امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - اگر با محتوای این ستون آشنایی داشته باشید، لابد به این موضوع پی برده اید که در اینجا هر دفعه به اثری از کارتونیستها و کاریکاتوریست ها، فارغ از ملیت و گرایششان میپردازیم. قرار هم بر این است که بیشتر مفهوم آن اثر را برای مخاطب تفسیر کنیم و توضیح بدهیم. ولی مگر میشود به اثری پرداخت و عقبه و سابقه زیسته هنرمندی که آن را تولید کرده است، به حساب نیاورد؟ هر هنرمند، راهی طولانی را طی کرده است تا بر بلندای اندیشه هایش بایستد و زاویه نگاه خودش را پیدا کند؛ راهی که پر از اشتباهها یا تصمیمهای درست بوده و هنرمند برای پیمودن آن همچون بقیه آدم ها، با فرازونشیب بسیاری روبه رو بوده است.
ولی تصورم از دیدگاه هر هنرمند، مثل صخرهای بلند و بادگیر است که او به سختی از آن بالا رفته و بر فراز آن ایستاده و به دوردستها خیره شده است؛ زاویه نگاهی مخصوص به خودش که با تجربه زیستی هر هنرمند به عنوان یک انسان درهم آمیخته است و با از میان رفتن و درگذشتش، خالی خواهد ماند. در این یادداشت، به هیچ عنوان قصد ندارم آدمها را بزرگتر از قدوقواره خودشان نشان بدهم. آن صخره بلندی که او بر فرازش ایستاده بود، اکنون خالی و ساکت است و دیگر هیچ اثری از آدمی که روزی بر بلندای آن ایستاده بود، نیست. مگر پژواک فریادهایی که قبلتر از این، آنها را به تصویر درآورده بود.
او تا آخرین روزهای زندگی اش در سنپترزبورگ زندگی و کار کرد و در روزهای پایانی پاییز۲۰۲۱، در هفتادویک سالگی درگذشت. او در اثر پیش رو، با همان خشکی و خشونت خطوط و رنگ آمیزیهای براق و زنده اش، به صورت نمادین، انگار روزهای مرگش را پیش بینی کرده است. سمرنکو، دلقکی را تصویر کرده که مرده است و با همان هیبت دلقکها او را روی تابوت خوابانده اند؛ دلقکی که در کارتونها نماد خنداندن و خندیدن و طنزپردازان است. پشت سر تابوت که با نهایت احترام درحال حمل است، عده زیادی، تصویر لبخند را با خودشان حمل میکنند.
این کار را هم به منظور ادای احترام به فعالیتی انجام داده اند که متوفی تمام عمر سعی کرده است آن را انجام دهد، طوری که تمام تصویر پر از لبخند است. ولی در چهره هیچ کدام از آدمهایی که در این اثر میبینید، خنده دیده نمیشود. آنها عمیقا ناراحت هستند. اما اثر به دلیل استفاده بی نهایت از عنصر لبخند، شاد به نظر میرسد. این تضاد دیوانه وار، فقط میتوانست از بین خطوط سمرنکو بیرون بزند؛ تضادی بین خندیدن بی محابا و ناراحت بودن به دلایلی. بین آرامش کسی که خوابیده و درگذشته است و اضطراب آنهایی که دنبال تابوتش راه میروند.
تضاد بین مرگ و زندگی که مخاطب را هم درگیر میکند. ترکیب بندی اثر به گونهای است که بیننده صورت جدی و مغموم تمام حاضران در مراسم تشییع و صورت بی حالت و آرام دلقک را میتواند ببیند. انگار دلقک همان هنرمندی است که از فراز بلندی به زیر آمده است و اکنون میتواند با خیال آسوده، به سفری طولانی برود؛ موقعیتی که بقیه از آن بی نصیب هستند و هنوز مشغول بالا رفتن از صخرههای بلند زندگی خودشان هستند. ولادیمیر سمرنکو کارتونیستی بود که جهان بینی و زاویه نگاه مخصوص به خودش را داشت و قرار نیست کسی جای او را پر کند.