاقه‌مندان را وظیفه محتوم خود تلقی می‌کرد و به پیشرفت آن‌ها در کار تحقیق دل خوش و خشنود بود.

نگاهی به فهرست آثار استاد دکتر آذرنوش نشان می‌دهد که او از زمان‌های آغازین تحقیق و پژوهش در روزگار جوانی، هدفی واحد را در برابر خود قرار داد که آن، شناسایی و شناساندن فرهنگ و تمدن ایران در جامعه عربی پیش از اسلام و قرون اولیه پس از ظهور اسلام بود. استاد به دنبال بیان تأثیر ایرانیان بر غنای زبان عربی بود. همچنین او قصد داشت نشان دهد که چگونه ایرانیان، با هوشمندی تمام توانستند این زبان را از آن خود کنند.

دکتر آذرنوش در راه رسیدن به این هدف، از شیوه بسیاری از معاصران درکلی گویی و هیجان‌های زودگذر و سطحی پرهیز کرد. وی کوشید با کاوش و جست وجو در انبوهی از مآخذ برجای مانده از ابنای ایران زمین، از لابه لای غبار قرون و اعصار، سهم چشمگیر ایرانیان را در غنا و شور و شوق همه آنچه «عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی» خوانده می‌شود، نشان دهد.

در میان آثار استاد، از ترجمه و تألیف، مقالات دایره المعارف لطفی دیگر دارد. می‌توان گفت مجموع آن‌ها خود دانشنامه‌ای از شعر، ادب، تاریخ و فرهنگ سده‌های نخست از منظر ایرانی است. اگر پژوهشگری، در پی تحقیق در این موضوعات است، منبعی بهتر از مقالات استاد نخواهد یافت. آن مقالات فقط شرح احوال و آثار نیست و در بسیاری از آن ها، استاد، فهرستی از کلمات و عبارات فارسی یا نشانه‌ای از فرهنگ و تمدن ایران را ارائه کرده اند؛ به ویژه که ایشان بر خلاف پیشینیان، به زندگی طبقات گوناگون اجتماع در آن ادوار، علاقه زیاد داشته و در مقالات و نوشته‌های خود کوشش کرده اند تا حد ممکن، آن جنبه‌ها را در برابر چشم معاصران و آیندگان قرار دهند.

ادیبی خردمند و دلسوز

دکتر سیدصادق سجادی، تاریخ پژوه، دانش آموخته دوره دکتری در رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی را از دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران است. او در دانشگاه تهران، شاگرد مرحوم دکتر آذرنوش بوده است و از او خاطرات فراوانی در ذهن دارد. در کارنامه فرهنگی صادق سجادی، معاونت پژوهشی و فرهنگی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، عضویت و دبیری شورای عالی علمی و مدیریت بخش تاریخ این مرکز به چشم می‌خورد. زمینه اصلی فعالیت‌های پژوهشی صادق سجادی، تاریخ و تمدن ایران و ملل اسلامی در نخستین سده‌های هجری و بررسی‌های تطبیقی ادبیات فارسی و عربی است.
اولین بار سال ۱۳۵۳ به عنوان دانشجوی دوره لیسانس وارد دانشکده الهیات و معارف اسلامی شدم و خدمت استاد رسیدم.

ورود به این دانشکده آسان نبود و هر سال فقط ۳۰نفر می‌توانستند وارد این مرکز علمی شوند. من این توفیق را داشتم که پس از کامیابی در امتحان‌های کتبی و سپس مصاحبه علمی که توسط دکتر آذرنوش در دفتر معاونت دانشکده و درباره زبان و ادبیات عرب صورت گرفته بود، مجوز ورود به این دانشکده را دریافت کنم.
اولین کلاسی که در آن سال برای دانشجویان تازه وارد تشکیل شد، درس تاریخ ادبیات عرب توسط استاد دکتر آذرنوش بود. در همان نخستین جلسه، کتاب «شوقی ضیف» را معرفی کردند.

بلافاصله به کتابخانه اسدی بهارستان رفتم و همه مجلدات آن کتاب را خریدم. جزئیات اولین دیدار و اولین کلاس استاد آذرنوش همیشه در خاطرم هست و خواهد بود. با آنکه دروس حوزوی صرف و نحو و متون عربی را خوانده بودم، کلاس‌های ایشان برای من، به دلایل گوناگون، جذابیت خاصی داشت؛ نخست آنکه با شیوه‌ای جدید در تدریس و تفهیم مطلب روبه رو می‌شدم. دوم آنکه تا آن وقت، در تاریخ ادبیات عرب، با تحقیقات منسجم و نظام‌مند این موضوع آشنا نبودم و نمی‌دانستم این مباحث، به این اندازه، می‌تواند جذاب باشد.

در سراسر دورانی که با دکتر آذرنوش در دوره‌های لیسانس و فوق لیسانس درس داشتم، ایشان به ندرت پشت تریبون و میز استاد می‌نشست. البته آن دوران تعداد شاگرد‌ها کم بود. استاد در صحن کلاس و روی یکی از صندلی‌های دانشجویی می‌نشست و دانشجویان هم بر گرد ایشان حلقه می‌زدند و ایشان تدریس می‌کردند.
شیوه تدریس استاد ویژه و منحصربه فرد بود. باید پیشاپیش یک فصل یا قسمتی از آن را می‌خواندیم. شیوه تدریس تااندازه‌ای به صورت بحث و نظر بود و این خود به ماندگاری مطالب در ذهن کمک می‌کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تعطیل شدن دانشگاه ها، شادروان دکتر محمدی، رئیس دانشمند دانشکده الهیات، و استاد دکتر آذرنوش، بنیاد مولوی را برای تحقیق در آثار و آرای مولانا تأسیس کردند. مدتی نیز آنجا در خدمت این استادان بودم. دکترآذرنوش هر روز صبح به بنیاد می‌آمدند و به راهنمایی ایشان به فیش برداری و گردآوری اطلاعات مدنظر می‌پرداختم.

چندی بعد، همکاری با دایره المعارف بزرگ اسلامی را آغاز کردم. نزدیک به یک سال ونیم بعد، استادآذرنوش هم به آن مؤسسه آمد و در آنجا هم در گردآوری منابع تحقیق و تألیف مقالات مربوط به احوال ادبا و ادبیات عرب در خدمتشان بودم. قبل از ورود ایشان، دایره المعارف فاقد گروه‌های آموزشی بود و ما همگی دور میز بزرگی می‌نشستیم و کار می‌کردیم. ایشان که آمدند، اتاق بزرگی دراختیارشان قرار گرفت و اولین بخشی که تشکیل شد، بخش ادبیات عربی بود.

چندی بعد، بخش‌های مختلف دیگر پدید آمد و من به سبب بعضی تحولات به همکاری با شادروان استاد دکتر زریاب خویی مأمور شدم؛ با این حال هیچ وقت از فواید حضور دکتر آذرنوش محروم نشدم. همیشه در باب بخشی از مقالات مهم، مخصوصا آنچه مربوط به موضوعاتی بود که ایشان در آن زمینه‌ها آثاری پدید آورده اند، همچون واژگان قرآن و کتاب‌هایی در زمینه ادبیات عرب، فرهنگ نامه‌ها و...، با ایشان مشورت می‌کردم. یکی از نکات مهم و جذاب شخصیت استاد آذرنوش، خوش بینی عارفانه‌ای بود که درباره روند علمی کشور داشتند؛ به دلیل این ویژگی، به نظرم در تربیت دانشجو توفیق داشته اند.

همین نگاه، انگیزه‌ای مهم برای تدوین کتاب درسی آموزش نوین عربی بود؛ چون به رغم اقبالی که دانشجویان پس از انقلاب، به زبان و ادبیات عرب نشان دادند و اینکه آموزش این رشته در بسیاری از نقاط آغاز شد، زبان عربی به درستی تعلیم داده نمی‌شد. بیشتر فارغ التحصیلان این رشته نمی‌توانستند از منابع عربی به درستی استفاده کنند تا چه رسد به آنکه به این زبان سخن گویند.

توجه مخصوص دکتر آذرنوش به این مشکل، به تألیف کتابی انجامید که به سرعت نتایج مثبت آن مشهود شد؛ به گونه‌ای که اگر دانشجویان تا آن موقع زبان عربی را به زحمت و گاه از روی اجبار می‌خواندند، از آن پس و با این کتاب، علاقه شان به این زبان جلب شد و توفیقی بی سابقه در آموختن زبان عربی روز یافتند.

باری، به واسطه سال‌ها آشنایی و همکاری با دکترآذرنوش می‌توانم مدعی شوم که آرا و افکار ایشان در زمینه‌های تحقیقاتی شان را می‌شناسم و آثارشان را خوانده ام. دکترآذرنوش از جهات مختلف به زبان و فرهنگ فارسی و زبان عربی در ایران خدمت کرده است. تا پیش از دکترآذرنوش، اطلاعات ما از زبان و ادبیات عرب، از آثار طه حسین و بعضی ادبای معاصر عرب فراتر نمی‌رفت. ایشان نخستین فردی بود که به ما آموخت اروپایی‌ها و به ویژه فرانسوی‌ها چه اندازه درباره زبان و ادبیات عرب کار کرده اند.

دکتر آذرنوش حق بزرگی به گردن همه کسانی دارد که در زمینه ادبیات و تاریخ زبان فارسی و عربی کار کرده اند، زیرا موجب آشنایی محققان بسیار با نگاه جدید به زبان و ادبیات عربی شده است. بسیاری از رساله‌های دکتری طی ۳۰سال اخیر درزمینه زبان و ادبیات عربی، حداقل از مقاله‌های دکتر آذرنوش الهام گرفته اند. خدمتی که آقای آذرنوش به زبان و ادبیات عربی و متقابلا زبان و ادبیات فارسی کرد، این بود که ما را با فضای دیگری در این حوزه آشنا کرد که پیش از او مطلقا در ایران سابقه نداشت.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.