امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز؛ روزها و شبها بی آنکه لحظهای درک کنند، از پی هم میدوند و تا چشم هم میگذاریم، از دست میروند. از چیزهایی که برایشان نگران بودیم، آن قدر دور میشویم که دیگر یادآوری آنها هم برایمان سخت میشود. چه بسیار دیدارها، سفرها، امتحان ها، غصهها و دوریهایی که در لحظه، سخت یا هیجان آور بوده اند و حالا آن قدر دور شده اند که به سختی یادمان میآیند. دومین روز از پنجمین ماه هر سال هم همان طور است که سال قبل بوده است.
تنها تفاوتش، وجود یا نیستی آدمهایی است که در این روز به دنیا آمده اند یا آن را ترک کرده اند. همان طور که در دومین روز از مرداد ۲۶ سال قبل، یک آدم حسابی از فهرست بلندبالای جمعیت نفوس زنده دنیا کم شد. آدم حسابیای که دیگر جایگزینی ندارد و چقدر افسوس و افسانه با رفتنش به خاک سپرده شد. «دکتر سید ضیاءالدین سجادی» یکی از آن آدمهای فرهیختهای بود که تا وقتی زنده بود، کلمات را ارج مینهاد. او زندگی اش را صرف یادگیری و یاد دادن شعر و ادب فارسی کرد.
دکتر ضیاءالدین سجادی، با افروختن چراغ ادبیات فارسی، به نسلهای بعد خود راهی را نشان داد که بزرگان قبلش به خود او نشان داده بودند. او شعله روشنی را از متأخرین و استادان خود در دست گرفت و به آدمهای بعد خود هدیه داد. استادانی که این شعله را نسل به نسل و دست به دست از فردوسی و متأخرین گرفته بودند و به او و دیگران دادند. ضیاءالدین سجادی، زاده ۱۲۹۹ در شهر مشهد و شاگرد استادانی، چون «بدیع الزمان فروزانفر»، «جلال الدین همایی»، «احمد بهمن یار» و «ملک الشعرای بهار» بود. او نزد آنها با خط و ربط شعر و ادب فارسی آشنا شد و تا آنجا پیش رفت که خود از سرآمدان ادبیات ایران شد.
البته که در این میان نقش خانواده اش هم بی تأثیر نبود. پدرش «حاج سید مصطفی سرابی خراسانی» از علمان فاضل و ادیب مشهد بود و قدر شعر و فضل را میدانست. برای همین بعد از پایان دوره تحصیلاتش در سال ۱۳۲۱، پدر سید ضیاءالدین را برای کسب درجات بالاتر راهی تهران کرد. او در سال ۱۳۳۴ مدرک دکترای خود را اخذ کرد و به پژوهش در ادبیات فارسی و به طور ویژه حول خاقانی و اشعار او پرداخت. او در بیشتر از ۶۵ کنگره و همایش علمی، ادبی سخنرانی کرده که غالب آنها در مقالات و محافل آن همایشها چاپ شده است. او همچنین بیشتر از بیست جلد کتاب فاخر در مورد شعر و ادبیات فارسی به رشته تحریر درآورده است.