عطایی - رویکرد گزارش این صفحه با عنوان هممحلی هویت است و گفتوگوی امروز ما نیز با یکی از فعالان حوزه معلولان است. کسی که نامی آشنا برای این عزیزان است. بیشتر خانوادههایی که دارای معلول هستند او را میشناسند و فعالیتهایش در باشگاه غدیر را دیدهاند. او همیشه پیگیر جلب کمکهای مردمی یا مساعدت از نهادهای مختلف برای خانوادههای معلول است. مخاطب گزارش امروزمان سید رضا موسوی است. کسی که دستها و انگشتانش در تصادفی آسیب دیدهاند و خوب حال معلولان و آسیبدیدگان را میفهمد. او مدیر باشگاه فیزیوتراپی معلولان غدیر و کارآفرین گلشهر است. در ادامه بخشی از گفتوگوی ما را میخوانید.
سید رضا موسوی متولد ۱۳۵۶ و صاحب ۳ دختر است. دختر بزرگش دانشجو، دختر دومش کلاس یازدهم و سومی کلاس نهم است. آقای موسوی اکنون مدیریت باشگاه غدیر را نیز برعهده دارد. در سن ۲۵ سالگی به دلیل تصادف دچار معلولیت میشود. بر اثر تصادف دو دست خود را از دست میدهد و در پاها نیز پلاتین دارد. موسوی میگوید: «بعد از تصادف با چالشهای زیادی روبهرو شدم حتی به خودکشی هم فکر کردم. نزدیک ۱۹۰ روز در بیمارستان بستری بودم با کمک همسرم دوباره سرپا شدم. همسرم بسیار فداکار است و در شرایط سخت همیشه همراهم است. او کمک کرد تا دوباره وارد اجتماع شوم. با باشگاه غدیر آشنا شدم و اوایل به عنوان عضو معمولی در باشگاه ورزش میکردم. تا اینکه چند سال اخیر به عنوان مدیر باشگاه انتخاب شدم و در خدمت معلولان این باشگاه هستم. باشگاه معلولان غدیر کار دل است. هر روز بعدازظهر و زمانهای آزادم را در باشگاه هستم. کاراصلی و خانوادگی ما خیاطی است. دوخت پیراهنهای مردانه و کودکانه از جمله تولیدات ماست. خدا را شکر توانستیم با این کار کارآفرینی کنیم و در کنار کارگاه ما تعداد ۲۰ خانواده نیز هزینه زندگی خود را تأمین میکنند. همراه با همسرم مدیریت کار را بر عهده داریم. با اینکه اوضاع اقتصادی برای هیچکس مناسب نیست و درکار ما نیز تأثیر گذاشته، ولی خدا را شکر وضعیت خوب است. بیشتر خانوادههایی که با ما کار میکنند خانواده معلولان هستند. خود ما برش کار را در خانه انجام میدهیم و بعد از بستهبندی آن را به خانه خیاطان خود میفرستیم، در پایان کار را به ما تحویل میدهند و بعد از اتو و دکمه زدن کار به بازار انتقال پیدا میکند. بازاریابی با خودم است. طراحی الگو و برش را به کمک همسرم انجام میدهیم. کارها بیشتر به عراق، زاهدان و اهواز میرود. خداراشکر تا به امروز در کار سربلند بودم و فرزندانم کم و کسری نداشتند و وابسته به هیچ مؤسسه خیریهای نبودم.»
موسوی در ابتدا توضیح داد این مرکز ۵ سال است افتتاح شده و شکر خدا عملکرد خوبی داشته است: «دستگاهها و امکانات این باشگاه هدیه مردم و خیران است. هیچ سازمان و نهادی تا امروز از ما حمایت نکرده است. این کار کاملا به صورت داوطلبانه انجام میشود، ولی دیگر نمیتوان اینطور ادامه داد. نمیتوانیم توقعی از کارکنان خود داشته باشیم. ۵ سال گذشته را به صورت رایگان خدمت کردهاند و دیگر نمیتوانند ادامه دهند. خودشان مشکلات مالی زیادی دارند و شاید دیگر نتوانند رایگان همکاری را ادامه دهند. اکنون بزرگترین مشکلات ما حقوق کارکنان، قبضهای آب، برق، گاز و اجاره مکان باشگاه است. باید این مشکلات حل شود، چون ما در حاشیه شهر هستیم و خیلی از مراجعان ما از دیگر نقاط حاشیه و روستاهای اطراف است. حتی از تهران هم میهمان برای درمان داشتهایم. افزون بر این وسایل این مرکز پس از ۵ سال کار مداوم فرسوده شده و نوسازی و بهسازی آنها نیز از اولویت مشکلات ماست. اگر سازمانی پا پیش بگذارد و قدمی برای ما بردارد بسیار خوشحال میشویم و استقبال میکنیم.»
بیشتر مراجعان باشگاه از مهاجران هستند، ولی موسوی میگوید: «در این مجموعه به روی همه باز است و اکنون ۶۰ درصد بیماران ما ایرانی هستند. ما اینجا تقریبا از بیماران چیزی نمیگیریم مگر مبلغی اندک که فقط برای هزینه جاری مرکز صرف میشود. ما در این مرکز ۷ درصد هزینه را دریافت میکنیم». او تأکید میکند که راهحل بسیاری از مشکلات معلولان ایجاد اشتغال برای آنهاست و میگوید: «اگر به بچهها مجوز فعالیت و سرمایه اندکی بدهند همگی مشتاق به کار هستند و از تکدیگری بیزار.»