صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

روایت‌هایی از چند نذر متفاوت در ایام محرم | نذر‌های کم نظیر

  • کد خبر: ۱۱۹۷۳۷
  • ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۷:۰۴
اینکه چرا از میان انواع نذر‌ها سراغ نذر لباس عزاداری برای شیرخوارگان رفته است هم فلسفه‌ای دارد برای خودش. «کار فرهنگی ریشه دار و تربیت نسلی پیرو اهل بیت (ع) را باید از کودکان شروع کرد.

فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ صندوقچه ذهن هر کداممان پر است از لذت بی نظیر بودن پای دیگ غذا‌های نذری؛ همان‌ها که برای عرض ارادت به ساحت معصومین (ع) سرپا می‌شوند و چشیدن از آ ن‌ها به دلیل عشق سرشاری که با مخلفاتشان عجین شده است، توصیه می‌شود. این شیوه مرسوم، به ویژه در ایام محرم و صفر، همچنان طرف داران خاص خوش را دارد. در این بین هستند دیگرانی که بنا به نیاز‌های روز، نیت‌های متفاوتی را برای نذرهایشان انتخاب کرده اند. خرده روایت‌هایی که در ادامه می‌خوانید، نمونه‌هایی از نذر‌های متفاوت است.

نذر بازی

خودش را یک طلبه معلم معرفی می‌کند. تدریس در مدارس و ارتباط با بچه‌ها و والدین واقعیت‌های ناراحت کننده‌ای را از با هم بودن‌های خانوادگی خبر می‌داد. برخی والدین از اعتیاد بچه هایشان به تلفن همراه می‌گفتند و ارتباطی که دارد بی رنگ می‌شود. این معضل در خانواده‌های بالای شهری و متمکن یک جور خودش را نشان می‌داد و در خانواده‌های کم برخوردار حاشیه شهرنشین، یک طور دیگر. برخی محافل مذهبی نیز دغدغه مشترکی داشتند و از ریزش مخاطبان نوجوانشان تعریف می‌کردند؛ نسخه‌ای که حجت الاسلام محمدرضا رجبی برای این درد رو به گسترش پیچید، از جنس یک وقت گذرانی کم فایده به حساب نیاید. «از آبان ۹۸ که مجموعه بازی رسان کلید خورد تا الان هرگز نگاهمان کسب منفعت نبوده است.

برای ترویج بازی‌های درست و حسابی سرمایه‌ای هم از خودمان نداشتیم. مردم پای کار آمدند و با نذر مبالغی برای خرید وسایل بازی، کمک کردند تا موجودی مان از ۱۰ عنوان بازی به بالغ بر ۱۵۰ عنوان بازی برسد و دیده شویم؛ نه فقط در مشهد، بلکه در نقاط مختلف کشور از یزد، اهواز و نیشابور گرفته تا ساری، گنبدکاووس و. یک کافه بازی هم راه اندازی کردیم که مخاطب آن نوجوان‌های مشهدی هستند و زائران نوجوانی که از اقصانقاط کشور برای زیارت به مشهد می‌آیند تا با چند دست بازی زیر نظر مربی آموزش دیده، حظ حضورشان به مشهد را به نهایت برسانند.»

مدیر مجموعه بازی رسان می‌گوید: نذورات مردمی صرف چند چیز می‌شود، مثلا خرید وسایل بازی برای مساجد و حسینیه ها، همین طور دادن تخفیف به عموم مردم. بازی‌ها حجیم و سنگین هستند و هزینه ارسالشان زیاد در‌ می‌آید. اگر مردم پای کار بیایند، می‌توانیم هزینه‌های ارسال به شهرستان‌ها و مناطق محروم را حذف کنیم.

یک نمونه از برکت انس بچه‌ها با فضا‌های مذهبی از طریق بازی کردن را نیز این طور برایمان شرح می‌دهد: شب‌های قدر در فضایی که کنار یکی از حسینیه‌ها بود، وسایل بازی نوجوان‌ها را فراهم کردیم. قرآن به سر گرفتن را کوتاه برگزار کردیم، صرفا در این حد که بچه‌ها در فضای شب قدر باشند. سوای خاطرجمعی والدین از حضور نوجوانشان در محیطی امن، هنوز با آن نوجوان‌ها ارتباط داریم و برایشان کلاس می‌گذاریم. این ارتباط با ارزش در شب‌های قدر کلید خورد و اجر آن با کسانی است که در این نیت خیر مشارکت کردند. آدرس صفحه اینستاگرام این مجموعه جهادی به نشانی baziresan@ را هم یادآوری می‌کند برای آن‌هایی که نیت نذر را محدود به مواردی هر چند با ارزش، اما متواتر مثل نذر‌های خوراکی نمی‌بینند.

نذر دست‌های کوچک حضرت علی اصغر (ع)

«کاش هیچ کس هیچ وقت این دلهره را تجربه نکند و نشنود چیز‌هایی را که دکتر‌ها درباره سلامتی مادر می‌گفتند؛ اینکه این عمل جراحی خطر دارد، شانس موفقیتش بالا نیست، شاید نخاع مادر مثل اولش نشود و او برای همیشه بخشی از قدرت پاهایش را از دست بدهد، شاید هم تا آخر عمر اسیر ویلچر شود.

۱۰ سال از آن روز‌ها می‌گذرد. با این حال کام «حسین» از یادآوری خاطرات نگرانی هایش تلخ است. «شکستگی کمر مادرم خورده بود به ایام محرم. رفته بودم هیئت. مداح داشت روضه علی اصغر (ع) را‌ می‌خواند. از دست‌های کوچکی می‌گفت که گره‌های بزرگی را باز‌ می‌کند. همان جا به این آقازاده متوسل شدم و با او قرار بستم. یک قرار سفت و محکم تا آخر عمر که اگر مادرم سالم و سرپا شود، هر سال دهه اول محرم، یک دست لباس سقایی را به بچه‌های شیرخواره هدیه بدهم؛ از همان بلوز و شلوار‌های سپید و چفیه و سربند‌ها که دیده اید حتما.»

مداح درست گفته بود. دست‌های کوچک علی اصغر (ع) گره بزرگ حسین را باز کرد. عمل با موفقیت انجام شد و او امسال برای یازدهمین بار، در تدارک ادای نذرش است. به قول خودش سالی که اوضاع مالی اش رو به راه بود، تعداد بیشتری لباس تهیه کرد. سالی هم که دستش تنگ بود، کمتر تدارک دید، اما اصل نذر را به جا آورد.

اینکه چرا از میان انواع نذر‌ها سراغ نذر لباس عزاداری برای شیرخوارگان رفته است هم فلسفه‌ای دارد برای خودش. «کار فرهنگی ریشه دار و تربیت نسلی پیرو اهل بیت (ع) را باید از کودکان شروع کرد. با خودم فکر کردم وقتی بچه این لباس را به تنش کند، هم در حال و هوای والدینش اثر دارد و آن‌ها را متوجه تکلیفشان می‌کند هم اینکه اعضای خانواده حتما عکسی یادگاری از طفل با این لباس تهیه می‌کنند. دو روز دیگر که بزرگ شود، دیدن این عکس با این لباس برایش تلنگر می‌شود؛ اینکه پدر و مادرم عشق چه کسی را در دل داشتند و‌ می‌خواستند من پیرو چه کسی باشم.»

او امسال نذرش را بزرگ‌تر کرده و سراغ تهیه پیراهن مشکی مردانه برای همکارانش هم رفته است. به این امید که این پیراهن را در عزاداری‌های محرم و صفر به تن کنند و از میان تمام حزن و ماتمشان بر مظلومیت و غربت کاروان سیدالشهدا (ع) حتی شده اجر یک قطره اشک سهم او باشد.

نذر تربیت عاشقان حسینی

فقط هفت سال دارد. با آن دست شکسته و گچ گرفته شده، روی خواسته اش پافشاری می‌کند. می‌خواهد خادم عزاداران اباعبدا... (ع) باشد. هر چه هم به او گفته می‌شود که با این وضعیت جسمی، امسال از خدمت معافی، فایده ندارد. شاید نمک گیر شدن او و دیگر کودکان داوطلب برای خدمت در این هیئت ریشه در نذر‌هایی دارد که محرم پارسال و امسال، چراغ حسینیه کودک را روشن نگه داشته است.

صفیه مدیر این حسینیه است. ماجرای نذورات مردم برای کودکان را این طور برایمان شرح می‌دهد: «ما در حسینیه کودک که از پارسال جنب هیئت بزرگ سالان راه انداخته ایم، کار فرهنگی متفاوتی انجام می‌دهیم. درباره محتوای محرم با روش‌ها و زبانی که مناسب سن و سال کودکان باشد فعالیت می‌کنیم، به طوری که بچه‌ها قهرمانان کربلا را الگوی خود قرار بدهند.»
روش‌هایی که او می‌گوید، دقیقا همان هاست که بچه‌ها عاشقش هستند، مثل رنگ آمیزی. رده بندی سنی کودکان در سه ردیف چهار تا شش سال، هفت تا ۹ سال و ۱۰ تا ۱۲ سال دستشان را باز گذاشته است تا برای بچه‌های بزرگ‌تر هوش و خلاقیت و سواد رسانه‌ای را هم در آموزش هایشان بگنجانند.

صفیه از هزینه ملزوماتی می‌گوید که برای سرپا نگه داشتن این حسینیه نیاز است؛ از ملزومات آموزشی گرفته تا کادو‌هایی که هر شب به تمام بچه‌ها داده می‌شود تا با خاطره‌ای خوش، مجلس سید الشهدا (ع) را ترک کنند، به امید فردا شب و حضور دوباره در حسینیه.
تجربه یک ساله و خلوص نیت بانیان این نذر، جواب داده است. این را‌ می‌شود از جمعیت کودکانی فهمید که با جمعیت حضار بزرگ سال برابری می‌کند. «ما والدینی داریم که‌ می‌آیند بچه شان را‌ می‌گذارند پیش ما و‌ می‌روند. می‌گویند این بچه با ما نمی‌آید فلان جا و اصرار دارد که من را ببرید حسینیه کودک.»

دلیل دیگری که برای جواب دادن این نذر دارد، جمعیت کودکانی است که امسال برای خادمی داوطلب شده اند، مثل همان کودک هفت ساله‌ای که اصرار دارد با آن دست شکسته، در زمره خادمان حسینی باشد. صفیه می‌گوید: ما برای بچه‌ها مسئولیت می‌تراشیم. مثلا برخی را مسئول تراشیدن مداد کودکانی می‌کنیم که رنگ آمیزی دارند. امسال از یک ماه پیش به کودکان داوطلب برای خدمت کلاس گذاشتیم و فرهنگ خدمت به مهمان آقا اباعبدا... (ع) را آموزش دادیم، به امید تربیت دلداده حسینی و استفاده از توان بچه‌ها برای مدیریت حسینیه کودک.
او با اطمینان می‌گوید اجر وقت و توان مالی‌ای که برای این کار خرج می‌شود از اجر سایر نذورات کم نمی‌آورد. چند ان شا ءا... را هم می‌گذارد تنگ صحبت هایش به این امید که صاحب این خیمه زحمات خادمان و نذرکنندگان را با لطفش بپذیرد.

پناهی برای فرزندان بی پناه

روال زندگی به هم ریخته بود. چند گره اساسی در کار افتاده بود که هیچ جور باز‌ نمی‌شد. ورشکستگی بابا یک طرف، حال ناخوش جسمی اش یک طرف، بیماری داماد خانواده یک طرف و چالشی که بر سر راه شغل فرزند خانواده پیش آمده بود، ضلع چهارم این وضعیت دشوار را ساخته بود. «سعیده» هیچ راهی بلد نبود جز توسل به شهید کربلا (ع). می‌دانست که آقا دست رد به سینه اش نمی‌زند و رشته امیدش را پاره نمی‌کند. کرامت این خاندان را در قصه‌های کودکی اش از زبان مادر شنیده بود.

«مادرم از همان قدیم‌ها که جوان بود و تازه عروس، با امام حسین (ع) قول و قراری گذاشته بود؛ اینکه اگر حضرت (ع) دامنش را سبز کند و صدای بچه توی چاردیواری خانه شان بپیچد، هر سال ظهر عاشورا به مردم غذای نذری بدهد. حاجت‌های دیگری هم داشت که آقا همه را اجابت کرده بود.» او می‌گوید با این پیشینه ذهنی وقتی که مشکلات یادشده برای خانواده اش پیش آمد، دوباره به سراغ سیدالشهدا (ع) رفت و آبروی حضرت را واسطه خود و خدا قرار داد. «می‌خواستم نذر مادرم را ادامه بدهم تا پخت و پز ظهر عاشورا در مقیاسی بزرگ‌تر انجام بشود. یکی دو سالی هم این کار را کردم، اما بعد دیدم واقعا از پس هزینه‌ها و کار‌های اجرایی اش برنمی آیم. این طور شد که ناچار به تغییر نذرم شدم. کاش خدا از من قبول کند.»

سعیده مربی فوتسال و مؤسس یکی از آکادمی‌های فوتسال شهر است. برایمان از دختران با استعدادی می‌گوید که امکان پرداخت هزینه‌های شرکت در دوره‌ها را نداشته اند، مثل صنم که آتش سوزی پدرش را از او گرفت یا مثلا نسیم که پدرش معتاد بود و سال‌ها پیش آن‌ها را ترک کرد، بدون اینکه نام و نشانی از خود به جای بگذارد. از مهدیه هم می‌گوید که خانواده‌ای ندارد، زیر پوشش بهزیستی قرار دارد و سایه سری برای حمایت از ورزش او درکار نیست.

منصوره را هم مثال می‌زند که پدرش با سرطان از دنیا رفت و درآمد خانواده اش کفاف پرداخت هزینه‌های ورزش حرفه‌ای او را نمی‌دهد. «استعداد این بچه‌ها را که دیدم، توی ذهنم جرقه زد که با تحت پوشش گرفتن آن‌ها و آموزششان دینم را ادا کنم. هر ترم هر چند نفر را وسعم برسد، حمایت می‌کنم. از خرید لباس‌های ورزشی شان گرفته تا هزینه‌های سالن، مربی، اردوها، بیمه و این طور چیزها.» سعیده در این «نذر آموزشی» تنها نیست و آدم‌هایی با قلب بزرگ، همراهی اش می‌کنند؛ مثل ریحانه، یکی از مربی‌های استعدادیاب که با وجود نیاز مالی، با نذری مشابه ماهی یکی دو بار، به حاشیه شهر می‌رود و بی چشمداشت کودکان با استعداد ورزشی را انتخاب می‌کند.

نذر خدمت به معلولان

مرد‌ها هم گریه می‌کنند. شاید وقتی تحمل فشار سختی‌ها از توانشان بالا بزند و همه راه‌هایی که‌ می‌شناسند به در بسته بخورد، وقتی همهمه مشکلات نگذارد صدای اجابت دعاهایشان را بشنوند. «مهدی» هم آن روز گریه کرد. روی شانه کسی که برایش امن بود. کسی که شاید بعضی او را به حساب نیاورند و یک معلول بی سرپرست خطابش کنند. «کرونا که آمد وضعیت مالی ام خیلی خراب شد، به همان علت که تالارها، رستوران‌ها و هتل‌ها ورشکسته شدند. دیگر حتی شارژ من کارت نداشتم. وقتی تازه عروس خانواده می‌خواست مهمانی بیاید خانه مان مشکل داشتیم برای پذیرایی آبرومند از او. بازار راکد بود. کسی حاضر نبود زمین یا مغازه ام را بخرد. به بن بست رسیده بودم.»

مهدی می‌گوید از آن روز که طبق قرار هفتگی اش به آسایشگاه فیاض بخش رفت تا معلولان را داوطلبانه استحمام کند، یکی از معلولان یا به قول خودش تاج سر‌های بستری در مرکز که فقط به مهدی اجازه استحمامش را‌ می‌داد، هم درد غصه‌های او شد. «دلم گرفته بود. سرم را گذاشتم روی شانه اش و تا‌ می‌توانستم گریه کردم. دیگر تنها نبودم. او هم گریه می‌کرد. برایم دعا کرد و گفت امیدوارم گرهتان باز شود. ساعت ۳ عصر بود. ساعت ۷ تماس گرفتند و گفتند مغازه ات به فروش رفته است؛ چیزی شبیه معجزه.» گریه‌های مهدی و تأثرش از مرور خاطرات خدمت در آسایشگاه فیاض بخش در گفت وگویمان وقفه می‌اندازد.

خاطرات و تجربه‌هایی که باعث شده است به تک تک معلولان این مرکز بگوید پنجره فولاد؛ پنجره‌هایی که دخیل بستن به آن‌ها عجیب جواب می‌دهد، همان طور که مهدی حاجتش را گرفت و حضرت رضا (ع) افتخار خدمت در حرمش را به او داد. عهد قلبی مهدی برای شروع خدمت در فیاض بخش و مشارکت در استحمام معلولان، به خیلی قبل‌تر از این تجربه‌ها برمی گردد. به سال‌های ۸۲ تا ۸۴. «سال ۸۲ خدا به من یک پسر داد که روی لبه معلول شدن راه می‌رفت. قفسه سینه اش عضله نداشت و انگشت هایش به هم چسبیده بودند.

با عمل‌های جراحی سلامتی به جسم طفلم برگشت، اما برایم تلنگر داشت و به فکر فرورفتم. همه اش دنبال این بودم که یک جوری به خدا بگویم می‌فهمم محبتت را. می‌خواستم با عملم جبران کنم. خدمت داوطلبانه ام به تاج سر‌های فیاض بخش را سال ۸۴ و با این نگاه شروع کردم.» مهدی از وقت و آبرویی که برای رفع نیاز‌های این مرکز انجام می‌دهد با عنوان «کمترین» یاد می‌کند و‌ می‌گوید اگر هم چیزی درباره قرار و مدارش با خدا و کارهایش در فیاض بخش گفته است، فقط به امید سمت و سو دادن به نذر‌های دلدادگان اهل بیت (ع) بوده است و اضافه کردن گزینه‌ای تازه به نیت‌های خیرشان.

نذر فرهنگ

چقدر خوب که این قدر عجله دارد و هر بار که تماس می‌گیریم، تند تند حرف می‌زند و چقدر خوب‌تر که برای زمان مصاحبه، پیشنهاد نخستمان را به دلیل مشغله نمی‌پذیرد.
این یعنی سر مجموعه کتاب رسان حسابی شلوغ است و مردم خاطرخواه سبکی از ترویج کتاب خوانی شده اند که پایه گذارش مرحوم حجت الاسلام علی صفوی شاملو بود؛ همان که در صفحه اینستاگرامش، خود را «یک طلبه سابقا مهندس، مؤسس کتاب رسان، پادو بسیجی‌های جبهه فرهنگی انقلاب» معرفی کرده بود.

علیرضا ملکی مدیر کنونی این مجموعه است که نذر کتاب با قدمتی چهارساله را یکی از یادگاری‌های مرحوم شاملو معرفی می‌کند؛ نذری که هر چند جای خود را بین مردم باز کرده است، هنوز تا حد مطلوب فاصله دارد. با همان ضرب آهنگ تند برایمان توضیح می‌دهد: ما چند مدل نذر کتاب داریم. یکی این است که فرد، کتابی را مثلا درباره امام حسین (ع) می‌خواند، خوشش می‌آید و در خودش تغییر مثبتی حس می‌کند. تعدادی از آن کتاب را با تخفیف از کتاب رسان می‌خرد و هدیه می‌دهد. می‌تواند محل توزیع، مثلا در فلان منطقه کم برخوردار، را خودش انتخاب کند و از نیروی انسانی این مجموعه بخواهد ادای نذر را به عهده بگیرد. همین طور می‌تواند انتخاب محل توزیع را به ما بسپارد.

شیوه دومی که او برای نذر کتاب مطرح می‌کند، ساده‌تر است و بیش از پشتوانه مالی قوی، نیتی بزرگ می‌خواهد. «خیر می‌تواند هر مبلغی را که دوست داشته باشد، مثلا ۱۰ هزار تومان، به عنوان نذر فرهنگی روی سایت کتاب رسان پرداخت کند. مثلا با این نیت که خرج فرهنگ و تجهیز کتابخانه‌های روستایی شود.» سوای موارد یادشده، گلریزان‌های مناسبتی برای نذر کتاب در سایت و صفحه اینستاگرامی کتابرسان برگزار می‌شود؛ مثلا گلریزانی که بناست ششم محرم امسال رونمایی شود.

او می‌گوید لابه لای محموله کتاب‌هایی که روستا‌ها از کتاب رسان تهیه می‌کنند، یک جلد کتاب می‌گذاریم که روی آن برچسب وقف در گردش خورده است. تأمین هزینه آن از محل نذر‌های فرهنگی است و با این معنی که هر کس این کتاب را خواند، آن را در اختیار فردی دیگری بگذارد تا کتاب خوانی گسترش پیدا کند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.