صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بین ردیف خفتگان، هرکسی نشانی عزیز ازدست رفته خودش را دارد. نشسته ایم بر سر مزاری در بلوک ۴۸ آرامستان بهشت رضا (ع) بر سر قطعه‌ای که خانه ابدی عزیز درگذشته خودمان است. نزدیک‌ترین تصویر شانه‌های لرزان مادر است و دورترین تصویر تا جایی که چشم کار می‌کند بازهم شانه‌های لرزان مرد یا زنی که بر سر مزار عزیزش نشسته است.

محدثه شوشتری | شهرآرانیوز؛ قرارگاه هفتگی شان ۲۰ کیلومتری جاده مشهد-نیشابور به مقصد یک تکه سنگ به وسعت یک دنیا خاطره است. شلوغی مسیر در عصر روز پنجشنبه برای آن‌هایی که قرار هفتگی شان اینجاست، چیز عجیبی نیست. پیچ وخم جاده، دست انداز‌ها و ترافیک کلافه کننده اش هیچ کدام سدی برای نرفتن به این قرارگاه هفتگی نشده است. خودرو‌ها به ورودی که می‌رسند، قطار می‌شوند پشت سرهم و هر خودرو راهش را به طرف بلوکی کج می‌کند. یافتن بلوک‌ها و نشانی هر مزار کار آسانی نیست. هزاران قطعه شانه به شانه هم جای گرفته اند؛ هر قطعه نشانی یک نفر. هر قطعه به قول عرف و عامیانه یک وجب خاک و خط پایان یک انسان. بین ردیف خفتگان، هرکسی نشانی عزیز ازدست رفته خودش را دارد. نشسته ایم بر سر مزاری در بلوک ۴۸ آرامستان بهشت رضا (ع) بر سر قطعه‌ای که خانه ابدی عزیز درگذشته خودمان است. نزدیک‌ترین تصویر شانه‌های لرزان مادر است و دورترین تصویر تا جایی که چشم کار می‌کند بازهم شانه‌های لرزان مرد یا زنی که بر سر مزار عزیزش نشسته است.

تاریخ‌های تولد و مرگ، گواه زندگی کوتاه آدم‌ها

زیارت کنندگان اهل قبور ردیف به ردیف آدم‌ها آرام گرفته اند، چه زندگان که بر سر خاک نشسته اند و چه مردگان که زیر خاک خفته اند. زیارت کنندگان عطر گلاب را در فضا پراکنده اند. از سر هر مزاری که رد می‌شوی، بوی گلاب بیشتر به مشام می‌رسد. عصر سرد زمستانی، یاد مرگ را بیشتر زنده می‌کند و زندگانی که شاید اینجا در بهشت رضا (ع) به یاد مرگ بیفتند. فاصله مرگ با زندگی خیلی دور نیست و این را تاریخ عدد‌هایی که روی خیلی از سنگ مزار‌ها حک شده است بیشتر به رخ می‌کشد.

بر سر یکی از همین مزار‌ها که حساب کتاب تاریخ تولد و مرگش به بیشتر از ۲۰‌ نمی‌رسد، زنی آرام اشک می‌ریزد. مادری که ۲۰ سال از سپردن جگرگوشه اش به خاک گذشته، اما هنوز داغ جوانش را نتوانسته است از یاد ببرد. این خاصیت مرگ است یا خاصیت آدم ها؛ هر چه هست مرگ از یاد‌ها نمی‌کاهد. این را مرد میان سالی که همراه مادر داغدیده بر سر مزار نشسته است می‌گوید. سال هاست قرار هفتگی شان در عصر روز‌های پنجشنبه و ایام زیارتی خاص، همین قطعه در بهشت رضا (ع) است. مرد را از روی فامیل درج شده در سنگ قبر به نام آقای مرادی خطاب می‌کنیم که پدر جوانی ناکام است.

آقای مرادی وقتی می‌خواهد از بهشت رضا (ع) صحبت کند، چون بیشتر ذهنش از زمان ورود تا لحظه رفتن درگیر خاطرات فرزند درگذشته اش می‌شود، خیلی نکته خاصی ندارد. فقط از تعطیلی آرامستان بهشت رضا (ع) در برخی از ایام خاص بعد از شیوع کرونا گله می‌کند و می‌گوید: چندین بار در ایام کرونا به روال پنجشنبه‌ها به بهشت رضا (ع) آمدیم، اما تعطیل بود و بنر زده بودند که به دلیل کرونا موقتا درهایش بسته شده است. چرا این موضوع را به گونه‌ای از صداوسیما یا شیوه دیگری اطلاع رسانی نکرده بودند که همه مردم مطلع شوند. ما این همه راه را آمدیم و برگشتیم.

به دیدار مادر

قاب عکس روی سنگ با نوشته درشت «مادرم» نشان از مزار مادری است که تاریخ فوتش خیلی دور نیست. جوانی تنها به دیدار مادر آمده است و خدا می‌داند حالا در ذهنش کدام خاطره مادر زنده شده و به یاد کدام روز از روز‌های زندگی با مادر افتاده است. منتظر می‌مانیم تا خلوت فرزند با مادرش به هم نخورد، سپس از این جوان که جزو زیارت کنندگان اهل قبور در عصر پنجشنبه است از حال و هوای بهشت رضا (ع) جویا می‌شویم.

آقای عزیزی می‌گوید: «هرقدر دلت درد داشته باشد، به مرده‌ها راحت می‌گویی. حس آرام شدن و احساس آرامش بعد از درددل بر سر مزار آن ها، گاهی می‌ارزد به حس انتقال درد دل هایت به یک آدم زنده. تازه بعد از درددل باید جواب پس بدهی، قضاوتت کنند، نگران درز نکردن راز درونت باشی، اما وقتی سر مزار عزیز رفته‌ای می‌آیی و درددل می‌کنی، سبک بال و راحت می‌شوی و بدون قضاوت شدن و نگرانی دوباره زندگی را از سر می‌گیری.»

تکریم مزار‌ها را فراموش نکنیم

او حال و هوای بهشت رضا (ع) را نیز بی تشابه به حال خیلی از آدم‌ها نمی‌داند. اینکه اینجا تلنگری به زنده هاست تا هم قدر یکدیگر را بیشتر بدانند، هم وجدان خودشان را بیدار کنند. اما او هم مثل خیلی از شهروندان خواسته‌هایی دارد که از مدیریت بهشت رضا (ع) مطالبه می‌کند؛ اینکه چرا در ترافیک ورودی خودرو‌ها در روز‌های شلوغ، نظمی و سامان دهی دقیقی از سوی عوامل آرامستان صورت نمی‌گیرد. مواردی بوده است که حتی چند خودرو پشت سرهم سر راه دادن یا ندادن به همدیگر، دعوا و سروصدا راه انداخته اند.

او همچنین درباره نظارت بر پخش نذری‌ها و مزاحمت نداشتن بر سر مزار‌های دیگر درخواست رسیدگی می‌کند. به طور نمونه هفته پیش مزار کنار مادرش آش نذری داشتند و کاسه‌های یک بار مصرف را کنار قبر رها کرده بودند. با لگدمال شدن آش‌ها و زباله‌های باقی مانده، سنگ مزار مادر آقای عزیزی هم کثیف شده بود. این مسئله باعث ناراحتی او شده و حتی به بازماندگان مزار کناری تذکر داده بود.

گله از اتوبوس‌هایی که تعدادشان کم است و تأخیر دارند

هرچند ۷ تا ۸ هزار خودرو به صورت روزانه وارد بهشت رضا (ع) می‌شوند، اما بازهم تعداد زیادی از افرادی که به زیارت اهل قبور می‌آیند، با اتوبوس‌های حمل ونقل همگانی به این مکان می‌آیند. اتوبوس‌های بهشت رضا (ع) در فاصله نزدیک به در اصلی، ایستگاه دارند و نیاز به رفت وآمد طولانی مسافران نیست، اما درددل مسافران از جنس دیگری است. خانم احمدی که هر هفته یا یک هفته در میان بر سر مزار پدرش می‌آید، از تعداد کم اتوبوس‌ها گلایه می‌کند.

خانم براتی که او هم بر سر مزار مادرش در طول ماه یک یا دو بار می‌آید، از تأخیر و بی نظمی اتوبوس‌ها گلایه دارد. آقای حسینی که دیسک کمر دارد و حتی دکتر ایستادن را برایش قدغن کرده است از شلوغی اتوبوس‌ها می‌گوید. به گفته او اتوبوس‌ها بیشتر اوقات جای نشستن ندارند و اگر در ایستگاه اول جا برای نشستن پیدا نکنی، باید تا ایستگاه آخر ایستاده بمانی که برای افراد مسن و بیمار مثل من مشکل است.

از بهشت رضا (ع) بیرون می‌آییم. همچنان صف خودرو‌ها جلوی در ورودی پیداست. زیارت کنندگان اهل قبور تا زمانی که آفتاب و روشنایی هست فرصت را غنیمت می‌شمارند. به ساعات پایانی روز که می‌رسیم سوز زمستانی بیشتر می‌شود. حال وروز خیلی از مراجعان حتی از پشت ماسک‌های سه لایه و دیدن چهره‌های اشک بار بر سر مزار‌ها شاید این گفته را باطل کند که «خاک سرد است». خاک حتی در این سوز زمستانی هم سرد نیست. به یاد تمام رفتگان فاتحه‌ای قرائت می‌کنیم و از بهشت رضا (ع) خارج می‌شویم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.