نمیدانم این چه سری است که در جامعه ایرانی، در بازنمایی رسانهای کار زن در محیطهای خدماتی و امدادرسان همچون پلیس، آتشنشانی و عرصه درمانی، به گونهای رفتار میشود که حتی بانوان شاغل در این عرصهها را هم اقناع میکند که جنس ضعیفاند و حضور آنها در این عرصهها هم از سر «ضرورت» و «اجبار» و نه از روی «احقاق حق» و «انسانیت» بوده است.
اما در مقابل، در بازنمایی این شخصیت در موارد مشابه غربی و شرقی، نهتنها این احساس به وجود نمیآید، بلکه حتی در فیلمها و سریالهایی با این مضامین که زن در آن وجود دارد و نقش اول را نیز در آن ندارد، نقشآفرینی زن به گونهای بارز است که مخاطب احساس نمیکند انتخاب یک زن تفاوتی ساختاری در محتوا به وجود آورده است.
بگذارید این موضوع را با ارائه مثالی به شکلی روشنتر بیان کنیم. اوایل سال ۲۰۰۰ میلادی، سریالی استرالیایی با نام «All Saints» و با نام «پرستاران» از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد. موضوع این مجموعه تلویزیونی موفق که نهتنها در ایران که در کشورهای مختلف به نمایش درآمد، فعالیت تعدادی از کارکنان کادر درمانی اعم از پزشک، پرستار و تکنسینهای مختلف در یک مجموعه درمانی بود که در کنار آن، ماجراهای مختلفی نیز برای این افراد رخ میداد.
متن سریال به گونهای تنظیم شده بود که در آن، فعالیت کادر درمانی بهخوبی نشان داده شد. داستانها و ماجراهای مختلفی نیز در آن اتفاق میافتاد، اما موضوع اصلی ارائه خدمات درمانی به بهترین وجه ممکن توسط کادر درمانی به فراموشی سپرده نمیشد.
با وجود آنکه مسئولیت مرکز درمانی بر عهده یک مرد گذاشته شده بود، اما حضور پررنگ یک زن باتجربه در کنار کادر درمانی این موضوع را القا میکرد که اصلا کار بدون حضور زن بهدرستی پیش نمیرود. در مقابل، اواسط دهه ۹۰ سریالی با همین عنوان و تولید داخل از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد که اتفاقا نقشآفرینی اصلی آن نیز بر عهده یک زن بود، اما محتوای سریال به گونهای بود که اصل خدمترسانی به بیماران به فراموشی سپرده شد و بازیگران به حدی درگیر فضاهای حاشیهای میشدند که موضوع ارائه خدمات درمانی، کلا در حاشیه قرار گرفت. نمونه این کار را میتوان در مجموعههای مختلف پلیسی، درمانی و ... جستوجو کرد.
برآیند سریالهای ترجمه و دوبلهشده خارجی تولید کشورهای مختلف این بود که کادر خدماتی در قالب یک تیم متشکل از زنان و مردان در فضای کاری به فعالیت خود مشغول هستند و حتی اگر خطا و قصوری نیز از اعضای این کادر سر میزند، این خطا به صورت «مردانه- زنانه» تفکیک نمیشود. اما در تولیدات داخلی، در وهله اول این فضا اینگونه دیده نمیشود. از سوی دیگر، قصههای جانبی در آن به اندازهای پررنگ بوده که باز غالبا اصل خدمترسانی در آن به فراموشی سپرده شده است.
در اینکه در جامعه ایرانی-اسلامی باید شأن و منزلت زنان حفظ شود و در نمایش خدمات جامعه زنان نیز ملاحظات شرعی و دینی مراعات شود، با عوامل و دستاندرکاران تولید برنامهها همنظر هستیم، اما این موضوع را نیز نباید نادیده بگیریم که افراط در نگاههای خاص، همواره از زن موجودی میسازد که اصلا توانایی کار در کنار مردان را ندارد و اگر قرار باشد نقش اول را عهدهدار باشد نیز موضوع به گونهای پیش رفته که یا توانایی انجام کار به درستی را نداشته یا اینکه ماجراهای جانبی، خدمات او را نادیده انگاشته است.
البته نباید این موضوع را نادیده گرفت که در صنعت مهمی همچون سینما، زن در موارد متعددی نیز به عنوان یک ابزار استفاده شده است. اما در اینگونه موارد نیز غالبا تکلیف سازنده و مخاطب مشخص است و این موضوع، بیشتر در «فرم» بروز میکند تا در «محتوا» و این بهرهبرداری فرمی که غالبا زننده نیز هست و عموما مورد پذیرش نیست، حتی در ردهبندی فیلمها از سوی منتقدان و عامه مردم نیز تأثیر منفی خود را نشان میدهد.
باور کنیم که اگر نقش زن بهدرستی در اجتماع تعریف شود و اینگونه اجحاف بهویژه رسانهای در مورد آن صورت نگیرد، دیگر نیازی به تشکیل نهادی با عنوان «کمیسیون امور بانوان» نیز باقی نمیماند. شاید تشکیل چنین نهادی در دستگاههای مختلف، اعتراف به این موضوع است که نقش زن نادیده گرفته شده است.
البته شاید برخی نویسنده را به تفکرات افراطی متهم کنند، اما واقع امر این نیست. باور کنیم و باور کنید که زنان حداقل از نظر تعداد افراد، بیش از نیمی از جامعه ما را تشکیل میدهند و در نظر گرفتن شایسته و بایسته آنها و بیتوجهی به ظرفیتهای بالقوه آنها نهتنها ظلم به جامعه زنان بلکه محروم ساختن جامعه از این استعداد و توانمندی است.