مریم قاسمی| شهرآرانیوز؛ «خون خدا» فیلمی از مرتضیعلی عباسمیرزایی است که در سیوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور یافت و موفق شد تندیس تجلی اراده ملی را از آن خود کند. عباسمیرزایی پیش از این در سال ۹۵ با فیلم سینمایی «انزوا» مطرح شده بود که با ساختاری فرمگرایانه توجهها را به خود جلب کرد. فیلم خون خدا با موضوعی اجتماعی، اما در فضایی مذهبی و دقیقا ایام دهه اول محرم ساخته شده است که المانهای پررنگی از این واقعه از جمله نشاندادن تصاویری از عزاداریها، نذریدادن و همچنین اشاره به روز نهم (تاسوعا) و روز دهم (عاشورا) را در خود دارد و برخی مخاطبان جای اکران فیلم را در این ایام خالی میبینند. این درحالی است که نویسنده و کارگردان فیلم معتقد است فیلم بیشتر اثری اجتماعی است تا مذهبی و روی حرفش، با مردمی قضاوتگر است. همین مسئله موضوع گفتوگوی ما با مرتضیعلی عباسمیرزایی نویسنده و کارگردان فیلم «خون خدا» است که در حاشیه هفتیمن پاتوق فیلم مشهد در سینما هویزه مشهد حضور دارد.
«خون خدا» موضوعی اجتماعی دارد. با این حال میبینیم که این فیلم در فضایی مذهبی و دقیقا در ایام ده روز نخست اول محرم و روز عاشورا شکل گرفته است. خودتان «خون خدا» را بیشتر فیلمی اجتماعی میدانید یا مذهبی؟
من این فیلم را مذهبی نمیدانم. ژانر این فیلم اجتماعی است و فقط فضایی مذهبی دارد. در جشنواره فجر هم که خیلیها میگفتند فیلم من مذهبی است اما نظر من این نیست.
با این حال بسیاری معتقدند «خون خدا» فیلمی مذهبی و حتی عاشورایی است و به نظر میرسد تلاش کردید فضای مذهبی کار بر محتوا غالب نشود و مخاطب خیلی تحت تأثیر المانهای مذهبی قرار نگیرد.
من میخواهم قصهای تعریف کنم و برای این طرح مسئله باید فضاسازی کنم. همچنین برای این فضا باید قصهای مناسب در نظر بگیرم. اما قطعا دنبال این نبودم برای فضایی که ایجاد کردهام، از مخاطب اشک و گریه بگیرم. دنبال این هستم که ذهن و فکر شما را درگیر کنم. میخواهم بهجای اینکه مخاطب غصه بخورد و روضهای بشنود، فکر کند. به نظر من دلیل بازگویی وقایع مهم مثل عاشورا این است که به آنها فکر کنیم. از این رو باز هم تأکید میکنم که دوست ندارم برای مخاطبم روضه بخوانم.
ساختار فرمی کار کمک کرده است خیلی مستقیمگویی صورت نگیرد و این قصه کمککردن به آدمها شعاری نشود. بهعنوان یک نویسنده و کارگردان چقدر از فرم برای دورشدن از مستقیمگوییها و کلیشههای رایج در سینما بهره میبرید؟
به طور کلی آدمی هستم که سعی میکنم بیشتر عمل کنم تا شعار بدهم اما این را بگویم که با شعاردادن هم مخالفتی ندارم. شعاردادن باعث میشود چیزهایی را مدام به خودمان یادآوری کنیم و تکرارش باعث میشود یک اصل مهم را فراموش نکنیم. بنابراین به نظرم اگر یک فیلمساز فیلمی ساخت و درست شعار داد، میتوانیم آن را بپذیریم. در مقابل، این گلدرشتبودن شعار است که سبب میشود فکر کنیم شعار بد است. از سوی دیگر آنقدر فیلمهای شعارزده دیدهایم که مثلا وقتی میشنویم فیلمی در فضای محرم ساخته شده است، میگوییم خب این فیلم شعاری خواهد بود. اما درباره خودم میتوانم این را بگویم که باید تلاش کنم آن شعار را عملی کنم. در فیلمسازی هم باید این کار را کرد، اما با استفاده از نوع قصه یا بازیهای فرمی.
شما تأکید زیادی روی فرم دارید. این را میشود در فیلم قبلتر شما یعنی «انزوا» هم مشاهده کرد. دلیل این تأکید چیست درحالیکه بسیاری از مخاطبان همچنان فیلمهای قصهگو و حتی با روایت خطی را ترجیح میدهند.
بله. همه فیلمهای کوتاه مستند و فیلمهای بلندی که ساختهام، ساختار فرمی پررنگی داشتهاند. دلیلش این است که من به فرم در سینما علاقه دارم. من تلاش میکنم برای هر قصه به یک قالب فرمی برسم و در حقیقت با فیلمساختن تلاش میکنم فرم خودم را پیدا کنم؛ یعنی فرم وجودی خودم را و این مسئله مهمی برای من است.
یکی از اتفاقات مهم فیلم «خون خدا» متفاوتبودن شخصیت اصلی فیلم است. او در سرتاسر فیلم حتی یک دیالوگ هم ندارد. این اتفاق در کنار این است که میتواند یک خلاقیت یا ابتکار به حساب بیاید، اما در جاهایی منطق ندارد و به نظر میرسد به زور جلو دهان او را گرفتهاند تا حرف نزد.
نه این طور نیست. اتفاقا دلیل مهمی برای این بخش از کار دارم. من و شما خیلی دوست داریم نوزاد حرف بزند، اصلا دوست داریم بدانیم اولین کلمهای که به زبان میآورد چیست؟ شخصیت اصلی فیلم من هم یک جور نوزاد است، کسی که در ابتدای فیلم بهنوعی مرده و الان دوباره به دنیا آمده است. او از حرفزدن توضیحدادن و بحثکردن خسته است. به جایی رسیده است که ترجیح میدهد سکوت کند و فقط بشوند. در واقع خواستم مخاطب در یک فضای فعال قرار بگیرید و اتفاقا مخاطب تکمیلکننده این فیلم باشد.
یکی از نقدهایی که به فیلم «خون خدا» وارد شده، این است که این اثر میتوانست یک فیلم کوتاه ۲۰ دقیقهای باشد. نظر شما در اینباره چیست؟
نه این را قبول ندارم، چون اگر قبول داشتم یک فیلم کوتاه ۲۰ دقیقهای میساختم.
الان بعد از حدود چهار سال که از اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر گذشته است، فیلم خون خدا را چطور میبینید؟
من این فیلم را سال ۱۳۹۷ ساختم و الان سال ۱۴۰۱ است. با این حال وقتی میبینم خیلی دوستش دارم. شاید آن زمان اگر میگفتم دوستش دارم به دلیل این بود که غرق آن فیلم بودم، اما الان که خیلی فاصله گرفتهام و حتی بعد از آن یک فیلم سختتر ساختم، باز هم دوستش دارم و البته ضعفهایش را بهتر میبینم.
این فیلم در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و بازخوردهایی از آن دریافت کردید. احتمالا میتوانید پیشبینی کنید در صورت اکران عمومی چقدر از سوی مخاطبان استقبال شود. یا بهتر است بگویم مخاطبانی که معمولا بینندگان ثابت کمدیهای پرفروش تاریخ سینمای ایران هستند، چقدر از یک فیلم با فضای مذهبی استقبال خواهند کرد؟
خود من فیلم را در کنار تماشاگران حاضر در جشنواره فیلم فجر تماشا کردم، زیرا نظر و بازخورد مخاطبان برایم خیلی مهم است. فکر میکردم مردم این فیلم را دوست نخواهند داشت. حتی یک جاهایی منتظر بودم مخاطب سالن را ترک کند. اما این اتفاق نیفتاد و از روز چهارم اکران با مردم درباره فیلم گپ زدم. من میشنیدم که مخاطبان میگفتند چقدر خوب است از این تیپ فیلمها در سینما ساخته شود.
در واقع ما مردم را دستکم میگیریم. مردمی که من و شما دربارهشان صحبت میکنیم یا فکر میکنیم، مردم دهه ۶۰ و ۷۰ هستند، اما مردم، دیگر آنها نیستند. مردم الان در فضای مجازی اخبار روز سینما را دنبال میکنند، وقتی در سالن سینما مینشینند، مقایسه میکنند. برای همین نمیتوان مخاطب امروز را دستکم گرفت.