رضا ریاحی | شهرآرانیوز؛ یک روز آرزوی دیدار با بزرگانی مثل کیهان کلهر و حسین علیزاده را در دل داشته و روز دیگر پا را از آرزوهایش هم فراتر گذاشته و کنار این بزرگان سنتور نواخته و آواز خوانده است. او حالا سرپرستی گروهی به نام «خسروان» را برعهده دارد و در این گروه در کنار خوانندگان قهاری مثل «سالار عقیلی» مینوازد و هنرنمایی میکند.
احسان انوریان، متولد ۱۳۵۹ و هنرمند ساکن محله الهیه، تاکنون سه آلبوم موسیقی را روانه بازار کرده است. «پیدای پنهان» با صدای سالار عقیلی، «چنگ عشق» با صدای جاهد ملکزاده و «رنجنامه نسلی سوخته» که ارکستری از سازهای زهی است و خاطرات، دغدغهها و رنجهای ۲۵ سال زندگی هنری احسان را با زبان موسیقی بیان میکند، انگار که تمام حرفهای او را همین ساز و آواز میزنند، ساز و آوازی که حالا تمام دار و ندار احسان انوریان هستند.
رسم رایج خانه آنها، آواز بوده و احسان جایی میان غزلخوانی مادر و سنتورنوازی پدر به دنیا میآید. موسیقی از همان دوره کودکی و در همان شبنشینیهای پُرآواز با اهالی محله، در رگ و پی وجودش خانه میکند و با زندگی او گره میخورد. اینها را تعریف میکند و با شور و حرارت خاصی از خاطرات کودکیاش میگوید: از وقتی هفتسالم بود، گوشم به شنیدن موسیقی سنتی عادت کرد، پدرم عاشق آواز بود و زیرنظر یکی از دوستانش به نام مهدی ضیایی، نواختن سنتور را میآموخت، اما مشغلههای زندگی و دوتا بچه قد و نیمقد مانع شد تا سنتور زدن را بهطور حرفهای دنبال کند و به قول امروزیها دلی ساز میزد.
احسان ادامه میدهد: یادم میآید پدر درآن سالها با اهالی محله یک جلسه هفتگی داشتند، در این جلسات معنوی، مهدی ضیایی و گروهش در خانه ما جمع میشدند و اجرای موسیقی سنتی داشتند! نوای موسیقی سنتی برایم بسیار هیجانانگیز بود و من را حسابی شیفته ساز و آواز کرد.
دوره دلدادگی احسان با «نوار» و «ضبط صوت» از پانزدهسالگی آغاز شد. پدرش صندوقچهای قدیمی در زیرزمین داشت که هر روز میرفت و دست میچرخاند و از میان کلی خرت و پرت، نوارکاستهای موسیقی سنتی را درمیآورد و به احسان میداد. خودش میگوید شب و روز، نوار استادان موسیقی ایران را گوش میدادم و گاهی آنقدر غرق هنر این بزرگان میشدم که صورتم از اشک خیس میشد.
این اولین رویارویی آهنگساز جوان مشهدی با آواز و صدای بزرگان موسیقی سنتی ایرانی است. از آن پس خواب و خوراک او میشود همین نوارکاستها که صبح و شب در ضبط باتریخور فکسنی خانه میگذارد. این نوار صبح و شب در دستگاه میچرخیده است تا زمانی که از کار میافتد! او در همان عالم کودکی مسحور صدای خوانندگان موسیقی سنتی میشود. میگوید: آن دوره در خواب شبم هم نمیدیدم که یک روزی برخی از این بزرگواران را از نزدیک ببینم، کارهایم را بشنوند و درباره آثارم نظر بدهند. من افتخار بازتولید و اجرای برخی شاهکارهای موسیقیایی این استادان را هم داشتهام.
احسان خاطره اولین رویارویی با ساز و آغاز مسیر هنری خود را اینگونه تعریف میکند: روزی پدرم سنتوری بدون جعبه آورد، زیر تخت اتاقش گذاشت و خواست تا زمان برگشتش به منزل به سازش دست نزنم. اما وقتی رفت، من سراغ ساز رفتم و یکی از سیمهای سنتور را به ارتعاش درآوردم. چنان صدای خاص و حیرتانگیزی از آن خارج شد که همیشه در ذهنم ماند و گویی در تمام زندگیام به دنبال چنین صدای شفاف و تمیزی بودم. قبل از سنتور، موسیقی را با سازدهنی و زنبورک یاد گرفته بودم و اجراهایی در دبستان انجام داده بودم. اما از دوره نوجوانی به کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان رفتم و زیر نظر استاد مهدی ضیایی یادگیری سنتور را بهطور حرفهای آغاز کردم.
او با بیان اینکه بهجز کمبود امکانات و محدودیتها برای موسیقی تاکنون مانعی بر سر راه فعالیتش نبوده است، درباره انتخاب این هنر میگوید: درحقیقت موسیقی مرا انتخاب کرد. این هنر آنقدر کشش دارد که انسان ناگزیر به سمتش حرکت میکند.
سال ۷۴ بود که احسان اولین سنتور زندگیاش را میخرد. او به ما میگوید: دو، سه سال مداوم ساز زدم. آن را زمین نمیگذاشتم. اوایل فقط برای دل خودم ساز میزدم و همراه با آن میخواندم. آنقدر تمرین کردم که یک روز مضرابهای سنتور توی دستهایم شکست! اما بالأخره نتیجهاش را هم دیدم. بعد از اینکه مقداری فوت و فن نواختن را آموختم، مهدی ضیایی که یک گروه موسیقی را سرپرستی میکرد، من را به عنوان نوازنده سنتور انتخاب کرد، خودش هم کنارم میایستاد و نی میزد، پسرش یونس هم تنبک و دف مینواخت، ما در گروه خواننده هم داشتیم و در اعیاد و جشنهای ملی و مذهبی اجرا میکردیم، بهویژه آن دسته از موسیقیهایی که تم مذهبی داشت مثل آهنگ امام علی (ع) و یا اشعاری در وصف امام رضا (ع). مهدی ضیایی علاوهبر موسیقی و نواختن سنتور، من را با مفهوم «تکنوازی» و «گروهنوازی» هم آشنا کرد، چراکه اینها دو شاخه کاملا مجزا از یکدیگر هستند و باهم تفاوت بسیاری دارند.
احسان بعد از یادگیری الفبای موسیقی نزد مهدی ضیایی بهسراغ سایر نوازندگان سنتور میرود و در این بین با علی شربتیان آشنا میشود که نوازنده سنتور و شاگرد دکتر «محمد حقگو» بوده است. او مدتی هم از تجربیات طوفان تیموری بهره میبرد که سنتور را نزد استاد «فرامرز پایور» آموخته است. احسان سپس با حیدر اکبرزاده آشنا شده و ساز پیانو، آواز و صداسازی را از او میآموزد.
او میگوید: بعد از یادگیری آهنگسازی، شب و روز در حال ساخت قطعات موسیقی بودم، بدیهی است که باید گروهی را جمع و جور میکردیم تا این قطعات را بنوازند. از اینجا به بعد بود که گروه «خسروان» در سال ۱۳۸۵ شکل گرفت. صهبا و سینا نوازی که یکی تار میزد و دیگری کمانچه، رضا انسان و بابک غسالی که نوازنده تار و عود بودند، میثم موسوی تنبک مینواخت و پدرام فریوسفی نوازنده ویولن، اولین نوازندههای گروه خسروان بودند، یک خواننده هم داشتیم به نام هادی محمدی که قطعات را اجرا میکرد.
هنرمند ساکن محله الهیه، یک سال پس از انتشار آلبوم «پیدای پنهان»، آلبومی دیگر با عنوان «چنگ عشق» را روانه بازار کرد که جاهد ملکزاده خوانندگی آن را برعهده داشتهاست. اشعار این آثار که بر اساس موسیقی دستگاهی ایران تولید و ارائه شده، سروده هوشنگ ابتهاج، فصیحالزمان شیرازی و محمد قهرمان است.
آلبوم «رنجنامه نسلی سوخته» آخرین اثر هنری احسان انوریان است. این اثر هنری روایت ملودیک نسل دهه شصتیهاست که کمتر کسی آنان را باور کرد. روایت نسلی که روی پای خودش ایستاد و خواستههایش را پی گرفت.
سرآغاز این آلبوم با قطعهای است بهنام «برف در آغوش آفتاب». احسان اشتیاق وصفناشدنی به این قطعه موسیقیایی دارد و میگوید: شور و نشاط عاشقانهای در این قطعه نهفته است، شرح حال عاشقی است که در معشوق ذوب میشود و دیگر منی از او نمیماند و همه میشود او! «ما» و «من» از میان برمیخیزد؛ عاشقی که آرام فرود میآید و آرام ذوب میشود و آرام چیزی از او نمیماند.
واپسین ملودی این آلبوم هم قطعه «بیقرار» است با شعری از مولانا. وقتی به این قطعه میرسیم احسان ناگاه با سنتور مینوازد و میزند زیر آواز: «کی شود این روان من ساکن / این چنین ساکن روان که منم.»
گروه خسروان یکسال بعد از شروع به کار، اولین اجرای زنده خود را تجربه میکند، آن هم در بزرگترین فستیوال موسیقیایی کشور که هرساله میزبان بهترین نوازندهها و خوانندگان ایرانی است.
هنرمند ساکن محله الهیه میگوید: من اولینبار سال ۱۳۸۶ در جشنواره موسیقی فجر حضور داشتم. در آن دوره زندهیاد «هوشنگ ظریف»، استاد «درویش رضا منظمی»، «مهربانو توفیق»، استاد «علیاکبر شکارچی» و برخی دیگر از بزرگان به عنوان داور حضور داشتند. آنها اجرای مرا دیدند و پس از اجرا با من صحبت کردند، هم از کارم ایراد گرفتند، هم تشویقم کردند و هم اینکه به من روحیه میدادند. چنین اتفاقاتی برای من از هر چیزی مهمتر است.
احسان یادآوری میکند: علاوهبراین گروه خسروان در جشنواره فجر سال ۹۸ هم حضور داشت، من دراین فستیوال استاد حسین علیزاده و استاد بهداد بابایی را دعوت کردم تا اجرای ما را ببینند و آنها نیز محبت کردند و آمدند. جدا از بحث رقابت، موضوع مهم برای من به عنوان یک هنرمند شهرستانی این است که متخصصان، کارم را ببینند. آنچه به من و دیگر اعضای گروهم انرژی میدهد، این است که بدانم حداقل هنگام کنسرت چند نفر از بزرگان موسیقی کشور به عنوان داور حضور دارند و اجرای مرا میببینند و نظر میدهند.
نوازنده، آهنگساز و سرپرست گروه موسیقی «خسروان» در سال ۱۳۹۷ طی همکاری با «سالار عقیلی» آلبوم فیزیکال و دیجیتال «پیدای پنهان» را روانه بازار کرده است.
او درباره تجربه همکاری با عقیلی میگوید: من همواره صدای او را تحسین کردهام و همکاری با این هنرمند برایم تجربه زیبا و لذتبخشی بود. از دید من صدای سالار عقیلی در تاریخ آوازخوانی ایران، متر و معیار است و هر کسی بخواهد در بالاترین حد حنجره، صدایی را مثال بزند، میگوید صدا شبیه صدای سالار است.
احسان انوریان ادامه میدهد: پیش از همکاری با سالار عقیلی و تولید آلبوم «پیدای پنهان» با خیلیها مشورت کردم، بیشتر آنها میگفتند که مهم نیست چه کسی خواننده باشد و تو هم خیلی بابت این اتفاق هزینه نکن. من در پاسخ به آن دوستان میگفتم مسئله اینجاست که اگر چنین کاری انجام ندهم و بابت آن هزینه نکنم آلبوم و آثارم شنیده نخواهد شد.
واقعا هم همینطور است، شاید اگر سالار عقیلی خواننده آلبوم «پیدای پنهان» نبود حتی کسانی که موسیقی را تخصصی دنبال میکنند هم این آثار را نمیشنیدند. در این زمینهها همواره به آهنگسازان جفا شده و اگر آنها با خوانندگان اسم و رسمدار و مطرح همکاری نکنند، آثارشان مورد توجه قرار نمیگیرد یا اصلا شنیده نخواهد شد؛ حتی اگر آن اثر باکیفیت و حرفهای و عالی باشد. به همین دلیل من به عنوان آهنگساز مجبورم هرچندوقت یکبار با خوانندگان مطرح و شناختهشده همکاری کنم تا به اصطلاح نامم گم نشود.
انوریان راز موفقیت این گروه را دلدادن به موسیقی میداند، اینکه همه در این گروه عاشق موسیقی هستند حتی اگر دراین راه پولی نباشد.
از اوضاع و احوال موسیقی مشهد که میپرسم، میگوید: مشهد استعداد و ظرفیت موسیقی زیادی دارد و باید فرصت بلوغ این استعدادها بیشتر شود. از سویی هزینههای ضبط، تولید و توزیع آلبوم هم آنقدر زیاد است که اعضای گروه به آن رغبت نمیکنند. به این دو مشکل، نبود حامیان مالی از موسیقی دستگاهی را هم اضافه کنید که همه این موارد باعث میشود گروههای موسیقی، امروز با چالشهای جدی روبهرو باشند.
او ادامه میدهد: در ایران قانون کپیرایت رعایت نمیشود، به عنوان مثال آلبوم «پیدای پنهان» در سال ۱۳۹۷ برای من بیشتر از ۷۰ میلیون تومان هزینه دربرداشت، اما فقط پنج میلیون تومان فروش رفت! این آلبوم در تمام سایتهای موسیقی بارگذاری شده است و رایگان دانلود میشود. موسیقی برای من یک عشق است و در این ۲۵ سال هیچگاه دنبال بازاریابی نرفتهام، اما قرار نیست همه مثل من فکر کنند.
احسان انوریان و گروهش در ساختن و نواختن موسیقی مذهبی بسیار فعال هستند و بارها قطعاتی همچون «تنهاترین سردار»، «ولایت عشق» و «امام علی (ع)» را که برای مردم خاطرهانگیز است بازخوانی و اجرا کردهاند. احسان همچنین از انتشار آلبوم «ضامن آهو» در روزهای آینده خبر میدهد که به اتفاقات و داستانهای مربوط به زندگی امام رضا (ع) اشاره دارد.
آهنگساز آلبوم «پیدای پنهان» درباره ساختن و نواختن موسیقی مذهبی میگوید: در مشهدالرضا (ع) که مذهب در تار و پود افراد تنیده شده است، موسیقیهای مذهبی و آیینی تأثیرگذاری بسیاری دارد به شرط آنکه قطعات مذهبی با شناخت کامل از سلیقه مخاطب ساخته شود. علاوهبراین ظرفیتهای خوبی در این شهر وجود دارد که به کمک موزیسینها میآید و زمینه ساخت آثار باارزشی را فراهم میکند.
او درباره انتشار آلبوم «ضامن آهو» توضیح میدهد: در چند روز آینده آلبوم «ضامن آهو» با خوانندگی محمود اسماعیلیان منتشر میشود. همچنین موزیکویدئو قطعه «ضامن آهو» ساخته شده است و امیدوارم در روز عید فطر از شبکه سراسری پخش شود.