امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - سال ۶۱ قمری؛ کاخ یزیدبن معاویه؛ سران حکومت اموی در محفل حاضر بودند. یزید نیز بالای محفل نشسته بود. کاروان اسرا وارد شدند و آنها را در میان جمعیت نشاندند. یزید با نگاهی پیروزمندانه به اسرا نگاه میکرد. او سخنانی در مذمت سیدالشهدا (ع) بر زبان راند و به همه حاضران، این پیروزی ظاهری را تبریک گفت. اما این همه ماجرا نبود. دختر علی بن ابی طالب (ع)، زینب کبری (س) از میان جمعیت برخاست. رو به یزید کرد. چشمان همه حاضران به هیبت دختر علی (ع) دوخته شده بود. نقل است که برخی حاضران گمان کردند که انگار وجود مبارک امیرالمؤمنین (ع) زنده شده و در مقابل حاضران ایستاده است.
حضرت زینب (س) پس از حمد و ستایش خدا و رسول و اهل بیت (ع) با صدایی رسا و کوبنده یزید را خطاب قرار داد و فرمود: «ای یزید، آیا گمان بردهای حال که جای جای زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتی و بستی و ما چونان کنیزان رانده شدیم، مایه خواری ما و موجب کرامت توست؟!»
نفس در سینه حاضران حبس شده بود. یزید از این قدرت کلام زینب کبری (س) بهت زده شده بود. همو که تا لحظاتی پیش سرود شادی میخواند و با خواندن اشعاری بر بزرگانش افتخار میکرد. زینب کبری (س) به یزید یادآوری کرد که او فرزند کیست؟ ایشان فرمودند: «آیا این از عدل استای فرزند آزادشدهها که زنان و کنیزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول ا... اسیر؟!»
واژه واژه سخنان زینب کبری (س) پرده از نکبت یزید و یزیدیان برداشت. حکومت اموی به دنبال آن بود بر فاجعهای که در کربلا آفریده بودند، مهر فراموشی بزند تا مردم از خون خواری آنان چیزی ندانند. امویان کاروان اسرا را خارجی خواندند تا مردم ندانند اینان که خارجی خوانده شده اند، اهل بیت پیامبر (ص) هستند. نقش زینب کبری (س) در تبیین مظلومیت سیدالشهدا (ع) و کفر یزید و یزیدیان بسیار استثنایی بود. اگر جهاد دختر علی (ع) در تبیین واقعیتهای کربلا نبود، ذرهای از آن اتفاقها به نسلهای بعدی نمیرسید. ایشان در مقابل حاضران، یزید و اجدادش را رسوا ساخت تا نسلی که پیامبر (ص) را ندیده بود، بدانند این حاکم خون خوار از چه دودمانی است.
تا امروز تحلیلهای زیادی درباره خطبه حضرت زینب (س) در شام نوشته شده است. برخی با نگاهی متن محورانه به دنبال فهم هرچه بهتر این خطبه آتشین بوده اند. در دهههای گذشته با توسعه مطالعات میان رشته ای، برخی اندیشمندان به دنبال آن هستند تا با بهره گیری از روشهای جدید، فهم بهتری از متون تاریخی داشته باشند. تحلیل گفتمان از روشهای جدیدی است که در مطالعات اجتماعی برای فهم گفتمانهای اندیشهای از آن استفاده میشود.
محمد نصراوی، دانش آموخته رشته زبان شناسی تاریخی از دانشگاه علامه طباطبایی و دانش آموخته رشته تاریخ انگاره دانشگاه «رویال هالووی» لندن، از پژوهشگرانی است که با بهره گیری از روش گفتمان کاوی تاریخی به دنبال تبیین هرچه بهتر خطبه حضرت زینب (س) در شام بوده است. به مناسبت رحلت حضرت زینب (س) گفتوگویی با این پژوهشگر مطالعات اسلامی درباره تحلیل گفتمانی خطبه زینب کبری (س) در شام داشته ایم. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
مطالعه گفتمان و شناسایی آن از طریق بازکاوی کنشهای گفتاری ما را به شناخت هویت گروههای اجتماعی و شیوههای هویت یابی اعضای آن گروه رهنمون میشود. به مطالعه گفتمان از طریق بازکاوی کنشهای گفتاری که شناخت و تحلیل رابطه میان زبان، قدرت و ایدئولوژی را دربرمی گیرد، «تحلیل انتقادی گفتمان» میگویند.
شاید از میان کنشها به یک رویداد، کنشهای گفتاری بهتر بتوانند گفتمانهای تولیدشده در جامعه را نمایان کنند؛ زیرا همه کنشهای اجتماعی که در ساختن تاریخ فکری، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک جامعه اثرگذارند، خودشان را در کنشهای گفتاری بازمی تابانند. اینجاست که تحلیل انتقادی گفتمان با علوم اجتماعی پیوند میخورد و بدین سان، واکاوی و تحلیل کنشهای گفتاری زمینه بحثی مشترک میان زبان شناسی و علوم اجتماعی میشود.
کاربرد شیوههای تحلیل انتقادی گفتمان گرچه در علوم اجتماعی رایج است، کمتر نمونهای را میتوان سراغ داد که در آن از این شیوه برای بازشناسی گفتمانی در اعصار کهن استفاده شده باشد. این مطالعه تلاشی به همین منظور است. میخواهیم در این مطالعه راهی برای «گفتمان کاوی تاریخی» بیابیم یا به بیان ساده تر، با تحلیل کنشهای گفتاری یک جریان سیاسی و فرهنگی خاص در عصری کهن، کاربرد روشهای تحلیل انتقادی گفتمان را برای شناخت بهتر جریانهای تاریخی بیازماییم.
خطبه حضرت زینب (س) در شام نمونه بارز کنشهای گفتاری فاعلان جریان علوی در نخستین سده هجری در برابر کنشهای گفتاری امویان است. بر پایه نقل ها، این خطبه در مجلس یزید بیان شده است. وقتی اسرای کربلا را به مجلس یزید آوردند، وی امر کرد سر بریده امام حسین (ع) را حاضر کنند. آن گاه چوبی برگرفت و بر دندان و لبان امام نواخت. زینب (س) در برابر، خطبهای کوتاه خواند که بر پایه نقلهای مختلف، متن آن را از حدود ۳۰۰ تا ۸۵۰ کلمه گزارش کرده اند.
سبب انتخاب این خطبه، جایگاه آن در فرهنگ شیعی، کثرت توجهات بدان و کوششهای متنوع با رویکردهای مختلف برای تحلیل محتوای آن است. متن این خطبه را نخستین بار میتوان در آثار ادبی بازمانده از اواخر سده چهار قمری به بعد، به وساطت راویان زیدی مشاهده کرد. بااین حال، نقل گسترده آن در آثار کلامی و عبادی شیعه به نیمه نخست سده هفتم هجری بازمی گردد؛ آن گاه که عالمانی، چون طبرسی، ابن نما حلی و ابن طاووس آن را در آثار خویش نقل میکنند.
خطبه پس از عاشورا در بافت اجتماعی خاص و در بافت اجتماعی شهری که مرکز خلافت امویان و محل تولید و تثبیت گفتمانهای گوناگون این جریان سیاسی است، ایراد شده است. میخواهیم بدانیم که فاعل گفتمان علوی پس از رویداد تاریخی عاشورا چگونه با کنش زبانی خویش به رویارویی با گفتمان اموی پرداخته است و آیا نتیجه این رویارویی در کنشهای زبانی او مشاهده میشود یا نه.
در مقام تحلیل این متن در سطح واژگان، اول از همه نامهایی جلب نظر میکند که در متن آمده اند؛ نام هایی، چون رسول ا... (ص)، یزید، ا...، الطُلَقا (اسیران آزادشده)، بنات رسول ا... (ص)، بدر، ابی عبدا...، ذریة رسول ا... (ص)، آل عبدالمطلب، محمد (ص)، حسین (ع)، ابن مرجانه و معاویه.
نخست باید به شیوه بیانی تحقیرآمیز حضرت زینب (س) اشاره کرد که خودش را در خواندن یزید با وصف «ابن الطلقا» و انتساب رفتارهای قبیح مختلف به وی نشان میدهد؛ رفتارهایی قبیح در حق خاندان کسی که مدتی پیش خاندان او را به اسارت گرفت و بعد رهایی بخشید. نحوه کاربرد وصف تحقیرآمیز «ابن الطلقا» چنین به ذهن تداعی میکند که شاید این وصف از پیشتر برای خاندان اموی مشهور بوده است.
شاخص دیگر متن، بسامد زیاد کاربرد نام پیامبر (ص) یک سو و به دست ندادن هیچ توصیفی از خلیفگی یزید یا پدرش معاویه یا دیگر خلفاست. کاربرد وجه دستوری امری و پرسشی نیز فراوان روی میدهد و حاکی از آن است که فاعل جریان علوی با وجود شکستی خونین در نبرد نظامی، خودش را در تقابل با قدرت سیاسی جریان اموی در موضع قدرت میبیند.
یکی از مؤلفهها در کنش زبانی زینب (س)، مفهوم «ابن الطلقا» است؛ مفهومی که به صراحت میان روابط قدرت آن عصر با روابط قدرت دوران پیامبر (ص) و عصر غلبه گفتمان نبوی مرز میکشد. کاربرد این تعبیر، به ظاهر به دوران حکومت پیامبراکرم (ص) در مدینه بازمی گردد. این تعبیر در آن دوران برای اشاره به طبقهای خاص از مسلمانان به کار میرفت که در جنگ اسیر و با پذیرش اسلام آزاد میشدند.
بااین حال، ظاهرا در اواخر عمر پیامبر (ص) این تعبیر برای اشاره به اشراف قریش که در فتح مکه اسیر و سپس آزاد شده اند، آشکار میشود؛ وقتی پیامبر (ص) آنان را آزاد کرد و گفت: «اذهبوا انتم الطلقا.» گویا در سراسر عصر صحابه این عنوان همچنان برای بزرگانی از قریش رایج بوده و در عصر خلافت امام علی (ع) و درپی ستیزه جوییهای معاویه با آن حضرت، همچون تعبیری طعن آلود برای اشاره به سردمداران جریان اموی به کار میرفته است.
این تحقیر اجتماعی تا مدتها بعد نیز ادامه یافته و کمابیش در لحن گزارشها درباره ایشان بازتاب یافته است؛ چنان که برخی تابعین از برخورد مهربان و متواضعانه پیامبراکرم (ص) با فردی از طلقا گفته اند. در حقیقت حضرت میخواستند چهره حقیقی دودمان امیه را برای حاضران یادآوری کنند.
بله. حضرت زینب (س) نیز در گفتار خویش همین تعبیر تحقیرآمیز را به کار میبرد: «ای زاده اسیران آزادشده، آیا عادلانه است که همسران و کنیزانت را در پس پرده بنشانی و حجاب از دختران رسول خدا (ص) بر دری؟» وجه پرسشی گفتار نشان میدهد که گوینده خودش را در طبقه بالادست قدرت ایدئولوژیک میپندارد، قدرتی که حتی با شرایط سخت بعد از فاجعه کربلا هم از نگاه وی خلل نپذیرفته و برقرار است.
حضرت زینب (س) در تقابل با مفهوم «ابن الطلقا»، تعبیر «بنات رسول ا... (ص)» را مینشاند و بدین سان، مرز روشنی میان روابط کنونی و پیشین قدرت میکشد. فاعل علوی با محورقراردادن «رسول ا... (ص)» و اعلام انتساب خویش با کاربست این ترکیب اضافی درحال پاسخ گویی به آوای متعارضی است که فاعل علوی را خارج از گفتمان نهاد ایدئولوژیک میپندارد، انتساب قومی او را با «رسول ا... (ص)» نادیده میگیرد و او را با عنوان «خارجی» و شورشی میشناساند.
مؤلفه گفتمانی مهم دیگر جریان علوی در گفتار زینب (س)، تحسین پیامدهای عاشوراست. پیش از این زینب (س) در مجلس عبیدا... بن زیاد از وی شنیده بود «الحمدا... الذی فضحکم و قتلکم و اکذب احدوثتکم؛ یعنی مجد و شکوه برازنده خدایی است که رسوایتان کرد و شما را کشت و مدعایتان را باطل کرد.» اکنون هم یزید با افتخار به آنچه روی داده بود، کشته شدن امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) و یارانش را پیروزی برای خویش تلقی میکرد.
میدانیم طرف اموی با نمایاندن خویش، همچون «خلیفه رسول ا... (ص)» و «امیر المؤمنین» در ساختار نهاد ایدئولوژیک، خوانشی از این مفاهیم در راستای اهداف خویش به جامعه بازنموده است و با طبیعی سازی این موضوع، مخالف خود را نیز گناهکار در برابر دین و خلیفه میشناساند. در برابر، حضرت زینب (س) به مثابه فاعل علوی با کنش گفتمانی خویش در بافتی که طرف اموی ایجاد کرده است، آوایی تولید میکند که خوانش طرف اموی را از پیروزی نقد میکند و در برابر آن طبیعی سازی، به نوعی ساختار شکنی سیاسی دست میزند.
در نگاه اول شاید گفته شود هر جناح مغلوبی چنین کنشهایی را به نمایش میگذارد، اما نکته درخور توجه اینجاست که تفسیر همه مغلوبان از ایدئولوژی مقبول جامعه یکسان نیست. حضرت زینب (س) تفسیری از ایدئولوژی دینی مقبول جامعه بازمی نمایاند که در آن قدرت جریان اموی نادیده انگاشته و نتیجه عاشورا نیز خلاف چیزی نمایانده میشود که امویان بازنموده و میخواسته اند.