هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ فروردین به پهلو افتاده و اردیبهشت، چتر طاووسش را باز کرده است. زیبایی این ماه در نخستین روزش که با عنوان «روز بزرگداشت سعدی» در تقویمها مُهر خورده، دو چندان شده است، خاصه اینکه باران گذرش به خیابانهای مشهد افتاده و از آسمان شهر شعر میبارد. توی این هوا، راسته خیابان سعدی امروز با پارچه فروشی ها، تلفن سازی و مغازههای تعمیر وسایل برقی اش را که بخش کوچکی از مشهد قدیم هنوز در آن زنده است، قدم گرفته ایم به تماشا و جست وجوی تاریخ از سر گذشته اش.
تاریخ و سیاهه اسناد مکتوب میگویند اینجا روزگاری قسمتی از محله سراب بوده است. یکی از قدیمیترین محلات مشهد که نامش را میتوان در میان شش محله مهم مشهد در دوره قاجار و پیش از آن دید. سراب را در گذشته «سرِ آب» میگفته اند و آن را یکی از پرآبترین محلات شهر میدانند؛ زیرا آب قناتهای بسیاری از جمله سناباد و رکن آباد از دل آن میگذشته و ریشه باغهای شهر راتر میکرده است.
این پرآبی، باغهای فراوان و آب و هوای خوشی را برای این محله به ارمغان آورده بوده آن چنان که طبقه اشراف و اعیان مشهد را به صرافت خانه سازی و سکونت در آن میاندازد.
میرزا زین العابدین قاجار در کتاب «نفوسارض اقدس» به وقت روایت نخستین سرشماری مشهد، این نکته را با عدد و رقمهایی که داده، خیلی خوب به تصویر کشیده است. او مینویسد که از جمعیت ۹ هزار و ۸۴۷ نفری سراب که پیشه اغلبشان نوکری آستانه و دولت بوده است، تنها ۱۶۷ تن در فهرست فقرا قرار میگیرند.
ناگفته نماند که در ابتدای قرن و پیش از لوله کشی آب، یکی از مهمترین آب انبارهایی که آب مورد نیاز مردم از آن تأمین میشده در این محدوده قرار داشته و هم اکنون نیز «آب انبار مقبل» اگرچه دهان خشک، اما یکی از همان یادگارهای باقی مانده است.
در کتاب «مکتب شاپور» یا «مشهد در ابتدای قرن چهارده» که به بررسی مشهد ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۳ پرداخته، خیابان سعدی را که گویا یکی از کوچههای خیابان شاهرضا بوده، کوچه سراب نوشته که به خیابان پهلوی منتهی میشده است، اما روزنامه «آزادی» در ۱۹ خرداد ۱۳۱۹ با تیتر «اجازه گشایش خیابان سعدی» از این خیابان با عنوان امروزش، رو نمایی میکند.
این روزنامه مینویسد: «طبق اطلاعی که رسیده، چون خیابان سعدی (کوچه سراب) که از دروازه سراب (فلکه خیابان استخر) تا خیابان پهلوی ادامه دارد، باید دارای استقامت گردد و از طرف وزارت کشور اجازه آن رسیده، به صاحبان منازلی که در اطراف خیابان واقع است از طرف اداره شهرداری اخطار شده، که ترتیب ارزیابی آن را به زودی تمام کنند که باید امسال ساختمان آن شروع گردد.» این خبر مشخص میکند که خیابان سعدی قسمتی از طرح ایجاد فلکه حضرتی (فاز شمالی) بوده که پس از این با تخریب خانه ها، منازل و بخشی از بناهای تاریخی پا میگیرد.
اما اینکه سعدی از چه وقت تبدیل به راسته پیشههای خاصی مانند تعمیر لوازم برقی، کتاب فروشی، پارچه فروشی و ... میشود، حکایتی است که موسپید کردههای این راسته روایت میکنند.
علی قطبی، یکی از قدیمیترین کسبه خیابان سعدی است که از سال ۱۳۴۸ خورشیدی به این راسته آمده است. ابتدا درزیگر بوده و بعدها میشود لوبیا فروش. او ایجاد راسته سعدی را به دهه ۴۰ نسبت میدهد و میگوید: «اینجا بخشی از بازارچه سراب (محل فعلی کوچه شاهین فر) بود و دروازه هم داشت؛ درست جایی که حالا میدان سعدی را ساخته اند.
ولی اواخر دهه ۴۰ دیگر چیزی از آن باقی نمانده بود، الا یک راسته مسقف که آن را هم شهرستانی خراب کرد و از نو ساخت. از کاسبان و پیشه کاران قدیمش هم یکی غراب وکیل بود که روبه روی پاساژ مهناز مغازه داشت. یک غراب رفوگر هم بود که درز و لباس پاره رفو میکرد و توی این کار لنگه نداشت.
یکی از اعضای همین خاندان بعدها مسجد و حسینیه سراب را تأسیس کرد، حوالی ۶۰ سال پیش. اینجا یک کاروان سرا و باغ هم داشت. زغال فروش و هیزم فروش هم بود. بعد هم خیاطی، لحاف دوزی و قصابی آمدند.»
او میگوید: «راسته سراب در قدیم سه قسمت داشت که بخش نخست آن را گوَرِگاه سراب (ایستگاه سراب یا تقاطع خیابان امام خمینی (ره) و خیابان سعدی) مینامیدند. مغازه من کنار گورگاه بود که حالا میشود سعدی ۱۴. سراب در ادامه به بازارچه و دروازه سراب تقسیم میشد و در قدیم درِ یکی از شش باروی شهر که در دوره شاه طهماسب صفوی ساخته شده بوده، از اینجا باز میشده است.»
قطبی ادامه میدهد: «از سال ۵۵، ۵۶ به بعد هم اینجا بازار لوازم تلویزیون شد. یادم است تلویزیون قسطی میدادند و میآمدند توی خانهها خودشان نصبش میکردند. البته اول پاساژ سعدی را ساختند.
مغازه دارانش لوازم برقی میفروختند. جای ایستگاه سراب و بعد پاساژ لاله ساخته شد که بیشتر خیاطها آنجا بودند و خیاطی محسنی از همه شان معروفتر بود. آب انبارش را هم به یاد دارم. آجری بود و جوی آبش از زیر مغازههای ما گذر میکرد.»
یکی دیگر از کسبه قدیمی هم به یاد میآورد: «ابتدای خیابان سعدی، زمانی بیمارستان روسها قرار داشت که بعداز انقلاب تبدیل به خیریه شد و برای عروس و دامادها جهیزیه تهیه میکردند.
توشگود است و وسطش ساختمان بزرگی است.» جالب است بدانید که عبدالمجید فیاض، نویسنده کتاب «از باغ قصر تا قصر آرزوها» که پسرعموی دکترفیاض، رئیس دانشگاه الهیات، بوده، در همین بیمارستان شوروی کنار میدان سعدی، کنار پاساژ مهتاب، مدتی بستری بوده و اینجا عاشق یک پرستار خارجی میشود. این کتاب مشتمل برخاطرات سیاسی عبدالمجید مجید فیاض صاحب امتیاز روزنامه «هیرمند خراسان» است.
*در توضیح گورگاه باید گفت که در ایام قدیم کاروانهایی از دروازه سراب به شهر مشهد وارد میشدند. این کاروانها پیش از ورود به بازارچه در مدخل ورودی اتراق میکردند که به این محل گورگاه میگفتند. گورگاه دارای درختان توت بسیاری بود و در آنجا شترها و دیگر حیوانات و بعدها کالسکهها و سایر وسایل نقلیه متوقف میشدند.