امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - پیامبر اکرم (ص) در دوران پربرکت حیاتشان به دنبال تبیین جایگاه اهل بیت (ع) بودند. برخی از جریانهای حاضر در عصر رسول خدا (ص) همه تلاش خود را برای کم رنگ کردن نقش خاندان پیامبر (ص) در میان مردم کردند. اما رسول خدا (ص) با تبیین جایگاه والای آنها برای رهبری جامعه پس از خود تأکید کردند.
روزی که رسول ا... (ص) بر پایه آیه «وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» خویشان را جمع کردند، فرمود: هرکس آیین مرا بپذیرد، ادامه دهنده راه من خواهد بود. «وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» گرچه از آیات آغازین نیست، در آن زمان سخن پیامبر (ص) برای قوم و خویش گران آمد، اما امیرالمومنین (ع) سه بار پاسخ مثبت دادند و بعد حضرت فرمود: این برادر من، وصی من و جانشین من در میان شماست. این نشان میدهد پیامبر (ص) دارد برای بعد از خودش برنامه ریزی میکند. آنچه در این جلسه اتفاق میافتد، نصب علی بن ابی طالب (ع) به امامت و ولایت و ادامه راه نبوت و رسالت است.
اسلام اموی در آن زمان به دنبال آن بود که از نقش محوری اهل بیت بکاهد. پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) این راه را ادامه دادند و فضا را به گونهای مدیریت کردند که مردم از اهل بیت (ع) دوری کردند و پس از پنجاه سال فاجعه کربلا رخ داد. امویان به دو تحریف بزرگ دست زدند که در مقابل آن دو تحریف، برنامههای هوشمندانه امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در مقابله با آنان بود. آن تحریفها یکی تحریف معنوی قرآن و سنت بود.
حاکمیت اموی جامعه اسلامی را مبتلا به ذهنیت تحریف شده کرده بود، اگر کسی جامعه اسلامی آن روز را از زاویه مسائل اجتماعی مطالعه کند به این نتیجه خواهد رسید که سخن امام حسین (ع) که فرمود «و علی الاسلام السلام» جملهای جامعه شناسانه و بسیار دقیق است.
برای تبیین این مسئله و واکاوی زوایای آن گفت و گویی با دکتر محمدعلی مهدوی راد عضو هیئت علمی دانشگاه تهران داشته ایم. وی با اشاره به تلاشهای پیامبر (ص) برای تبیین جایگاه امامت به تحلیل روایت نبوی «حسین منی و انا من حسین» پرداخته است.
رسول ا... پس از سالها تلاش در هدایت مردم و انتخاب امیرالمؤمنین علی (ع) به عنوان امام و پیشوای مردم، در نهایت بر اساس قانون طبیعت زندگی را بدرود گفت. همان طور که در قرآن آمده است «إِنَّک مَیِّتٌ وَ إِنهُم مَّیِّتُونَ، تو خواهی مرد و ایشان هم خواهند مرد»، اما متأسفانه جریان بعد پیامبر (ص) به آن گونه که آن رسول هدایت و آزادی رقم زده بود تحقق پیدا نکرد که این را همه میدانند، اما آن چیزی که من میخواهم به آن تأکید کنم این است که هدایت مردم در میان زوایای مختلف هادی بودن ائمه، بیش از هر چیزی با بعد مرجعیت ائمه ارتباط دارد یعنی امام علی (ع) بعد از پیامبر (ص) همانند رسول ا... و بر اساس منابع و مصادیق دینی، هم ولایت و زعامت سیاسی امت و هم ولایت قضا و فصل خصومت را بر عهده داشت و از همه مهمتر ولایت و مرجعیت فکری و تفسیر دین و توضیح حقایق الهی نیز برعهده او بود.
ائمه نیز همین جایگاه را دارند و هدایتگری ائمه بیشتر با همین بعد مرجعیت آن بزرگواران است که پیامبر (ص) به صراحت فرموند «انِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ ا... وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» مهمترین وجه این حدیث که قطعا و حقا متواتر در منابع شیعه و سنی است، رقم زدن مرجعیت ائمه است. به همین صورت مرحوم آیت ا... بروجردی بیشترین تأکید را بر این روا میداشت که جامعه اسلامی مفاد حدیث ثقلین را بفهمد و به آن اعتقاد پیدا کند و بر پایه آن عمل کند که اگر این اتفاق بیفتد زعامت سیاسی چندان مشکلی ایجاد نمیکند. این مرجعیت به تعبیر عموم مردم همانند ضرب المثل «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» است که اگر جامعه اسلامی و انسانی در تمام سلوک اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اعتقادی خود بر پایه میراث هدایتی معصومین (ع) عمل کند، عملا زندگی، زندگی الهی میشود.
بله، آنچه که در میان میراث نبوی بسیار معروف است روایت «حسین منی و انا من حسین» است که در بیشترین طرق روایی اعم از خاصه و عامه آمده و مورد گفتگوهای زیادی نیز قرار گرفته است.
بخشی از روایت با عنوان «حسین منی» که رسول اکرم (ص) در آن میفرمایند: حسین از من است، زیرا فرزند من است و در بخش دیگر «انا من حسین» که میفرمایند: من از حسین هستم، جای بحث دارد و علما دراین باره با تحلیلهای گوناگونی روبه رو شده اند. شاید معروفترین و پذیرفته شدهترین آنها کلام مرحوم آیت ا... کاشف الغطاء باشد که میگوید: مراد این است که اسلام نبوی الحدوث و حسینی البقاست، بدین معنا که درست است که اسلام را رسول ا... (س) رقم زدند و فرمان خداوند را به مردم ابلاغ کردند و این آیین به نام و از آن رسول ا... (ص) است، اما از سوی دیگر با کنشهای گوناگونی روبه رو شد و در یک برهه زمانی در آستانه نابودی بود که با قیام امام حسین (ع) بقای آن تضمین شد.
تحلیل آیت ا... کاشف الغطاء دچار اشکال و نقد میشود، زیرا روایاتی تحت عنوان «علی منی و انا من علی» و «و هم منی و انا منهم» نیز وجود دارد، البته شایان ذکر است که تعداد طرقی که روایت «حسین منی و انا من حسین» را ذکر کرده اند، با دیگر روایات قابل قیاس نیست و بیشتر است.
امام حسین (ع) در حدیثی میفرمایند: «أسیرُ بِسیرَهِ جدی و ابی علی ابن ابی طالب»؛ حرکت امام، کنش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایشان در آن برهه زمانی، مطابق نقشه راه حرکت رسول ا... (ص) و علی ابن ابی طالب (ع) بوده است.
آیه نهم سوره احقاف که تحت عنوان «قُل ما کُنتُ بِدعًا مِنَ الرُسُل...» خطاب به پیغمبر اکرم (ص) میفرماید به مخاطبان خود بگو که من تافته جدا بافته نیستم، بلکه حلقهای از حلقههای انبیای الهی برای هدایت مردم هستم، یعنی مسیر همان مسیر و جهت همان جهت است. حال اگر این آیه را کنار آیه ۱۰۵ سوره مبارکه انبیاء تحت عنوان «و لَقَد کَتَبنا فی الزبور من بعدَ الذکر ان الارضَ یرثُها عبادی الصالحون» قرار دهیم، مشهور آنچه که در میان مفسران مطرح شده این است که ما در زبور نوشتیم، بعد از آنکه در ذکر نوشته بودیم که زمین را صالحان به ارث میبرند، به گونهای تأویل به دوره حکومت حضرت مهدی (عج) نیز دارد.
«ذکر» در اینجا بر اساس همه تفاسیر موجود یا لوح محفوظ یا تورات است یا الواحی از الواح انبیاء یا مزامیر و یا حتی قرآن است. همچنین گفته شده که «بعد» تشریفی است نه زمانی. به نظر من همچنان که برخی از مفسران احتمال دادند و برخی مانند فخر رازی و یکی از مفسران شیعه زیدی تصریح کردند ذکر همان ذکر است، یعنی همان که تمامی انبیاء به خاطر آن فرمان بعثت گرفتند.
زمانی که امام حسین (ع) فرمودند: حرکت من در این قیام بر پایه سیره جدم است، یعنی بر پایه همان سیرهای که انبیا حرکت کردند است و سرلوحه این قیام آگاه و بیدار کردن مردم است. روشنگری ابعاد بسیار گستردهای دارد که یکی از این ابعاد اصلاح و تحریف زدایی است که این خود داستان جداگانهای دارد.
اگر بخواهیم به ابعاد گسترده قیام نگاه کنیم، باید به این روایت صادق آل محمد (ع) توجه کنیم که امام (ع) فرموده اند: من با تأمل و تدبر دریافتم، تمام دانشی که برای بشر و حیات طیبه او مفید است چهار مورد است: اول؛ خداشناسی یعنی سرچشمه اصلی زندگی و قبله روح را بشناسیم، دوم؛ شناخت هر آن چیزی که خداوند برای کرامت و رسیدن به قله، در اختیار انسان قرار داده است، سوم؛ اینکه باید بدانیم، خداوند از ما چه خواسته و چهارم؛ آسیب شناسی و معرفتی که نشان میدهد چگونه از این دانشها بهرهمند شویم.
امام حسین (ع) در خطبهای که قبل از آن با کمی تغییر از سوی امام علی (ع) و در زمان به دست گرفتن خلافت نقل شده بود میفرماید «خدایا تو خودت میدانی در این مسیری که من حرکت میکنم در پی سلطه جویی و دنیا مداری نیستم بلکه قیام کردم که معالم دینت را به جایگاه اصلی خود باز گردانم». معالم جمع مَعلم به معنای چراغ راه و نشانههای هدایت است یعنی این معالم دین دستخوش تخریب شده است. یا به عبارتی اگر بخواهیم تفسیر ملموسی از این تعبیر داشته باشیم مَعلم همان فلشهای خیابان است که مسیر درست را تا رسیدن انسانها به مقصد نشان میدهد.
در واقع امام در این حدیث میخواهد بگوید که در زندگی انسانِ مؤمن، این نشانههای هدایت دگرگون یا تحریف شده است و مهمترین مأموریتی که امام حسین (ع) داشت بازگرداندن این مسیر هدایت به جایگاه اصلی خود بود یعنی آنچه که بنی امیه در سالهای بعد از حاکمیت خلیفه سوم تا روزگار امام حسین (ع) انجام دادند عملأ اسلام را وارونه کرده بود.
وقتی امام حسین (ع) میفرماید که «و علی الاسلام السلام اذ قدبلیت الامه براع مثل یزید» یعنی اگر جامعه اسلامی با مدیریت کسی مثل یزید بخواهد راه پیش برد فاتحه اسلام خوانده شده است به صورت واقع میخواهد بگوید این اسلام دیگر آن اسلام نیست، سنتها مرده است و بدعتها زنده شده است؛ بنابراین اگر به لحاظ تاریخی روی آن تأمل کنیم متوجه میشویم که در حکومت بنی امیه نه از آن خدایی که قرآن و رسول ا.. برای مردم تفسیر کردند خبری بود و نه از آن پیامبر، امام اخلاقیات و اجتماعیات خبری بود.