مصطفی خادم | شهرآرانیوز؛ جلال خالقی مطلق، پژوهشگر و شاهنامه پژوه ایرانی در تهران به دنیا آمد. او تحصیلاتش را تا دبیرستان در تهران گذراند و برای تحصیلات دانشگاهی راهی آلمان شد و در سال ۱۳۴۹ از رساله دکتری خود با عنوان «زنان در شاهنامه» دفاع کرد.
خالقی مطلق از سال ۱۳۵۱ در بخش مطالعات ایرانی دانشگاه کلن آلمان به تدریس زبان، ادبیات و فرهنگ فارسی پرداخت و پژوهشهای گستردهای در زمینه ادبیات حماسی ایران و شاهنامه آغاز کرد. او با بررسی چاپها و تصحیحهای متنوع شاهنامه به ضرورت تصحیح دوباره این اثر پی برد و با جمع آوری شمار زیادی از دست نویسهای این اثر، بررسی بیش از ۵۰ نسخه از شاهنامههای مختلف را در دستورکار خود قرار داد. وی در نهایت ۱۵ نسخه از شاهنامههای موجود را برای تصحیح این اثر انتخاب کرد و آن را به شیوه علمی، انتقادی با همکاری محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی تصحیح و در فاصله سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۶ در هشت جلد چاپ و منتشر کرد.
یادداشتهای شاهنامه نیز به همت ایشان در سه جلد منتشر شد. دکتر جلال خالقی مطلق پس از شناسایی دست نویس دیگری از شاهنامه که به عنوان نسخه سنت جوزف شناخته میشود با بازنگری و سهیم ساختن ضبطهای این نسخه در شاهنامه مصحح خویش، چاپ و انتشار این اثر را در چهار جلد به پایان رساند. از ایشان علاوه بر تألیف چندین عنوان کتاب در حوزه پژوهشهای وابسته به شاهنامه، قریب به دویست عنوان مقاله به زبانهای فارسی و انگلیسی عموما در مجلاتی، چون «سیمرغ» «ایران نامه»، «ایران شناسی»، «کلک»، «نامه ایران باستان» و مجله دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد چاپ و منتشر شده است. از این تعداد ۶۳ مقاله در دانشنامه «ایرانیکا» منتشر شده است.
گفته است اگر یک بار دیگر هم به دنیا بیایم، باز همین مسیر را میرفتم، کاری غیر از این از من برنمی آید. جلال خالقی مطلق برای پالودن شاهنامه از آنچه در گذر سدهها کاتبان بر آن افزوده یا کاسته اند، عمری بیش از خود فردوسی صرف شاهنامه کرده است. معتبرترین نسخه شاهنامه را نسخه تصحیح شده او میدانند. کاری که برای به ثمر رسیدنش ۵۰ سال وقت صرف کرد.
دکتر جلال خالقی مطلق ۲۰ شهریور سال ۱۳۱۶ در تهران به دنیا آمد. پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و سال ۱۳۴۹ مدرک دکترای خود را در سه رشته شرق شناسی، مردم شناسی و زبان و ادبیات آلمانی از دانشگاه کلن گرفت. علاقه به شاهنامه و کار روی آن نیز از همان دوران در او جوش و جوانه زد: «وقتی برای تحقیق به شاهنامه روی آوردم. متوجه شدم نسخههای مورل و مسکو قابل اطمینان نیستند و به روش دیگری در تحقیق و تصحیح شاهنامه و نسخههای بیشتری نیاز است.»
وی پی بردن به قابل اطمینان نبودن نسخههای موجود شاهنامه و نیاز به تحقیق و تصحیح را نتیجه دم خور بودن و هم نفسی شبانه روزی با ادبیات فارسی میداند:
«وقتی ادبیات فارسی کار شبانه روزی شما باشد متوجه تحول زبان و ادب فارسی و تغییراتی که در طول قرنها ایجاد شده، میشوید. وقتی به سراغ نسخههای شاهنامه میروید و مقایسه میکنید متوجه میشوید چه عناصری کهن است و چه عناصری نو و چه مقدار از عناصر نو در آن تصحیح وجود دارد. وقتی دیدم این عناصر نو خیلی زیاد است باعث شد که به تصحیح شاهنامه روی بیاورم و براساس عناصر کهن زبانی و ادبی شاهنامه، این اثر را تصحیح کنم. عناصر نو دستبردهای کاتبان است. یکی از کارهای تصحیح هم این است که عناصر کهن را جانشین عناصر نو کنیم، یعنی متن شاهنامه را به زمان و زبان فردوسی نزدیکتر کنیم؛ البته هیچ گاه نمیتوانیم شاهنامهای را که از زیردست فردوسی خارج شده بازسازی کنیم؛ ولی میتوانیم با روش تحقیقی و انتقادی به شاهنامهای برسیم که اعتبارش صد سالی بعد از فردوسی باشد.»
حال چه کسانی دست در شاهنامه برده اند؛ از سعدی بگیرید تا شاعران درجه سه و چهار. به عنوان نمونه بیت معروف:
میازار موری که دانه کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است
در واقع از فردوسی است که سعدی آن را به میل و مهارت خود تغییر داده و اصل آن چنین است:
مکش مورکی را که دانه کَش است / که او نیز جان دارد و جان خَش است
البته به قول جلال خالقی مطلق، سعدی با استادی این کار را کرده، اما وقتی کاتبان بیتی را عوض میکنند؛ چون مهارت و طبع سعدی را ندارند «دم خروس از جیبشان بیرون میزند.» و کار بسیار آشکار است و تشخیصش راحت تر.
اهمیت شاهنامه که پوشیده نیست و بدهکاری ما به فردوسی هم تمام نشدنی است، اما این توصیف جلال خالقی مطلق از جایگاه شاهنامه در میان آثار دیگر شاعران، زیبا و درخور تأمل است و اهمیت کار او را بهتر نشان میدهد:
«فرق بزرگی بین شاهنامه و آثار دیگر هست. یک وقت باغچهای دارید که خیلی زیباست، شما با یک نگاه زیبایی این باغچه را درک میکنید. این رباعیات خیام ماست. یک وقت هست شما یک باغ دارید، با یک نگاه زیبایی آن را درک نمیکنید. باید یکی دو روزی یا یک هفتهای در این باغ باشید تا زیبایی باغ را درک کنید؛ اما باز بر آن مسلط میشوید بعد از چند روزی. مثل غزلیات حافظ، بوستان و گلستان سعدی و آثار نظامی. شاهنامه جنگل است که همیشه بر شما تسلط دارد. شما باید سالها در این جنگل سیر و زندگی کنید. یک گوشه اش رودی خروشان است، گوشه دیگرش جانورانی مثل شیر و پلنگ و آهو است، یک گوشه درختان هزار ساله سر به فلک کشیده است، شما برای اینکه به این جنگل مسلط شوید به سالها مطالعه در آن نیاز دارید. من ۵۰ سال است جنگلبانی میکنم.»