صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بادبادک بازی با بساط دورهمی خانوادگی

  • کد خبر: ۱۱۸۱۵۴
  • ۰۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۳
بعضی شهروندان مشهدی با حضور در ابتدای جاده شاندیز عصر روز‌های جمعه را سپری می‌کنند.

تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ دست هایش را دور پای پدرش قلاب کرده است و با زورکودکانه اش او را می‌کشد تا قدم هایش را برای رسیدن به فروشنده تندتر کند. کفش و لباسش را خاک گرفته است. از پشت شیشه ماشین برای خریدن یکی از آن‌ها نقشه کشیده است و به محض رسیدن پا به زمین می‌کوبد: بابا پروانه ای، پروانه ای، و چهره پدری که برای پرداختن پول پروانه این پا و آن پا می‌کند.

تصویر بچه‌های کوچکی که اغلب با گریه و زاری والدینشان را وادار به خریدن بادبادک می‌کنند صحنه ابتدایی و تکراری این زمین بازی است. دوراهی وکیل آباد را که به سمت شاندیز رد کنید، خطی از بادبادک‌های به نخ کشیده شده که میان وزش باد به هر رهگذری چشمک می‌زنند و به قول پدری: «ما را توی خرج و دردسر می‌اندازند» و فراوانیِ بادباک‌هایی که در آسمان می‌رقصند، حاشیه جاده را به پارکینگ خودرو‌ها و حضور خانواده‌ها تبدیل کرده است.

فضای بسیار خوبی برای بادبادک هواکردن و سپری کردن چند ساعت یک روز تعطیل. تعداد مشتری‌ها هم کم نیست. یکی از فروشنده‌ها می‌گوید: «هوا که رو به خنکی می‌رود، مردم می‌آیند. بمانید تا ببینید یک ساعت دیگر چه خبر می‌شود.»
بنا را بر این گذاشتیم که به یکی از تفریحات مشهدی‌ها در روز‌های تعطیل بپردازیم. خانواده‌هایی که با هزینه محدود قصد سرگرم کردن خود را دارند، با علم به اینکه تنوع بخشیدن بین تفریحات به ویژه در روز‌ها و شب‌های بلند تابستان کارآسان و ارزانی نیست.

بادباک بازی کنار بساط چای و غذا

هرچه هوا خنک‌تر می‌شود، تعداد آدم‌هایی که مقابل دسته فروشندگان بادبادک یا به قول خودشان «کایت» می‌ایستند، بیشتر می‌شود. مشتری‌ها چند دسته اند. یک دسته آن‌ها هستند که بار اول است و با شک و تردید می‌آیند، قیمت می‌کنند و با تعجب از عدد و رقم‌ها فرزندشان را راضی می‌کنند که از همان راه آمده، برگردند. تعدادی دیگر، اما حریفِ اصرار‌های بچه‌ها نمی‌شوند، بادبادک می‌خرند، اما تا می‌توانند با قیمت کمتر. دسته سوم، ولی جزو مشتریان دائم اند. عاشق یا به قول یکی از جوان‌ها گرفتار این بازی شده اند.

با کمال میل هم بادبادک می‌خرند، هم وسایلش را و اغلب هرهفته آنجا هستند. رضا یکی از فروشندگان آنجاست و درحالی که بادبادک‌ها را به بند می‌کشد، می‌گوید: فکر نکنید همه برای سرگرمی موقت می‌آیند. آن طرف زمین را ببینید. آن‌ها کایت باز‌های حرفه‌ای هستند. بادبادک هایشان تا پانصد متر و هفتصد متر بالا می‌رود. مشتری که نباشد خودمان هم بازی می‌کنیم. تفریح لذت بخشی است.
از مشتری‌های ثابتش هم تعریف می‌کند: خانواده‌های زیادی هرهفته می‌آیند. فرش می‌اندازند و بساط چای و غذا به راه است و بچه‌ها هم گوشه‌ای بازی می‌کنند. همه بعد ازظهر‌های جمعه تا شب اینجا هستیم.

از ۲۵ هزارتومان تا چند میلیون تومان

طلوع و برادرش، آقای شایسته و همسرش و حدود هشت تا ۱۰ نفر دیگر با خودرو‌های معمولی یا شاسی بلند راسته بادبادک فروشان ابتدای شاندیز را تشکیل می‌دهند. جزئیات را که تعریف می‌کنند ما را با خود به دنیای دیگری می‌برند، از قیمت‌ها گرفته تا جنس بادبادک‌ها و فروشندگی اش. طلوع باید ۵۵ سالی داشته باشد.

برخلاف اغلب هم صنفی هایش که کلاه گذاشته اند و خانم‌هایی که دستکش پوشیده اند، هیچ محافظی دربرابر نورخورشید ندارد و با آن چهره آفتاب سوخته، اما خندان با حوصله توضیح می‌دهد: این کاسبی از بیکار نشستن و شنیدن غرغر‌های اهالی خانه بهتر است. دو سالی هست اینجا کار می‌کنم. از ۲۵ هزارتومان بادبادک دارم تا ۲ میلیون و ۳ میلیون تومان. البته این همه قیمت‌ها و اجناس موجود در بازار نیست. تفاوتشان در جنس پارچه، میله و قرقره هاست. ۲۵ هزارتومانی مناسب بچه‌های کوچک‌تر است، پلاستیکی و تقریبا یک بار مصرف؛ و تأکید می‌کند: اگر خواستید پول کمتری بدهید، ۱۵۰ هزارتومانی بخرید. قیمت مناسب، پارچه‌ای و میله‌های فایبرگلاس دارد، با دوام بیشتر.

میانه صحبت هایمان سر و کله والدین و بچه‌ها پیدا می‌شود. به چشم خریدار که به بادبادک‌ها نگاه کنید، انتخاب کردن سخت می‌شود. به خصوص اینکه بیشترشان شخصیت‌های کارتونی هستند و بچه‌ها را گیج می‌کنند. بعضی آمده اند برای خرید و عده‌ای هم دنبال قطعات آسیب دیده می‌گردند. پدری که برای پیداکردن میله بادبادک بین ماشین‌ها چرخیده و به ما رسیده است می‌گوید: این مدل را مهر پارسال ۷۰ هزار تومان خریدم. چند بار هم آمدیم و بازی کردیم حالا دنبال میله اش می‌گردم.
از نگاه او بادبادک بازی تفریح خوبی است و البته ارزان: با همین بادبادک پسرم را سرگرم می‌کنم. گاهی بچه‌های فامیل را هم می‌آوریم. بعد از دو ساعت دویدن دنبال بادبادک آن قدر خسته می‌شوند که تا به خانه برسیم خوابشان برده است.

طلوع آدرس چند خودرو آن طرف‌تر را می‌دهد که قطعات می‌فروشد. فروشندگان دیگر هم. زوج میان سالی در حال تعمیر بادبادک یک دختربچه پنج یا شش ساله هستند که در تمام مدت خراب شدن بادبادکش گریه می‌کند و مادرش را کلافه کرده است. مادرش از خریدن آن بادبادک ۴۵ هزارتومانی هم ناراضی است و با درماندگی می‌گوید: مهدیار بادبادک‌های کنار خیابان را دید و دست بردار نبود. این قدر توی ماشین گریه کرد که برگشتیم. از آن موقع هم نخ‌ها به هم گره می‌خورد و پدرمان را درآورده است. این بچه‌ها هم که هرچه خرجشان کنیم، راضی نمی‌شوند. خواهرش از سبزوار آمده و مهمان آن هاست. دیدن این همه بادبادک برایشان جالب است. دخترکوچک خودشان هم مشغول بازی شده است.

فهیمه می‌گوید: دو روز پیش رفتیم شهربازی یکی از مجتمع‌های تجاری با دو میلیون تومان چندبازی محدود داشت. ولی این طور تفریحات را نمی‌شود ادامه داد. خیلی‌ها توان پرداخت سالی یک بار این هزینه را هم ندارند. اگر تفریح ارزان تری مثل این‌ها جایگزین کنند، برای مسافران هم بهتر است. یکی از شهروندان که تجهیزات کامل تری دارد و از روی بادبادک بزرگ و حسابی اش معلوم است باید گران‌تر باشد خودش را کایت باز حرفه‌ای معرفی می‌کند و این گونه توضیح می‌دهد: من پنج سال است بازی می‌کنم. اغلب جمعه‌ها در دشت و بیابان‌های اطراف شهر با اعضای گروهی که داریم جمع می‌شویم و مسابقه داریم.
وی از دیگر مکان‌های بادباک بازی در شهر هم خبر دارد: مدتی پارک خورشید بازی می‌کردیم. حالا انتهای کال چهل بازه و نزدیک کوه پارک هم جایی برای بادبادک بازی هست.

بادبادک‌های چینی

یکی از خانم‌های فروشنده درباره شیوه تهیه بادبادک‌ها می‌گوید: ما تولیدکننده نیستیم و این‌ها را از تهران سفارش می‌دهیم. آن‌ها هم از چین می‌آورند. همه در کنار هم جمع شده ایم، اما هرکس برای خودش کار می‌کند.

حرفه ای‌ترین فروشنده‌های این گروه یک خانواده هستند که با خودرو شاسی بلندشان بادبادک‌های گران می‌فروشند و همه لوازم یدکی را هم دارند. علی در باره وضعیت فروش و نحوه تولید بادبادک‌ها می‌گوید: یکی از وارد کننده‌های اصلی اجناس از تهران ما هستیم. برای توقف در اینجا هم از شهرداری شاندیز مجوز داریم. مشتری‌های ثابت زیادی داریم که حرفه‌ای بازی می‌کنند. کاسبی بدی نیست.

احمد فروشنده انتهای خط جوانی ۲۴ ساله است. او هم در این کار خبره شده است. بادبادک تا قیمت ۱۰ میلیون تومان هم دارد؛ برای تاریکی شب هم کایت‌های چراغ دار یا چراغی که روی بادبادک نصب می‌شود. از نخ‌ها می‌گوید و وسیله‌ای به نام لنس که برای بادبادک‌های حرفه ای‌تر است و آسیب کمتری می‌بیند. مثل فرمان هیدرولیک خودرو است و تا مرحله نقطه شدن در آسمان بالا می‌رود.

سالم‌تر از بسیاری تفریحات

وزش باد زیاد شده که به نظر سهیل ایده آل است. با همسر و دختر دوازده ساله اش آمده اند. مکان‌های دیگر شهر را هم رفته اند، اما به نظرش فضای وسیع ابتدای شاندیز بهتر است. وی توضیح می‌دهد: اگر بادبادک بازی را ورزش حساب کنیم، از همه ورزش‌های دیگر مثل استخر ساعتی ۵۰ هزارتومان یا فوتبال ترمی ۸۰۰ هزارتومانی بهتر است. اگر سرگرمی در نظر بگیرید هم از خیلی تفریحات سالم‌تر است.

بالاخره باید روز‌های اوقات فراغت را با کاری پرکرد. هاشمی را وقتی میان جمعیت می‌بینم که در حال چانه زدن بر سر قیمت بادبادک است، اما نه برای خرید بلکه برای فروش. آمده که بادبادکش را بفروشد و برگردد. علت را که می‌پرسم، با انتقاد از وضعیت نامناسب فضای بازی می‌گوید: مدتی پیش با دختر و پسرم آمدیم برای بازی. این قدر شلوغ می‌شود که گرد و خاک شدیدی به هوا بلند می‌شود. بعد از برگشتن به خانه یک هفته بیمار بودیم. بچه هایم بهانه می‌گیرند که دوباره برای بازی بیاییم.

برای اینکه بهانه دستشان نماند آمدم بادبادک‌ها را بفروشم، چون گران خریده بودیم. او بازی در این فضای پرگرد و خاک را برای سلامتی مضر می‌داند و خطاب به شهرداری اضافه می‌کند: مدت زیادی است که مردم در این فضا بازی می‌کنند. کاش شهرداری لااقل زمین اینجا را هموار کند و ماسه بریزد که این همه خاک در هوا منتشر نشود. بیشتر حاضران اینجا کودکان هستند. اگر قرار است اینجا به عنوان یک تفریح برای شهروندان ادامه پیدا کند، باید فضا هم بهسازی شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.