به گزارش شهرآرانیوز؛ زن جوان آرام و قرار نداشت. دلش گواهی میداد که برای مادر پیرش اتفاقی افتاده است، ولی برادرش ماجرا را از او پنهان می کند! «لیلا» اگر چه با «مجید» اختلاف داشت اما گاهی با او تماس میگرفت تا احوال مادر پیرش را بپرسد که نزد مجید و همسر صیغهای او زندگی می کرد.
حدود ۲ سال از آخرین تماس تلفنی با مادرش میگذشت اما بعد از آن هر بار که از تهران با «مجید» تماس میگرفت او به طور آشکار خواهرش را دست به سر میکرد و هربار بهانهای می آورد تا «لیلا» نتواند با مادرش صحبت کند.
آشوبی در دل «لیلا» برپا شد و احساس عجیبی او را به مشهد کشاند، اما مشخص شد که مجید پاییز سال گذشته، منزل اجاره ای دربست را تخلیه کرده و به مکان دیگری رفته است اما کسی از محل سکونت جدید او خبر نداشت.
لیلا با تسلیم شکوائیه ای دست به دامان قانون شد تا مادر گم شده اش را پیدا کند.
کارآگاهان پس از یک تماس تلفنی موفق شدند با مجید برای دیدار حضوری قراری بگذارند تا درباره یک موضوع ویژه گفت وگو کنند اما وقتی «مجید» با این تصور به بولوار فردوسی آمد، ناگهان خود را در محاصره کارآگاهان دید و حلقه های قانون بر دستانش گره خورد.
دقایقی بعد با دستور قاضی ویژه قتل عمد مشهد، گروهی از امدادگران آتش نشانی مشهد در کنار کارآگاهان پلیس آگاهی عازم بولوار توس شدند.
بالاخره کاوش های آتش نشانان در حضور قاضی ویژه قتل عمد، پس از چند ساعت به نتیجه رسید و آنان بعد از حفر حدود ۲ متر از کف حیاط در نزدیکی سرویس بهداشتی به بقایای پیکر پیرزن ۷۵ ساله رسیدند که با لباس هایش دفن شده بود. در حالی که بقایای جسد از درون خاک های سرد بیرون کشیده می شد.
روز گذشته این مرد ۵۱ ساله درباره چگونگی ماجرای تلخ دفن مادرش گفت: من او را نکشتم! مادرم نزد من زندگی می کرد و هزینه ها و مخارج خودش را می پرداخت ولی او خودش به تنهایی نمی توانست به سرویس بهداشتی برود، به همین دلیل گاهی توان کنترل خودش را نداشت و موجب اذیت و آزار من می شد. من هم آن روزها با «الف» زندگی می کردم که در عقد موقت من بود.
با وجود این، مادرم را در حیاط منزل نگهداری میکردم تا فرش ها یا لحاف و تشکهای منزلمان را آلوده نکند. تا این که آبان سال گذشته و در یک روز پاییزی مادرم روی تشک در حیاط نشسته بود که برایش یک لیوان چای بردم ولی بعد از مدتی که به داخل حیاط بازگشتم، با تعجب دیدم که مادرم افتاده و نفس نمی کشد! نبض او را گرفتم ولی دیدم که یخ زده و جانی ندارد!
در عین حال من توان پرداخت هزینههای کفن و دفن او را نداشتم به همین دلیل در حالتی که شیشه مصرف کرده بودم، چاله ای در حیاط کندم و او را همان جا دفن کردم. بعد هم آن منزل را تخلیه کردم و به جای دیگری در همان منطقه رفتم و به زندگی ادامه دادم! ولی هر از گاهی به کنار در حیاط آن منزل می آمدم و آن جا برای مادرم فاتحه می خواندم!
منبع: خراسان