به گزارش شهرآرانیوز؛ نخستینبار عبدالمجید معادیخواه، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در سال ۱۳۶۰ حدفاصل روزهای دوازدهم تا بیستودوم بهمنماه را «دهه فجر» نامید. در این روزها بارقههای امید در دل مردم روشن شد و همزمان با بازگشت امام خمینی (ره) به ایران، مردم رفتهرفته طعم پیروزی را میچشیدند. این روزها از پرالتهابترین روزهایی است که کشورمان به چشم دیده است و دست آخر، ثمره همه مقاومتها و مجاهدتها، بهثمرنشستن انقلاب اسلامی ایران بود.
دوازدهم بهمن، مصادف با پایان چهارده سال دوری بود. شامگاه یازدهم بهمن هواپیمای حامل امام (ره) و تعدادی از همراهان از فرودگاه شارل دوگل فرانسه به پرواز درآمد و به سمت تهران حرکت کرد. از دقایق اولیه صبح دوازدهم بهمن، خیابانها لبریز از مردم بود؛ مردمی که با شاخههای گل و طاقهای نصرت، چهره شهر را برای بازگشت امام (ره) آذینبندی کرده بودند و وقتی امام (ره) دست در دست مهماندار فرانسوی از پلکان هواپیما پایین میآمد، با موجی از فریادهای «ا... اکبر» به او خوشامد گفتند.
امام (ره) در فرودگاه از «وحدت» گفت و آنچه را در حال رخدادن بود، حاصل همراهی و همدلی همه اقشار جامعه دانست. «ما باید از همه طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزی تا اینجا بهواسطه وحدت کلمه بوده است. وحدت کلمه مسلمین، همه، وحدت کلمه اقلیتهای مذهبی با مسلمین، وحدت دانشگاه و مدرسه علمی، وحدت روحانی و جناح سیاسی. ما باید همه این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه، رمز پیروزی است و این رمز پیروزی را از دست ندهیم.» این گوشهای از سخنان امام (ره) در دوازدهم بهمن بود.
سیزدهم بهمن، امام (ره) از ارتش خواست تا به مردم بپیوندد. خانواده پهلوی از ایران گریخته بود و شاپور بختیار، نخستوزیر وقت دولت شاهنشاهی، هراسان خواستار ملاقات با امام (ره) بود. خبرگزاری رویترز در آن روز از ابزار نگرانی رژیم صهیونیستی درباره تغییر حاکمیت در ایران نوشت و دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا روبهروی کاخ سفید خواستار مداخلهنکردن آمریکا در وقایع داخل ایران شدند. روزهای پرآشوب ایران ادامه داشت و در برخی شهرها نیروهای نظامی با گلوله به استقبال تظاهرکنندگان رفتند و در شهرهای کوچک و بزرگ شهادت برخی تظاهراتکنندگان گزارش شد.
چهاردهم بهمن، امام (ره) از رسالت اهل قلم گفت و از آنان خواست که انقلاب اسلامی را همراهی کنند. شاپور بختیار، نماینده پهلوی، در گیرودار آخرین تلاشهایش برای حفظ ثبات بود و به امام (ره) پیشنهاد داد تا قم را شبیه به واتیکان در اختیار بگیرد و دولتی اختصاصی تشکیل دهد، اما این پیشنهاد بیشرمانه با انتقاد شدید یاران انقلاب اسلامی همراه شد. هیاهو ادامه داشت و تحصنها و تظاهراتها در گوشهوکنار کشور برپا بود. اعضای شورای انقلاب اسلامی در دیداری با امام (ره) و مشورت با ایشان، تصمیم گرفتند مهندس مهدی بازرگان را بهعنوان نخستوزیر دولت موقت انتخاب کنند. همزمان برخی سیاستمداران استعفایشان از ساختار شاهنشاهی را اعلام کردند و امام (ره) برخی از آنان، مانند شهردار وقت تهران را به سمت خود بازگرداند.
پانزدهم بهمن، ممنوعالخروجی برخی سیاستمداران حکومت پهلوی اعلام شد. جوانان در خیابانها بودند و امام (ره) بار دیگر خطاب به آنان توصیه کرد اعتراضات را ادامه دهند. گفتگوها با مهندس بازرگان آغاز شد. در این روز بازرگان مسئولیت محولشده را پذیرفت و شاپور بختیار در واکنش به این اتفاق، اعلام کرد که هرگز تشکیل دولت موقت را نمیپذیرد. ژنرال چهارستاره آمریکا به عنوان فرستاده نظامی کارتر در ۱۴ دی ماه ۵۷ وارد ایران شد تا زمینهساز کودتای سران ارتش شاهنشاهی شود. این توطئه نیز، اما ناکام ماند و او ۱۴ بهمن ۵۷ کشور را با دست خالی ترک کرد.
شانزدهم بهمن، مهندس بازرگان بهطور رسمی و در مدرسه علوی و پیش چشمان خبرنگاران داخلی و خارجی معارفه شد و آیتا... هاشمیرفسنجانی حکم او را قرائت کرد. بختیار همچنان بر وجود یک حکومت در ایران تأکید داشت و خشمش را از این رویداد ابراز کرد.
هفدهم بهمن، فانتومهای جنگی در آسمان تهران به پرواز درآمدند. بختیار سعی بر ایجاد رعب و وحشت داشت و مردم که حالا در یکقدمی پیروزی بزرگ قرار داشتند، میدان را برای لحظهای رها نکردند. مجلس شورای ملی با حضور بختیار جلساتش را از سر گرفت تا چارهای برای سقوط حکومت پهلوی بیندیشد، اما این جلسات هم راه به جایی نبرد. امام (ره) پیوسته در میان اقشار مختلف بود و قیمت نفت در جهان به بیش از دوبرابر رسید. در میانه میدان شصت نفر از هموطنان در شهر زاهدان به شهادت رسیدند و دولت موقت برخی تصمیمات خود را ابلاغ کرد؛ تصمیماتی مانند آزادی کارکنان نیروی هوایی در بند زندان شاهنشاهی، انحلال ساواک، معافیت دانشجویان افسری از سوگند وفاداری به شاه و....
هجدهم بهمن، روزی بود که مقامات کشوری و لشکری از بختیار خواستند تا خود را کنار بکشد و در کشوقوس این روزهای پرالتهاب، تعدادی از نمایندگان مجلس استعفا کردند. شاه همچنان مشغول مصاحبه با رسانههای خارج از کشور بود و خود را فرمانده کل قوای ایران معرفی میکرد. امام (ره) در این روز و در جمع وکلا و اهالی کردستان، درباره حفظ وحدت سخن گفت و فرماندار نظامی تهران که بیاعتنایی مردم به حکومت نظامی و مقررات و محدودیتها را شاهد بود، دستور داد تا ساعت منع عبورومرور بازهم افزایش پیدا کند. نیروهای انقلاب بیش از پیش در کنار یکدیگر حضور داشتند و مردم برای لحظهای عقبنشینی نکردند.
نوزدهم بهمن، فرستاده شاه برای کنترل ناآرامیها از ایران گریخت. علی امینی که مهر همان سال به ایران آمده بود، با اوجگیری اعتراضات از کشور خارج شد و وزارتخانهها از دولت موقت حمایت کردند. امام (ره) با بازاریان، پزشکان و معلمان دیدار کرد و در آن روز از ادامه مقاومت مردم ایران دربرابر مستکبران و ابرقدرتها گفت. در این روز بختیار ناچار پای میز مذاکره با بازرگان و ارتش نشست و برای حلوفصل منازعات داخلی گفتگو کرد و پس از این گفتگو در مصاحبهای اعلام کرد: «درمقابل هیتلر، رضاشاه و شاه ایستادگی کردهام و درمقابل آیتا... خمینی (ره) و بازرگان نیز مقاومت میکنم.» نوزدهم بهمن ایران شاهد یکی از راهپیماییهای بزرگ انقلابی بود و در پایان این راهپیمایی عظیم، تظاهرکنندگان از نخستوزیری مهدی بازرگان حمایت کردند و این انتصاب به تأیید مردم حاضر در خیابانها رسید.
بیستم بهمن، پخش تصاویر امام (ره) از رسانه ملی باعث خوشحالی مردم شد. مردم رفتهرفته دریافتند که پیروزی بزرگ در پیش است و بازرگان در این روز و در دانشگاه تهران از برنامههای آینده دولت موقت گفت. خبرها حاکی از استعفای بختیار در روز یکشنبه، بیستودوم بهمنماه بود و مردم پادگانها را به محاصره درآورده بودند. در غرب تهران درگیری شدیدی در حال رخدادن بود. در درگیری خونین میان همافران نیروی هوایی و گارد شاهنشاهی، دهها نفر کشته و مجروح شدند و درنهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.
بیستویکم بهمن، نبرد مسلحانه اوج گرفت. تانکها به روی مردم آتش گشودند و صدها نفر کشته و زخمی شدند. امام (ره) که شاهد این نبردها بود، اعلام کرد در صورت ادامه این جنگ داخلی، حکم جهاد خواهد داد و همزمان اعلام شد که ساعات حکومت نظامی افزایش خواهد یافت. در این اعلامیه آمده بود که رفتوآمد از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع خواهد بود، اما مردم با حضور در خیابان و ایجاد حریق و راهبندان، این اعلامیه را به سخره گرفتند. امام (ره) نیز در واکنش به این خبر اعلام کرد که حکومت نظامی بیاعتبار است. مردم به سمت ژاندارمریها و پادگانها حمله بردند و سران ارتشی و نظامی کشور برای بررسی اوضاع و احوال کشور و حمله مردم به اسلحهسازی، جلسه اضطراری تشکیل دادند و همه اینها درحالی بود که درگیری همافران و گارد شاهنشاهی به اوج رسیده بود.
بیستودوم بهمن، آبستن حوادث زیادی بود. کارخانه اسلحهسازی سقوط کرد. کارخانهها و مخازن اسلحه به دست مردم افتاد. ارتش اعلام بیطرفی کرد. ستاد ژاندارمری کشور سقوط کرد. درهای زندان قصر گشوده شد. فرماندار نظامی تهران همه نیروها را به پادگان فراخواند. فرمانده گارد شاهنشاهی در میدان امام حسین (ع) هدف اصابت گلوله قرار گرفت و درنهایت شاپور بختیار استعفا کرد. عصر همان روز مرکز رادیو و جامجم به تصرف نیروهای انقلابی درآمد و همه کلانتریها سقوط کردند. مردم تعدادی از فرماندهان نظامی را دستگیر کردند و چند ساعت بعد صدای انقلاب اسلامی از رادیو پخش شد: «توجه توجه... این صدای انقلاب اسلامی ملت ایران است...»
امام (ره) نخستین فعالیت جدی انقلابیاش را در سال ۱۳۲۳ رقم زد؛ زمانی که بهصورت ناشناس کتابی را با عنوان کشفالاسرار منتشر کرد و آن را بر ضد حکومتی نوشت که درصدد تضعیف شیعه بود. این آغاز مبارزات جدی امام (ره) بود. نامهها، بیانیهها، کتابها، سخنرانیها و... ادامه پیدا کرد و درنهایت خرداد ۱۳۴۲ و در حاشیه سخنرانی امام (ره) در روز عاشورا، نیروهای پهلوی شبانه به خانه امام (ره) هجوم بردند و ایشان را به زندان قصر منتقل کردند.
مردم در حمایت از امام (ره) به خیابانها آمدند و هراس پهلوی از خشم مردم، مانع اجرای حکم اعدام برای امام (ره) شد. در خلال این تظاهراتها عدهای از مردم کشته شدند و بسیاری از علما سکوت خود را شکستند. امام (ره) در یازدهم مرداد از زندان به حبس خانگی منتقل شد، اما دست از اعتراض و افشاگری برنداشت. در تیرماه ۱۳۴۳ سیدمحمود طالقانی و مهدی بازرگان نیز در حمایت از امام خمینی (ره) راهی زندان شدند و مبارزات با جدیت بیشتری پیگیری شد.
پس از تصویب کاپیتولاسیون، خشم مردم و روحانیون برانگیخته شد و امام (ره) بهواسطه سخنرانی خود درباره این قانون، دستگیر و مستقیم به فرودگاه منتقل شد و این آغاز تبعید چهاردهساله امام (ره) بود. امام (ره) در همه سالهای تبعید، لحظهای سکوت نکرد و از هیچ اتفاقی ابایی نداشت. امام (ره) جانانه برای بهوقوعپیوستن انقلاب اسلامی ایران در کنار مردم ایستاد و تا بیستودوم بهمن۱۳۵۷ که باشکوهترین انقلاب جهان رقم خورد، لحظهای و سرسوزنی عقبنشینی نیندیشید.
از شاگردان برجسته امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی و کلاسهای فلسفه ایشان بود. در سال ۱۳۴۰ برای تدریس در دانشگاهها و حوزههای علمیه راهی تهران شد و در همه سالهای حضورش در تهران، زندگیاش را وقف انتشار اندیشههای اسلامی ناب و زدودن خرافه از چهره دین کرد. مرتضی مطهری مقالات و کتابهای زیادی در پاسخ به سؤالات نسل جوان نوشت و تلاش کرد تا اسلام را بهعنوان دینی پویا به آنان معرفی کند. او پیوسته مسائل سیاسی را دنبال میکرد و نخستینبار در سال ۱۳۴۲ و پس از واقعه ۱۵ خرداد به دست نیروهای شاهنشاهی دستگیر شد. او کانون سخنرانیهای خود را مسجد الجواد (ع) قرار داده بود که این مسجد نیز به دست نیروهای ساواک تعطیل شد.
در سال ۱۳۵۶ مرتضی مطهری «کانون روحانیت مبارز تهران» را بنا کرد تا همزمان با گسترش فعالیتهای سیاسی خود، از دیگر مردم نیز دعوت کند تا برای بهوقوعپیوستن انقلاب اسلامی وارد صحنه شوند. با پیروزی انقلاب اسلامی، مطهری نقش مهمی را بر عهده گرفت و به ریاست شورای انقلاب اسلامی منصوب شد. او همه زندگیاش را صرف تعلیم و تربیت کرد و درنهایت اردیبهشت ۱۳۵۸ درحالیکه از مجلس سخنرانی برمیگشت، به دست یکی از اعضای گروهک انحرافی و تروریستی «فرقان» به شهادت رسید.
در سالهایی که مباحث مارکسیسم و حزب توده در میان جوانان نفوذ زیادی داشت، دکتر علی شریعتی تصمیم گرفت تا به پدرش (استاد محمدتقیشریعتی) در «کانون نشر حقایق اسلامی» بپیوندد و توجه نسل جوان را به اندیشههای اسلامی پویا و امروزی جلب کند. او نخستینبار در راهپیمایی سال ۱۳۳۱ و در حمایت از مصدق دستگیر شد و در سال ۱۳۳۲ به نهضت مقاومت ملی پیوست.
این آغاز فعالیتهای انقلابی علی شریعتی بود. در سال ۱۳۴۲ و تکمیل تحصیلاتش در فرانسه بلافاصله به ایران بازگشت و به محض ورود به کشور، به دست نیروهای امنیتی شاه دستگیر و راهی زندان شد. سخنرانیهای حسینیه ارشاد شریعتی، محفل جوانان، دانشجویان و روشنفکران بود. او در همه سالهای مبارزه با حکومت شاه، بارها زندانی و دستگیر شد، اما از برگزاری گعدههای انقلابی خود دست نکشید.
ساواک در آبان۱۳۵۱ حسینیه ارشاد و سخنرانیهای شریعتی را تعطیل کرد و کتابهای او را «کتابهای ممنوعه» نامید. خریدوفروش و نگهداری کتابهای شریعتی جرم اعلام شد و خانواده و اقوام نزدیک او پیوسته زیرنظر بودند. او هجده ماه در سلول انفرادی و به دور از قلم و کاغذ زندانی شد و تحت انواع بازجوییها و شکنجهها قرار گرفت. درنهایت شریعتی بهواسطه انواع و اقسام آزارها مجبور به مهاجرت شد و در سال ۱۳۵۴ به طرز مشکوکی در انگلیس درگذشت.
علل زیادی میتوان برای بهوقوعپیوستن انقلاب اسلامی در ایران برشمرد؛ عللی که بیشک یکی از مهمترینش غربگرایی محمدرضا پهلوی بود. ایرانیان ملیگرا، مذهبیون و... در اواخر دوره پهلوی او را از مهرههای غرب میدانستند وگماردهشدنش به دست متفقین و یاریگرفتن از سازمان سیا، مهر تأییدی بر این موضوع بود. اسراف، فساد و نخبهکشی در دربار پهلوی و همچنین بیاحتراصصمیهای پیاپی این خاندان به سنتهای اسلامی، موجب برانگیختهشدن خشم مردم شد. گرایشهای خودکامه پهلوی بهروشنی قانون اساسی مشروطه را زیر پا میگذاشت و مخالفان به دست نیروهای امنیتی ازجمله ساواک سرکوب میشدند و حق آزادی بیان و آزادی قلم از مردم سلب شده بود.
برنامههای اقتصادی غیرواقعبینانه و جاهطلبانه پهلوی با شکستهای پیاپی روبهرو میشد و این تفکر که مردم برای همیشه در فقر رها شدهاند، لحظهای اقشار متوسط و ضعیف جامعه را راحت نمیگذاشت. شاه در اواخر سالهای حکومتش به عروسک خیمهشببازی آمریکا تبدیل شده بود. در آن سالها حکومت پهلوی حمایت و مشروعیت خود نزد مردم را از دست داده بود و حکومتی سرکوبگر، بیرحم، فاسد و اهل بریزوبپاش به چشم میآمد و تنگناهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... امان آنان را بریده بود.