لیلا جانقربان | شهرآرانیوز؛ خانه سیما واحدی از آن خانههایی است که باید یک ساعت در آن بچرخی تا همه چیزش را ببینی و هرازگاهی روبه روی یک چیز متفاوت و جذاب بایستی و باحیرت بگویی «چقدر خوشگله».
گوشه گوشه این خانه پر است از هنر دست؛ یک سمت رومیزیهای سنتی گل دوزی شده و عروسکهای دست ساز با دست وپاهایی پارچهای و پیراهنهایی بلند و گل دار و سمت دیگر گل هایش هستند که پای هرکدام یک استند نمدی پهن شده است. در سمتی دیگر سبدی پر از کامواهای رنگارنگ و مبلی قرار دارد که رویش پر از کوسنهای گل دوزی شده است.
اینجا را اگر ندیده باشید، شاید خیال کنید بازنشستگی امری سخت و دشوار است که ممکن است روحیه آدم را سخت و تند کند؛ اما چنین نیست. بازنشستگی برای سیما واحدی فرصتی پدید آورده است که کارآفرین باشد و خیرش به زنان زندانی زیادی برسد.
خانم واحدی که ۵۷ سالگی اش را میگذراند، پرستاری بازنشسته است که ۲۲ سال از عمر کاری اش را در بخش آی سی یو گذرانده است. او سختیهای کارش را در یک جمله میگذارد و میگوید: «خیلی خوش حالم از اینکه بازنشسته شدم.» بعد از این جمله است که میرسد به کاری که دوست دارد و ادامه میدهد: هنر را از اول دوست داشتم و سال ۱۳۶۳ هم در کنکورش شرکت کردم. در مرحله اول با رتبه ۳۰۰ قبول شدم، ولی در مرحله دوم نتوانستم قبول شوم.
او توضیح میدهد که آن زمان کنکور هنر دومرحلهای بود و بعد از آن که قبول نمیشود، پیشنهاد پدر و مادرش این است که یا مامایی بخواند یا پرستاری. او هم پرستاری را انتخاب میکند. میگوید: در مدت اشتغالم هیچ وقت فرصت نکردم به کارهای هنری موردعلاقه ام برسم تا اینکه بازنشسته شدم و کلی زمان پیدا کردم.
بیشتر دوست دارد از حال این روزهایش بگوید که با هنر و یک کار خیر عجین شده است و هرچند چشم و کمر برایش نگذاشته است، آن را عاشقانه دوست دارد. خودش اسم کارش را گل دوزی سنتی به سبک مدرن گذاشته است، اما کارش فقط گل دوزی نیست.
عروسک سازی، کیف دوزی و استندهای گیاهی هم درست میکند و به قول خودش هر کار هنریای که از دستش بربیاید، انجام میدهد. در گل دوزی هم خلاقیت دارد و از کوسن گرفته تا ساعت و رومیزی درست میکند. میگوید: همه هنرها را دوست دارم و سعی کرده ام دستم سمت همه هنرها برود. ضمن اینکه از بچگی نقاشی ام هم خوب بود. یادم هست در دوران کودکی برای گرفتن تخصص پزشکی پدرم، مدتی در آمریکا زندگی کردیم. آنجا به دلیل نقاشیای که روی یک بادبادک کشیده بودم، برنده مسابقه نقاشی بادبادکها شدم.
خانم واحدی بعد عروسکهای دست سازش را نشان میدهد و مادرانه از مدل مو و لباس هایشان میگوید. درواقع او به تک تک طرحهایی که این روزها نقش میزند، عشق میورزد و برای هر کدام داستانی شنیدنی دارد؛ داستانهایی که به قول خودش باعث آفرینش و انرژی مثبت در این کارها میشوند.
میگوید: چندوقت پیش یکی از مشتریان برای یک کوسن تخفیف بیشتری خواست. گفتم نمیتوانم، تک تک این گلها را با انرژی مثبت دوخته ام و اگر نمیخواهی، برای خودم نگه میدارم. روز بعد زنگ زد و گفت نمیدانم چه چیزی در این کار هست که یک گوشه از خانه میدرخشد و همه را به خودش جذب میکند.
اما چه چیزی در این تولیدات هنری است و چه داستانی دارند که هم به خانه مشتریان شوروحال میبخشند و هم خانم واحدی حاضر است آن را نفروشد و برای خودش نگه دارد.
داستان ۲ سال پیش در رشتخوار شروع میشود، جایی که او پردههای سنتی این دیار را میبیند و دوخت یکی از آنها را با ۱۵۰ هزار تومان سفارش میدهد. دوزنده، اما کار را نمیفرستد و بنا دارد قیمت بیشتری بگیرد. همین موضوع باعث میشود تا او خودش برای دوختن پرده اقدام کند. خانه نشینی اجباری سه ماهه که از شکستگی پا نصیبش شده بود، به کمکش میآید و او پردهای زیبا و سنتی میدوزد. انگار که دوخت این پرده مزه داده باشد، به این کار علاقه مند میشود و این هنر را روی رومیزی، کوسن مبل، پرده و کلی لوازم دیگر پیاده میکند.
چندی بعد به پیشنهاد دوستی یک صفحه اینستاگرامی برای معرفی و فروش کارهایش باز میکند. حالا حدود یک سال است که همان صفحه و این هنر نه تنها برای خودش که برای خیلیها کارسازی کرده است؛ ازجمله برای زنان زندانی وکیل آباد و خانوادههای آن ها.
با رونق گرفتن فروش اینترنتی نیاز است که چند نفر همکار و نیرو بگیرد. میگوید: افراد زیادی میتوانستند کمک کنند، اما ترجیح دادم زنانی که مشکل اقتصادی دارند این کار را بکنند؛ هم درآمدی بود برایشان و هم زمینه کاری ایجاد میکرد.
او ادامه میدهد: به کمک دوستانی مانند خانم دکتر پورعباس و خانمها طهماسبی و قهرمانی و همکاری مسئولان زندان ازجمله خانم نجاتی، امکان معرفی این هنر به زنان زندانی فراهم شد. خودم رفتم زندان و از کارگاههای تولیدی بند زنان دیدن و کار را به آنها معرفی کردم. استقبال خوبی شد، چند کارگاه آموزشی برگزار کردیم و سوزن دوزی سنتی را به چند نفر از زنان زندانی یاد دادم.
این گونه است که کارگاه سوزن دوزی در زندان شکل میگیرد و زندانیان آموزش دیده شروع میکنند به تولید. مشتری این تولیدات، خانم واحدی است. او میگوید: مواد خام کار را خودم در اختیارشان میگذارم. دست خانمها را در کار باز گذاشته ام و میخواهم که با ذوق و خلاقیت خودشان گل دوزی و از رنگها استفاده کنند.
دوخت هر کوسن بین یک هفته تا ۱۰ روز وقت میبرد، البته این برای خانم واحدی است که بین گل دوزی، کارهای خانه را هم باید انجام دهد. زنان زندانی زمان کمتری صرف میکنند.
خانمهای این گروه برای هر کوسنی که میدوزند، بسته به کیفیت کارشان از ۵۰ هزار تومان به بالا دریافت میکنند و بعد هم تولیداتشان برای فروش گذاشته میشود. خانم واحدی با تأکید بر اینکه شخصا دغدغه مالی ندارد، ادامه میدهد: آنچه که سود این کار است، در همین چرخه میماند تا کار گسترش پیدا کند و به زنان بیشتری کمک شود.
او دوست دارد خانمهایی که از نظر اقتصادی مشکل دارند یا سرپرست خانواده هستند، دستشان در جیب خودشان باشد و برای معاششان محتاج کسی نباشند. برای همین بنا را بر توسعه کار میگذارد و میگوید: در بین زندانیان حدود ۱۵ زن زندانی در این کار مشارکت میکنند. همچنین ۸ خانواده نیز از خانواده زندانیان درحال آموزش هستند تا به این چرخه وارد و خودکفا شوند. یک برنامه آموزشی هم برای زنان حاشیه شهر داریم؛ به منطقه قرقی میرویم تا این هنر را به آنها آموزش دهیم و زمینه اشتغال زنان خانه دار این منطقه را نیز فراهم کنیم.
پیش بینی او این است که هر تعداد خانم وارد چرخه تولید شوند، امکان پشتیبانی هست و محدودیتی برای حضور بانوان نیست. چیکده حرف خانم واحدی دراین باره این است که «خانمها با کاری که یاد میگیرند، خودکفا میشوند و خودشان نیز امکان فروش دست دوخته هایشان را پیدا میکنند».
از طرح حمایتی خانم واحدی که بگذریم، گل دوزی سنتی هنری است که به عقیده او هم میتواند حال دوزنده را خوب کند، هم حال خریدار آن را. خودش میگوید: هیچ یک از نقشها را با حس بد نمیدوزم. برای تک تک آنها انرژی مثبت میفرستم تا این انرژی در خانه تک تک افرادی که کارهایم را میخرند، وارد شود. خداراشکر تاکنون مردم کارهایم را دوست داشته اند و از آنها تعریف میکنند.
این بانوی خلاق و کارآفرین ادامه میدهد: گل دوزی با همه سختی هایش من را سیراب کرده است. اگر دوباره به دنیا بیایم بازهم شغل پرستاری و هنر گل دوزی را انتخاب میکنم، هرچند که این روزها چشم هایم ضعیف شده است و مجبورم عینک بزنم.
بعد هم از روزی میگوید که عینکی شد: یکی از دوستانم مشغول کتاب خواندن با عینک بود. گفتم: با عینک کتاب میخوانی! گفت: مگر تو با عینک گل دوزی نمیکنی؟ گفتم: نه! عینکش را داد و زدم. دیدم چه دنیای قشنگی شد و کلا همه چیز خیلی بهتر شد! این طور بود که من هم عینکی شدم.
از او درباره طرح هایش میپرسم و میگوید: همه طرحها زاییده ذهن خودم است. خیلی از شبها به علت اینکه ذهنم درگیر همین طرح هاست، خوابم نمیبرد. اطلاعات و آموزشی اگر نیاز باشد، از فضای مجازی میگیرم، اما اصل کارم خلاقیت و ذوق هنری است. خانمها میتوانند با تکیه به همین چیزها آثار زیبایی بدوزند و برای خودشان درآمدزایی کنند.
او برای اینکه به خانمهایی که این کار را شروع کرده اند، انگیزه بدهد، میگوید: اوایل کارهای من هم خراب میشد، ولی سعی و خطا کردم. برای هنری که به آن علاقه دارم، هیچ وقت کم نیاوردم و وقت صرف کردم. مطمئن باشید که همه چیز با تجربه به دست میآید.
مشتریان کارهای سنتی خانم واحدی و همکارانش در بند نسوان زندان مشهد از جای جای دنیا هستند؛ هند، عربستان سعودی، استرالیا، کانادا، انگلیس، فرانسه و آمریکا. او از این کشورها خریدار داشته است و میگوید: فکر نمیکردم کارم این قدر گسترش پیدا کند و این همه مشتری پیدا کنم. الان سفارشها به قدری زیاد است که فرصت نمیکنیم آنها را آماده کنیم، برای همین مطمئنم با حضور بانوان بیشتر، هم سفارش مشتریان را آماده میکنیم، هم کارآفرینی.