صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

صائب، یک جهان است | درباره اختلافات جغرافیایی بر سر یک شاعر

  • کد خبر: ۱۱۴۸۹۳
  • ۰۹ تير ۱۴۰۱ - ۲۲:۲۸
اگر اختلاف سر شهرت صائب با بیتی از خودش حل شود و یا به لطایفی او را «اصفهانیِ تبریزی» بنامیم، مبنای تعلقش به سبکی که بیشتر اساسی جغرافیایی دارد و کلا بدون پایه علمی است، باعث ملاحظات و بررسی‌های زبانی و شعری فراوانی شده است.

کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - صائب تبریزی شاید در میان شعرای تراز سبک هندی تنها شاعری باشد که چه شهرت و چه سبک و شیوه‌اش به جغرافیای شهر‌ها گره خورده است و البته گاهی مجادلاتی هم پدید آورده است. البته دوره صفوی که او در آن می‌زیست در هنر، فرهنگ و ادبیات ایران دوره‌ای خاص است؛ زیرا برای اولین‌بار در تاریخ ادبیات فارسی، پایتخت شعر و ادب به خارج از مرز‌های ایران، یعنی شبه قاره هند، منتقل شد و وسعت کشور به آخرین حدودش رسید.

اگر اختلاف سر شهرت او با بیتی از خودش حل شود و یا به لطایفی او را اصفهانیِ تبریزی بنامیم، مبنای تعلقش به سبکی که بیشتر اساسی جغرافیایی دارد و کلا بدون پایه علمی است، باعث ملاحظات و بررسی‌های زبانی و شعری فراوانی شده است.

صائب تبریزی یا صائب اصفهانی؟

میرزا محمدعلی صائب، پسر میرزا عبدالرحیم، در سال ۱۰۰۰ ه. ق چشم به جهان گشود، خانواده او اصلا از تبریز بودند و خودش در بیتی به آن اشاره می‌کند:

صائب از خاک پاک تبریز است
هست سعدی گر از گل شیراز

یا

ز خاک پاک تبریزست صائب مولد پاکم
از آن با عشقباز شمس تبریزی سخن دارم.

اما مدرس تبریزی در «ریحانه الادب» (جلد سوم، ص۳۴۰) صائب را تبریزی‌الاصل و اصفهانی‌المولد و المنشأ و المدفن معرفی می‌کند و خودش هم در اشعاری اصفهان را به عنوان وطنش یاد می‌کند:

صائب از هند مجو عشرت اصفاهان را

فیض صبح وطن از شام غریبان مطلب

خانواده صائب با هزاران خانواده دیگر به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز به اصفهان هجرت کردند. این خانواده‌ها در محله عباس‌آباد اصفهان ساکن شدند و «تبارزه» یا «تبریزی‌های اصفهان» نام گرفتند. ژآن شاردن، جهانگرد فرانسوی، عباس‌آباد را زیباترین و بزرگ‌ترین بخش شهر اصفهان می‌داند و تأکید می‌کند که در هیچ بخش شهر اصفهان به اندازه ساکنین این محل، مردم متمکن و متشخص وجود ندارد. پس از آنجا که تولد صائب در دوره سفر و گذار خانواده‌اش بوده است، بسیاری از تاریخ‌نگاران و تذکره‌نویسان بر سر زادگاه دقیق او اختلاف دارند.

شهیر اصفهانی در گفتگویی با ایمنا روایتی جالب از اصالت صائب گفته است:

باید گفت صائب، یک جهان است. حدود ۶۵ سال قبل که استادم صغیر اصفهانی زنده بود، گفت «ما می‌خواهیم باغ صائب را باز کنیم و این توهّم کنار برود و همه بفهمند صائب، تبریزی نیست و به غلط گفته‌اند صائب تبریزی.» من به ایشان گفتم که ما، چون در غنای فرهنگی هستیم و اصفهان هر دوره تاریخی صد‌ها چهره بنام داشته، مسلما معلوم است که در میان خانه، صاحبخانه را گم می‌کند. صائب دو هزار تک‌بیتی درباره اصفهان دارد درحالیکه اصلا از تبریز صحبتی نکرده و اسمی از تبریز نیاورده است. ما صائب را به معنای واقعی نشناخته‌ایم و به اشتباه به او صائب تبریزی می‌گوییم و نمی‌دانیم که صائب اصلاً تبریز را ندیده است. متأسفانه تا مدت‌ها حتی اگر در خیابان صائب از کسی می‌پرسیدید که صائب کیست نمی‌دانست! یا می‌گفتند او همان صائب تبریزی است. پدر صائب چند صباحی برای تجارت در تبریز بود، اما روح صائب آنقدر حساس بود که به اصفهان بازگشت. تعدادی تبریزی هم به اصفهان آمدند ... همین‌جا که آرامگاه صائب است خانه شخصی او نیز بوده است. کم‌کم ناخودآگاه به او صائب تبریزی می‌گفتند، ولی او را نمی‌شناختند، حتی خانم‌ها چیز‌هایی مثل کاچی درست می‌کردند و به سر قبر صائب می‌بردند و می‌گفتند سر قبر آقا می‌رویم درحالی که نمی‌دانستند آقا کیست! یک‌بار صغیر اصفهانی در عالم خواب می‌بیند که از صائب پرسید که من واقعاً نمی‌دانم شما تبریزی هستید یا اصفهانی؟! و صائب در همان عالم خواب به صغیر می‌گوید که من نه اصفهانی هستم نه تبریزی، من جهانی هستم و روح پاک صائب، جهانی‌بودنش را از آن موقع اعلام می‌کند.

سفر به مشهد و زیارت امام رضا (ع)

اگر فرض بگیریم کودکی و جوانی صائب، در شهر اصفهان بوده تربیت و پرورش او در میان تبریزی‌ها بوده است. بدون شک صائب شاعری را در اصفهان آغاز کرده است، ولی از جزئیات جوانی او اطلاع زیادی در دست نیست جز اینکه ثروت و زندگانی راحتی داشته است و به همین دلیل به شهر‌های زیادی سفر کرده است. او در همان جوانی به سفر حج رفت و در راه بازگشت به اصفهان، مشهد امام رضا را زیارت کرد. صائب در ابیاتی از خراسان و زیارت امام رضا (ع) گفته است:

لله الحمد که بعد از سفر حج صائب
عهد خود تازه به سلطان خراسان کردم
...
چگونه دیده صائب گهرفشان نشود؟
که رو ز ملک خراسان به اصفهان دارد
....
چون کنی عزم صفاهان ز خراسان صائب
برگ سبزی به من از خاک نشابور بیار
...
او در بخشی از قصیده «مدح امام رضا (ع)» هم چنین سروده است:

خورشید پا به خشت حریم تو، چون نهد؟
ننهاده است بر سر مصحف کسی کتاب

گردون به نذر مرقد پاک تو بسته است
سررشته شعاع به قندیل آفتاب

از موی عنبرین تو دزدیده است بوی
در شرع ازان شده است هدر خون مشک ناب

یوسف تمام پیرهن خود فتیله کرد
رشک ملاحت تو ز بس گشت سینه تاب

از تربت تو خاک خراسان حیات یافت
آری ز دل به سینه رسد فیض بی حساب

از زهر رشک، خاک نشابور سبز گشت
تا گشت ارض طوس ز جسم تو کامیاب

غربت به چشم خلق چو یوسف عزیز شد
روزی که گشت شاه غریبان ترا خطاب

سفر به هند و کابل

صائب سال ۱۰۳۴ هجری قمری در سی و چهار سالگی از اصفهان به هندوستان رفت. او مثل دیگر شاعران آن دوره هند را انتخاب کرد؛ جایی که مرحوم احمد گلچین معانی در کتاب «کاروان هند» این دلایل را برای ترک شــاعران ایرانی به آنجا ذکر کرده اســت: «خروج شاه اسماعیل اول، سخت‌گیری‌های شــاه طهماسب، قتل عام شاهزادگان که مروج و مربی شــاعران بودند، فتنه‌های پیاپی ازبک‌ها، دعوت شاهان هند از شاعران، رنجش و ناخشنودی، آزردگی از خویشان و همشهریان، درویشی و قلندری، پیوستن به آشنایان و بستگان خود که در آن سامان مقام و منصبی داشتند و ...». صائب مدتی در هرات و کابل هم زندگی کرده است. در مدت اقامتش در کابل با ظفرخان احسن، فرمانراوی آنجا، رابطه‌ای دوستانه برقرار کرد، به‌طوری که بیشتر اوقات را با او می‌گذراند. در این مدت صائب علاوه‌بر اشعاری که برای ظفرخان سرود قصیده‌ای هم، با این مطلع، در وصف کابل سرود:

خوشا عشرت‌سرای کابل و دامان کُهسارش
که ناخن بر دل گل می‌زند مژگان هر خارش

ظفرخان پس از مدتی به‌دلیل جلوس شاه‌جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز همراه خود برد. شاه‌جهان در دکن صائب را مورد لطف و عنایت خود قرار داد. شعر صائب نزد شاه‌جهان ارج و قربی زیادی داشت. در سال ۱۰۴۲ هـ. ق ظفرخان به حکومت کشمیر منصوب شد و صائب نیز با او همراه شد. در همان ایام پدر صائب به هندوستان آمد و صائب از ظفرخان اجازه خواست و همان زمان یا سه سال بعد رهسپار اصفهان شد و تا پایان حیات خود در آنجا ماند.

صائب علاوه‌بر مشهد، به قم، کاشان و اردبیل هم رفته است. سفری هم در رکاب شاه عباس ثانی بــه مازندران داشت و صفای این ناحیه به‌خصوص شهر اشرف (بهشهر) را ستود. در قم به دیدن مولی عبدالرزاق لاهیجی متخلص به فیاض رفت و این دیدار به دوستی انجامید و در سفر کاشان با ملامحسن فیض کاشانی ملاقات و مشاعره کرد. او از معدود شاعرانی است که آوازه‌ی سخنش در زمان حیات قلمرو زبان دری ایران، هندوستان، عثمانی را فتح کرد.

صائب در ٦٥ سالگی به دلیل بی مهری شاه سلیمان، دربار را ترک کرد. او در باغی که برای خود ساخته بود ساکن شد و شاعران و دوستان او از همه نقاط به دیدارش می‌آمدند. سرانجام صائب به سال ١٠٨١ یا به قولی ١٠٨٦ در همان باغش دیده از جهان فرو بست.

صائب، شاعر سبک اصفهانی

در یک دسته‌بندی تاریخی‌ادبی نام سبک‌های ادبی به مکان‌هایی معین بستگی دارد؛ اما درواقع مکان در تحول شعر دخالتی ندارد و سبک‌ها مربوط به زمان‌ها و دوران‌های معین تاریخی است. در این دسته‌بندی چون هر سبک از یک ناحیه نشئت گرفته و در آن توسعه یافته، نام آن مکان را هم گرفته است.

بسیاری از محققان از سال ۹۰۰ تا ۱۲۰۰ ه. ق را دوره سبک‌هندی می‌نامند، اما درواقع اطلاق این نام بر همه شاعران و جریان‌های شعری این دوره، علمی و دقیق نیست؛ چون تذکره‌نویسان آن زمان از شیوه‌ها و شاخه‌های مختلف شعری سخن‌ گفته‌اند.

مهم‌ترین دسته‌بندی‌های داخل‌سبکی این دوره مربوط به تمایزی است که بین شعر شاعران پیرو سبک هندی مقیم ایران و مقیم هند به وجود آمد.

دکتر محمود فتوحی، پژوهشگر سبک هندی، در «دانشنامه زبان و ادب فارسی» این تمایز را این‌گونه توضیح می‌دهد:

تفاوتی که در شیوه برخی شاعران قرن دهم‌ق احساس می‌شد با عنوان «طرز تازه» در مقابل «طرز رایج» در تذکره‌ها و منابع ادبی مطرح شد و به‌سرعت در مرکز ایران با اقبال عمومی مواجه شد. اصطلاح طرز تازه در تذکره‌های قرن یازدهم‌ق (اوحدی) مکرر به کار رفته است.

فتوحی این شعر صائب تبریزی را هم برای اشاره به طرز تازه و شیوه طالب آملی آورده است:

به طرز تازه قسم یاد می‌کنم صائب

که جای طالب آمل در اصفهان پیداست

پس براساس منابع و معیارهای سبکی شعر این دوره سیصدساله در دو شاخه «ایرانی» و «هندی» جای می‌گیرد. فتوحی درباره ویژگی‌های این دو سبک در همان مقاله آورده است:

شاخه ایرانی این سبک در نازک‌خیالی، دقت معانی، استعاره‌پردازی و مضمون‌سازی بر مدار اعتدال پیش می‌رود. برخی منتقدان این جریان متعادل را ادامه سنت تغزّلی حافظ و بابافغانی می‌شمارند و آن را «سبک اصفهانی» می‌نامند.

صائب تبریزی یکی از مهم‌ترین شاعران این جریان است. اما در این میان جریانی هم بود که شعر صائب تبریزی را که نماینده برتر شاعران ایرانی سبک هندی بود نمی‌پسندید؛ پس «طرز خیال» نام جریان مقابل شعر صائب شد که بر شیوه افراط‌گرایان در نازک‌خیالی و پیچیده‌گویی بودند. این سبک با نام «طرز اهل هند» مقابل «طور اهل خطّه» که سبک شاعران ایرانی عصر صفوی است، معروف شده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.