امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - زندگی، همچون رودخانهای مملو از موجودات زنده است که به طور مدام درحال تغییر کردن و تغییر مسیر دادن است و دیروزش با امروز تفاوت دارد. برای همین هم هیچ وقت اوضاعش به یک منوال نمیماند. این تغییرات هم به سبب ذات طبیعت، به کندی و آرام آرام روی میدهد. ولی گاهی اتفاقاتی میافتد که سرعت روند آهسته زندگی را با چالش روبه رو میکند.
چالشهایی که در مقیاسهای کوچک برای هر آدمی ممکن است اتفاق بیفتد. سکته کردن و مرگ نزدیکان و دچار شدن به بیماری از این دست اتفاقات هستند. حوادثی که مواجهه آدمها با آیند ه آن ها، مهمتر از به یاد آوردن گذشته شان است. جنگ، سیل، زلزله و بیماریهای همه گیر و اتفاقاتی از این دست، حوادث جمعی هستند.
رویدادهایی که با حادث شدن هرکدامشان، زیست چندین هزار آدم و نسلهای بعد آنها تحت تأثیر قرار میگیرد. اتفاقاتی که با رخ دادنشان این نکته را به یاد آدمها میآورند که دیگر هیچ چیز همچون گذشته نیست. کرونا برای آدم امروزی یک چنین چیزی بود. بیماری مهلک و دامن گیری که یک باره پیدا شد و روند آهسته و مداوم زیست انسان را دستخوش تغییرات فراوانی کرد. برای بشر که تازه داشت یاد میگرفت میتواند زندگی اش را به بقیه پیوند بدهد و از کنار هم بودن لذت ببرد، تنهایی را به ارمغان آورد.
تنهاییای که همراه با ترس و اضطراب بود؛ هراس بیماری و از دست دادن جان خودش و نزدیکانش و نابودی کسب وکار و روابطش. انسان بناچار و به جبر بیماری کرونا، به غار تنهایی خودش پناه برد و از رابطه با دیگر آدمها محروم شد. البته با ابزارهای ارتباط جمعی با دیگران مرتبط بود، ولی اصالت رفت وآمد و دیدار حضوری را از دست داد. انسان مدرن در فراری روبه جلو، در نقطهای ایستاد که با گذر سالهای متمادی لازم بود به این نقطه برسد. او سبکی از زیست را که با ادامه این مسیر بالاخره دچارش میشد، به سرعت و به لطف کرونا، تجربه کرد.
تنهایی و انزوا، سرنوشت ناگزیر آدمها شد. «سیلوییانو ملو»، کارتونیست معروف و توانای برزیلی، با اثری طنزآمیز به این گلوگاه تاریخی اشاره میکند. او انگار انسان را به طورکلی، در مسیر تاریخ نقش زده است. او انسانی ژولیده و حبس شده در دریا را تصویر کرده است که با استیصال بر تخته سنگی برهنه و کوچک نشسته است و درحال به آب سپردن بطری حاوی کاغذی است که پیام کمک است.
تا اینجا سیلوییانو ملو، انسان را همچنان امیدوار به نجات، کشیده است. ولی در نقطه انتهایی حرکت چشم، در گوشه سمت چپ تصویر، بطری دیگری درحال حرکت است. یک بطری با یک پیام خاص، بدون کاغذ و نوشته، تنها با یک ماسک که تمام بار معنایی تصویر را تغییر میدهد. کارتونیست برههای از تاریخ را تصویر کرده است که معلوم نیست گذشته است یا به آینده تعلق دارد.
او مخاطبان اثرش را به صورت زنده و حاضر در پلانی که تصویر کرده است، میبیند. انگار دست بیننده را گرفته است و به پشت صحنه این فیلم میبرد؛ جایی که بتواند با تمام حقههای سینمایی از نزدیک آشنا بشود. هنرمند رک و راست به مخاطب حالی میکند آدمی که میبیند، درواقع خودش است. برای او توضیح میدهد کسی که در دریا گرفتار است، معنی ماسک را در بطری نمیفهمد و اگر مخاطب متوجه معنی ماسک میشود، به این دلیل است که تنها و ژولیده در صخرهای مشرف به شخصیت کارتون ایستاده است، درحالی که بطری حاوی پیام کمک را با دستان خودش به آب میسپارد.